خلاصه کتاب شکستن عادتهای خود: ذهنی جدید برای آیندهای جدید

عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Breaking The Habit of Being Yourself: How to Lose Your Mind and Create a New One
- نویسنده: جو دیسپنزا
- سال انتشار: ۲۰۱۲
- ژانر: خودیاری
- امتیاز کتاب: ۴.۱۲ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
درباره نویسنده
دکتر جو دیسپنزا یک شخصیت بسیار مورد احترام در زمینه تحول شخصی و ارتباط ذهن و بدن است. او با سابقهای به عنوان یک کایروپراکتیک، نویسنده و مدرس، کار خود را وقف کشف پتانسیل ذهن انسان و تأثیر آن در ایجاد تغییرات مثبت کرده است. دکتر دیسپنزا به دلیل تواناییاش در پر کردن شکاف بین علم و معنویت، ارائه ابزارها و تکنیکهای عملی برای افراد برای تغییر زندگی خود شناخته شده است.
دکتر دیسپنزا از طریق کتابهای خود، مانند «مغز خود را تکامل دهید» و «ماورای طبیعی شدن» و سخنرانیها و کارگاههای جذابش، به مردم الهام میبخشد و به آنها قدرت میدهد تا از قدرت افکار، احساسات و باورهایشان استفاده کنند. او تحقیقات علمی، حکمت باستانی و تمرینهای عملی را ترکیب میکند تا افراد را در سیمکشی مجدد مغزشان، دسترسی به حالتهای تغییریافته هوشیاری و ایجاد دگرگونیهای معنادار راهنمایی کند.
کار دکتر دیسپنزا زندگی افراد بیشماری را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار داده است، و به آنها نقشه راهی برای باز کردن پتانسیلهایشان و ایجاد تغییرات مثبت عمیق در جنبههای مختلف زندگیشان از جمله سلامت، روابط و رشد شخصی ارائه میدهد.

خلاصه کتاب
شکستن عادت خود بودن به شما نشان میدهد که چگونه از پتانسیل نامحدود ذهن خود استفاده کنید و زندگی خود را از درون به بیرون متحول کنید. برای رهایی از باورهای محدود کننده و الگوهای فکری منفی آماده شوید و ارباب سرنوشت خود شوید.
مقدمه: برای زندگی بهتر ذهن خود را بشکنید و دوباره بسازید.
تصور کنید که هر روز صبح از خواب بیدار میشوید و احساس قدرت، الهام و کنترل دارید – تا آخر عمر. اگر بتوانید افکار و احساسات خود را تغییر دهید تا واقعیتی مطابق با خواستههای خود را جذب کنید، چه؟
به نظر میرسد که شما میتوانید این کار را بکنید و همه چیز با درک علمِ پشت افکار و احساسات شما و چگونگی تأثیر آنها بر زیست شناسی (بیولوژی) و درک شما از واقعیت شروع میشود. دانستن اینکه چگونه اینها کار میکنند و سپس استفاده از قدرتهای مغز و ژنها، برنامهریزی مجدد ضمیر ناخودآگاه خود را برای هماهنگی با نتایج دلخواهتان آسانتر میکند.
در این خلاصه، میتوانید کشف کنید که چگونه افکار، احساسات، قدردانی و تصورات ذهنی میتوانند واقعیت شما را ایجاد و حفظ کنند، نقش مدیتیشن به عنوان ابزاری برای تغییر، و گامهای ملموسی که میتوانید برای مبادلهی عادات قدیمی با عادتهای جدید بردارید، بردارید.
چه رهایی از باورهای محدودکننده، چه استفاده از قدرت مدیتیشن، یا همسو کردن افکار و احساسات خود با نتیجهی دلخواهتان، ابزارها و تکنیکهای عملی که در این خلاصه خواهید یافت، دروازههای تحول شما را باز میکند.
ایده کلیدی ۱: افکار و عواطف شما واقعیت شما را میسازند – در اینجا دلیلش آمده است.
آیا تا به حال توقف کردهاید تا به قدرت افکار و احساسات خود فکر کنید؟ آیا معتقدید که آنها در شکل دادن به واقعیت شما نقش دارند؟ پیشرفتهای اخیر در علوم اعصاب و اپی ژنتیک، نور جدیدی را بر این موضوع روشن کرده است و شواهد قوی هستند.
