تئوری انتخاب ویلیام گلاسر: خلاصه کتاب + راهنمای کاربردی

عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Choice Theory