هر بار که فکر یا احساسی را تجربه میکنید، یک واکنش زنجیرهای از فعالیت عصبی در مغز شما ایجاد میکند. همانطور که به فکر کردن و احساس کردن ادامه میدهید، مغز شما شروع به تنظیم الگوی خود میکند و مسیرهای عصبی ایجاد میکند که باورها و عادات شما را مشخص میکند. مغز شما پلاستیکی است، به این معنی که میتواند با تجربیات جدید و یادگیری. سازگار شود (نوروپلاستیسیته).
و موضوع به همین جا ختم نمیشود. افکار و احساسات شما نیز ارتباط نزدیکی با وضعیت فیزیکی شما دارند. تحقیقات نشان داده است که استرس، اضطراب و احساسات منفی میتوانند به طور قابل توجهی بر سلامت جسمانی شما تأثیر بگذارند. در مقابل، افکار و احساسات مثبت میتوانند سیستم ایمنی بدن شما را تقویت کرده و بهزیستی کلی شما را بهبود بخشند. جای تعجب نیست که اثر دارونما بسیار قدرتمند است و نقش باورها و انتظارات ما را در شکل دادن به نتایج فیزیکی ما برجسته میکند.
حالا تصور کنید که آیا میتوانید از قدرت افکار و احساسات خود برای ایجاد واقعیت مورد نظر خود استفاده کنید. این امکان پذیر است و اولین قدم این است که از باورهای محدود کنندهی خود آگاه شوید. آیا به الگوهای فکری منفی یا ایدههایی که مانع از دستیابی شما به پتانسیل کاملتان میشود، پایبند هستید؟ با برداشتن یک گام به عقب و تأمل در این باورها، میتوانید شروع به به چالش کشیدن و تغییر آنها کنید.
بنابراین، افکار و احساسات شما فوق العاده قدرتمند و تأثیرگذار هستند – و نقش اساسی در شکل دادن به واقعیت شما دارند. با آگاه شدن از باورهای محدود کنندهی خود و به کارگیری قدرت ذهن خود از طریق تمرینات آگاهانه، میتوانید درک جدیدی از واقعیت و زندگی رضایت بخشی ایجاد کنید.
برای تغییر واقعیت آمادهاید؟ برای اسرار آن به خواندن ادامه دهید.

ایده کلیدی ۲: برای شروع به خم کردن واقعیت، ابتدا از قدردانی و تصاویر مثبت تغذیه کنید.
آیا تا به حال این عبارت را شنیدهاید که “آنچه در مقابل آن مقاومت میکنید، ادامه پیدا میکند”؟ این درست است: هر چه بیشتر در برابر چیزی مقاومت کنید، بیشتر تداوم مییابد. خواه یک فکر منفی، یک احساس یا یک موقعیت چالش برانگیز باشد، هر چه بیشتر سعی کنید آن را از بین ببرید، بیشتر مغز شما را اشغال میکند. اما چرا؟
وقتی در مقابل چیزی مقاومت میکنید، اساساً به آن قدرت میدهید و به مغز خود میگویید که این فکر، احساس یا موقعیت خاص قابل توجه است و ارزش توجه شما را دارد. به این ترتیب، مغز شما بر روی آن تمرکز میکند، مسیرهای عصبی مرتبط با آن را تقویت میکند و آن را در واقعیت خود مستحکم میکند.
برای سیم کشی مجدد مغز خود، باید رویکرد متفاوتی را در پیش بگیرید. به جای مقاومت در برابر چیزی که نمیخواهید، روی اهدافی که میخواهید به آنها برسید تمرکز کنید. توجه خود را از چیزهایی که دوست ندارید به چیزهایی که دوست دارید معطوف کنید – قدرت تغییر در توانایی شما برای تنظیم مجدد و هدایت افکار و احساساتتان نهفته است.
اما چطور میتوانید این کار را انجام دهید؟ ابتدا شکرگزاری را تمرین کنید. تمرکز کردن روی چیزهایی که در زندگی به خاطر آنها سپاسگزار هستید را به یک عادت تبدیل کنید. آنها میتوانند هر چیزی باشند، بزرگ یا کوچک: سقف بالای سرتان، سلامتی خوب، خانوادهای حامی یا یک غروب زیبا. با تمرکز بر چیزی که برای آن سپاسگزار هستید، تمرکز خود را از چیزهایی که دوست ندارید تغییر میدهید و شروع به دیدن متفاوتِ جهان میکنید.
یکی دیگر از روشهای موثر، مشارکت در تجسم مثبت است. خود را در واقعیتی که میخواهید تصور کنید، با تمام احساسات، عواطف و تجربیاتی که میخواهید. وقتی درگیر تجسم مثبت میشوید، پیامی واضح دربارهی آنچه میخواهید تجربه کنید به مغزتان میفرستید و مغزتان با اولویت دادن به آن پاسخ میدهد.
بنابراین، مقاومت در برابر چیزی که در زندگی خود نمیخواهید، تنها چنگال آن را تقویت میکند. راه حل این است که تمرکز خود را به آنچه میخواهید تغییر دهید. با تمرین قدردانی و تجسم مثبت، میتوانید جریان افکار و احساسات خود را تغییر دهید و واقعیت رضایت بخشتری ایجاد کنید.
ایده کلیدی ۳: افکارِ توانمند بلوکهای سازندهی بهترین واقعیت شما هستند.
واقعیت ذهنی فعلی شما انباشتهای از باورهای شماست و نه مجموعهای از اتفاقات تاریخی یا رویدادها، افراد یا مکانهای اطراف شما. بنابراین، از این نظر، شما واقعیت خود را با اینکه چگونه در مورد خود و جهان فکر میکنید، شکل میدهید.
افکار شما مانند دانههایی هستند که به باورهایی تبدیل میشوند که واقعیت شما را شکل میدهند. اگر افکار مثبت بکارید، تجربیات مثبت را درو خواهید کرد. اگر افکار منفی بکارید، تجربیات منفی به دست خواهید آورد. به همین سادگی است.
اکنون به سؤال بزرگتر بپردازیم: چگونه به واقعیت ایده آل خود دست یابید؟ این دو مرحله را در نظر بگیرید: یکی، باورهای قدرتمندتر در مورد خود تنظیم کنید، و دوم، به جای آنچه که نمیخواهید، روی آنچه میخواهید تمرکز کنید.
افکار توانمند در خدمت شما هستند و به شما کمک میکنند تا احساس خوبی نسبت به خود و زندگی خود داشته باشید. آنها میتوانند به شما امید، اعتماد به نفس و الهام بخشند. به عنوان مثال، به جای اینکه باور داشته باشید که هرگز در شغل خود موفق نخواهید شد، این ایده را بپذیرید که میتوانید به هر کاری که در ذهن خود دارید، دست یابید. به جای اینکه فکر کنید هرگز عشق پیدا نخواهید کرد، این باور را بپذیرید که عشق در اطراف شما وجود دارد و شما سزاوار شخص مناسبی هستید که شما را واقعا دوست داشته باشد. این افکار قدرت بخش، نحوهی دید و قدردانی شما از خود را تغییر میدهد و راه را برای ورود تجربیات مثبت بیشتر به واقعیت هموار میکند.
هنگامی که دانستید که چگونه یک واقعیت رضایت بخش برای خود ایجاد کنید، وقت آن است که راه حفظ کردن آن را فراگیرید. اینجاست که مرحلهی دوم به مرحلهی اجرا میرسد: به آنچه میخواهید تمرکز کنید، نه آنچه را که نمیخواهید. برای مثال، به جای ماندن در دوستی که مدام از آن شکایت میکنید، به گروهها یا فعالیتهای بیشتری بپیوندید که در آن احتمال ملاقات با افراد همفکر بیشتر است. آیا میخواهید تناسب اندام بیشتری داشته باشید؟ به جای متعهد شدن به ورزشهایی که از آنها متنفر هستید، ورزشهایی را انجام دهید که برای بدن شما احساس خوبی دارند. میل و اشتیاق شما مانند یک ذره بین است که نور را متمرکز میکند. هر چه بیشتر روی کاری که دوست دارید انجام دهید تمرکز کنید، احساس شادی و رضایت بیشتری خواهید داشت.
استفاده از این دو مرحله در زندگی روزمره میتواند واقعیت شما را با نحوهی تفکر، احساس و باور شما شکل دهد. بنابراین اگر میخواهید کنترل زندگی خود را در دست بگیرید، سعی کنید به باورهای فعلی خود توجه کنید. آیا ماهیت آنها توانمند کننده است یا محدود کننده؟ مشخص کنید که کدام یک را حفظ کنید و کدام را تغییر دهید. زمانی که متوجه شوید قدرت شکل دادن به بهترین واقعیت همیشه در دستان شما بوده، زندگی روزمرهی شما تغییر خواهد کرد.

ایده کلیدی ۴: مدیتیشن روزانه باعث افزایش خودآگاهی و کاهش استرس میشود.
مدیتیشن یک ابزار قدرتمند برای تحول شخصی است. نشان داده شده است که فواید زیادی برای ذهن و بدن دارد، از کاهش استرس و اضطراب گرفته تا بهبود تمرکز و عملکرد شناختی. احتمالاً شما قبلاً این را میدانستید، اما مانند بسیاری دیگر، بر اساس دانش عمل نکردهاید.
مانند بسیاری از افراد، شما باید مدیتیشن را در برنامه روزانهی خود بگنجانید. شاید به این باور رسیده بودید که برای انجام آن باید جور خاصی باشید، بنابراین فکر میکنید وقت گیر یا کسل کننده است. شاید مدیتیشن را برای تسکین استرس کاریِ خود امتحان کردید، اما این تسکین هرگز حاصل نشده، بنابراین تسلیم شدهاید.
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که مدیتیشن فقط برای آرامش نیست؟ همچنین فرصتی برای سیم کشی مجدد مغز و ایجاد ارتباطات عصبی جدید است که میتواند در طول زمان بر زندگی ما تأثیر بگذارد. ما میتوانیم با مدیتیشن منظم، خودآگاهتر شویم، احساسات خود را بهتر تنظیم کنیم و الگوهای افکار منفی را به طور موثرتری کاهش دهیم. این تغییرات اثبات شده میتوانند تصمیمگیری را بهبود بخشند، انعطافپذیری مغز را افزایش دهند و حس بهتری از بهزیستی کلی ایجاد کنند.
علاوه بر این، مدیتیشن میتواند به ما در پرورش ذهن آگاهی کمک کند. هوشیار بودن به معنای از بین بردن افکار منفی نیست! بلکه به معنی توجه به لحظهی حال بدون قضاوت و مشاهدهی افکار و احساسات خود است و یکی نشدن با آنها. وقتی بیشتر حواسمان باشد، میتوانیم با افکار، عواطف و احساسات فیزیکیمان هماهنگتر شویم. به این ارتقاها به عنوان ابرقدرتهایی فکر کنید که ما را قادر میسازند به طور مؤثر و عاشقانه به انواع موقعیتها، از پنچر شدن لاستیک گرفته تا از دست دادن فرصت شغلی، واکنش نشان دهیم.
وقتی مدیتیشن میکنیم، میتوانیم شکاف بین اینکه چگونه خودمان را نشان میدهیم و واقعاً چه کسی هستیم، اصلاح کنیم، که معمولاً ناشی از بیارزشی، خشم، ترس، شرم، شک به خود و احساس گناه است.
بنابراین چه بخواهید استرس را کاهش دهید، یا عملکرد شناختی را بهبود بخشید یا خودآگاهتر شوید، مدیتیشن منظم میتواند عمیقاً بر زندگی شما تأثیر بگذارد. با در نظر گرفتن این موضوع، اکنون میتوانید سفر خودتحولی خود را آغاز کنید.
ایده کلیدی ۵: محیط داخلی و خارجی خود را قبل از هر گونه تغییر بزرگ به خوبی آماده کنید.
همه ما این را میدانیم: برای رسیدن به آنچه میخواهید، باید انرژی، تمرکز و نظم خود را برای رسیدن به آن متعهد کنید. اما ابتدا باید از جایی شروع کرد. در اینجا چند مرحلهی مشخص وجود دارد که میتوانید برای کمک به پیدا کردن راه خود در سختکوشی انجام دهید.
اول از همه: شما باید خودتان را به تغییر القا کنید. القاء شکلی از خودهیپنوتیزم است که شما را برای زمینه سازی سیم کشی آیندهی خود آماده میکند. به صورت عملی، القا کردن خود به تغییر میتواند شبیه چیزهای زیادی باشد، از شناسایی نقطه مناسب در خانه تا مراقبه تا گوش دادن به موسیقی آرامش بخش. این کارها باید موج آلفای مغز شما را افزایش دهند که باعث القای آرامش، تمرکز طبیعی و ظرفیت یادگیری اطلاعات جدید میشود.
با تنظیمات مناسب (Right settings) برای مدیتیشن، میتوانید عادتهای قدیمی را حذف کنید و نتیجهی دلخواه خود را از یک هدف مشخص کنید. وقتی تصور میکنید که از همین الان سیکس پک دارید، انجام یک روتین تناسب اندامِ جدید آسانتر است. این مراحل برای ارتقای شغلی زمانی ملموستر میشوند که بتوانید خود را در حال انجام شغل رویایی خود ببینید. با تمرکز بر نتیجهی دلخواه خود، یک نقشهی راه روشن برای تحول خود ایجاد میکنید – و تمام تلاشها را با هدف نهایی خود هماهنگ میکنید.
همزمان باید سطح آگاهی عاطفی خود را نیز بالا ببرید. چه مسائلی شما را مخفیانه آزار میدهند؟ آنها را ضبط کنید تا بتوانید افکار، عواطف و احساسات فیزیکی واقعی زیر آنها را ببینید. این افکار، احساسات و عواطف را بدون قضاوت مشاهده کنید. با افزایش خودآگاهی، میتوانید الگوهای رفتاری خود را بهتر درک کنید، انتخاب کنید که کدام احساسات را از یاد ببرید، و زمینههایی را برای خودسازی شناسایی کنید.
با آمادهسازی خوب خود، میتوانید برای شکستن باورهای محدودکنندهای که شما را عقب نگه میدارند، آماده شوید.
ایده کلیدی ۶: فعال کردن خود جدید نیاز به ثبات دارد.
باورهای محدود کننده تنها زمانی میتوانند از هم پاشیده شوند که جرات کنید خود قدیمی خود را از بین ببرید. اگر تا اینجای این خلاصه رسیدهاید، میدانید که میتوانید آن را انجام دهید.
برای از بین بردن واقعی باورهایی که شما را عقب نگه میدارند، ابتدا باید بدانید که آنها چیستند. هنگامی که آمادهی بررسی الگوهای افکار منفی خود شدید، فرضیات قدیمی خود را که مانع از رسیدن به نتیجهی دلخواهتان میشود، به چالش بکشید.
برای مثال آیا شما کسی هستید که تمایلی به ترک یک دوستی بد ندارید، زیرا پنهانی فکر میکنید که لایق دوستیهای پربارتر نیستید؟ منشأ این باور تحریف شده را بازیابی کنید. چه کسی یا چه چیزی شما را به این فکر انداخت؟ هنگامی که ریشهی همهی آنها را شناسایی کردید، تمرکز خود را بر روی یک حقیقت جدید هدایت کنید: اینکه شما ذاتاً شایسته و لایق هستید زیرا هر انسانی شایسته و لایق است. این فرآیند در نهایت باعث ایجاد ارتباطات عصبی جدید در مغز میشود و شما را از باورهای نادرست رها میکند. آن را در سایر زمینههای زندگی که روی آن کار میکنید، مانند روابط عاشقانه، شغل، امور مالی و معنویت به کار ببرید.
اگر برخی از باورهای محدودکننده را سرسختتر از سایرین میدانید، ناامید نشوید. فقط روند یادگیری مجدد را ادامه دهید. در نهایت، چنگال آنها بر شما سست خواهد شد و راه را برای عادات جدید و به نفع خود ایجاد میکند.
برای ثابت نگه داشتن فرآیند خودسازی، نباید فقط روی از بین بردن خود قدیمی خود تمرکز کنید، بلکه باید جای خالی را با خود جدید پر کنید. این بخش به تمرین ذهنی نیاز دارد. بنابراین شما میدانید که میخواهید به چه چیزی برسید و انجام آن چگونه به نظر میرسد، اما چه چیز دیگری برای این نسخه از شما وجود دارد؟ چه جزئیات خاصی میتواند تصویر ملموستری از این شخصِ در حال ظهور ترسیم کند؟ در مورد فرآیندهای فکری جدید، نحوهی راه رفتن و صحبت کردن و اینکه الگوهای شما چه کسانی هستند، فکر کنید. هنگامی که تصویر این خودِ جدید واضحتر و کاملتر شد، تبدیل شدن به آن شخص بسیار آسانتر است.
در نهایت، شما با باورهای قدرتمند خود و شیوهی جدیدی از زندگی آشنا خواهید شد که حالا تنها کاری که باید انجام دهید این است که زندگی جدید خود را در آغوش بگیرید و زندگی کنید.
خلاصه نهایی
شما اینجا هستید زیرا، در اعماق وجودتان، میدانید که لیاقت این را دارید که کنترل زندگی خود را به دست بگیرید و بهترین خود باشید.
بنابراین از درون نگری مراقبه استفاده کنید تا خودِ جدید را طراحی کنید. ارزیابی خود، تجسم و درک عمیقتر از علم پشت تغییر را با تمرینهایی مانند ذهن آگاهی، تنظیم احساسات و قدردانی ترکیب کنید تا رشد خود را تسریع کنید.
در قسمتهایی از کتاب میخوانیم
خاطرهای بدون بار عاطفی ، خرد نامیده میشود.
اگر نتیجهی جدیدی میخواهید ، باید عادتهای کهنه را در هم بشکنید و یک خود جدید اختراع کنید.
فکر مثبت به تنهایی نمیتواند بر احساسات منفی ناخودآگاه غلبه کند.
افکار ما این سیگنال را ارسال میکند (من رنج میکشم) و احساساتمان (من رنج میکشم) زندگیمان را درگیر رویدادی میکند که با آن بسامد احساسی مطابقت داشته باشد، یعنی یک دلیل خوب برای رنج کشیدن. به معنای کاملاً واقعی، ما همواره در حال درخواست اثبات وجود هوش جهانی هستیم و او نیز متقابلاً همواره در محیط خارجی ما برایمان بازخورد میفرستد و این نشان میدهد چقدر قدرتمند هستیم. پرسشی که در دل این کتاب مطرح میشود، این است: چرا ما سیگنالهایی ارسال نمیکنیم که پیامد مثبتی برایمان تولید کنند؟
چگونه میتوانیم آنقدر تغییر کنیم که سیگنال ارسالیمان با آنچه قصد داریم در زندگی خود پدید بیاوریم، مطابقت داشته باشد؟ ما زمانی تغییر میکنیم که کاملاً به این باور رسیده باشیم که با انتخاب فکر یا سیگنالی که ارسال میکنیم تأثیری ایجاد خواهیم کرد که قابلمشاهده و غیرمنتظره است.
در حضور این هوش عینی، ما برای گناهانمان (افکار، احساسات و اعمالمان) مجازات نمیشویم، بلکه توسط آنها تنبیه میشویم. هنگامی که بر مبنای افکار و احساساتمان سیگنالی (مثل رنج) که ناشی از تجربهای ناخوشایند در گذشتهمان ایجاد شده است به میدان ارسال میکنیم، آیا جای تعجب دارد که این میدان به همان روش منفی پاسخ دهد؟ تاکنون چند بار این جملهها یا عبارتهایی مشابه آنها را بر زبان آوردهاید: «باورم نمیشود… چرا این اتفاق همیشه برای من رخ میدهد؟»
بر مبنای درک تازهتان از ماهیت واقعیت، آیا اکنون مشاهده میکنید که چنین جملاتی نشانگر پذیرش مدل نیوتنی/دکارتی است که در آن قربانی قانون علت و معلول هستید؟ آیا مشاهده میکنید که خودتان قابلیت ایجاد یک معلول را دارید؟ آیا مشاهده میکنید بهجای واکنش نشان دادن به روش بالا، میتوانید از خود بپرسید چگونه میتوانم متفاوت فکر کنم، احساس کنم، رفتار کنم تا معلول/نتیجهای که میخواهم را ایجاد کنم؟
وقتی شما شفاف باشید، ظاهرتان همانی است که هستید و افکار و احساسات درونیتان در محیط بیرونتان بازتاب مییابد. وقتی به چنین حالتی رسیدید، زندگی و ذهن شما همسو میشوند. این رابطه نهایی بین شما و تمام آفریدههای بیرونیتان است. این یعنی زندگی شما از تمام جهات بازتاب ذهنتان است. شما زندگی خودتان هستید و زندگیتان بازتاب شماست. اگر همانطور که فیزیک کوانتومی میگوید، محیط امتداد ذهن باشد، زندگی خود را طوری سامان میبخشد که ذهن شما را بازتاب دهد.
شفافیت حالتی از قدرت حقیقی است که شما در آن رؤیای دگرگونی شخصی خود را تحقق بخشیدهاید. شما ازطریق تجربه حکمت اندوختهاید و از محیط و واقعیت گذشتهتان بزرگتر هستید.
نشانه شفاف شدن این است که افکار بیش از حد تحلیلی یا انتقادی نداشته باشید. شما نمیخواهید مانند گذشته فکر کنید، زیرا این کار شما را از حالت کنونیتان دور خواهد کرد.
لحظهای خواهد رسید که…
وقتی زندگی شما با اتفاقات جدید و شگفتانگیز آغاز میشود، لحظهای فرامیرسد که میفهمید ذهن شماست که آنها را خلق کرده است؛ آنگاه متعجب میشوید و بیدار خواهید شد. شما در خشنودی کامل از این نقطهنظر به کل زندگی خود نگاه خواهید کرد و نمیخواهید چیزی را تغییر دهید. از اقدامات خود پشیمان نخواهید شد و از هر اتفاقی که برایتان افتاده، احساس بدی نخواهید داشت، زیرا در آن لحظه تجلی، همه چیز برای شما منطقی خواهد بود. خواهید دید که چگونه گذشته، شما را به این وضعیت عالی رسانده است.
نکاتی که از این کتاب دریافتم.
کتاب «شکستن عادت خود بودن» نوشته دکتر جو دیسپنزا چندین پیام کلیدی در رابطه با تحول شخصی و ایجاد یک واقعیت جدید ارائه میدهد. در اینجا برخی از پیامهای اصلی ارائه شده در کتاب آمده است:
- قدرت افکار و احساسات
این کتاب تأثیر عمیقی را که افکار و احساسات ما بر زندگی ما میگذارد، برجسته میکند و تأکید میکند که الگوهای فکری و واکنشهای احساسی ما تجربیات و ادراک ما از واقعیت را شکل میدهند. با آگاه شدن و هدایت آگاهانه افکار و احساسات خود، میتوانیم از الگوهای محدود کننده رهایی یافته و تغییرات مثبت ایجاد کنیم. - نوروپلاستیسیته و سیم کشی مجدد ذهن
دکتر دیسپنزا مفهوم نوروپلاستیسیته، توانایی مغز برای سیم کشی مجدد خود و ایجاد اتصالات عصبی جدید را بررسی میکند. او توضیح میدهد که از طریق تمرینهای آگاهانه مانند مدیتیشن، تجسم و تأمل در خود، میتوانیم ذهن خود را دوباره برنامهریزی کنیم و مسیرهای عصبی جدیدی ایجاد کنیم که از نتایج مورد نظر ما پشتیبانی میکند. این پیام بر این مفهوم تأکید میکند که ما قدرت تغییر مغز و در نتیجه زندگی خود را داریم. - ذهن آگاهی و نیت
کتاب بر اهمیت ذهن آگاهی و حضور کامل در لحظه حال تاکید دارد. دکتر دیسپنزا تاکید میکند که با پرورش ذهن آگاهی و قصد، میتوانیم آگاهانه افکار، احساسات و رفتارهای خود را شکل دهیم. با هدایت تمرکز و انرژی خود به سمت اهداف و نتایج مورد نظر خود، میتوانیم تحولات عمیقی را در زندگی خود نمایان کنیم. - ادغام علم و معنویت
«شکستن عادت خود بودن» شکاف بین علم و معنویت را پر میکند. از دانش علمی، به ویژه علوم اعصاب و فیزیک کوانتومی، برای حمایت از مفاهیم معنوی مانند قدرت قصد و به هم پیوستگی همه چیز استفاده میکند. این کتاب خوانندگان را تشویق میکند که هم دیدگاههای علمی و هم معنوی را در حالی که سفر تحول شخصی خود را آغاز میکنند، بپذیرند.
به طور کلی، پیامهای اصلی کتاب حول محور قدرت افکار و عواطف، توانایی سیم کشی مجدد مغز، اهمیت ذهن آگاهی و نیت، و ادغام علم و معنویت میچرخد. این ابزارها و بینش های عملی را برای رهایی از عادات قدیمی و ایجاد یک واقعیت جدید مطابق با پتانسیل واقعی فرد ارائه میدهد.
به انجمن پر شور کتاب ما بپیوندید و بخشی از گفتگو باشید! ما دوست داریم دیدگاه منحصر به فرد شما را در مورد این کتاب و این خلاصه کتاب بخوانیم.
آیا قسمت خاصی از این کتاب با شما طنین انداز شد؟ آیا قسمتی از کتاب را دوست دارید که با ما به اشتراک بگذارید؟ افکار خود را به اشتراک بگذارید و بیایید با هم به دنیای ادبیات شیرجه بزنیم.
دیدگاهتان را بنویسید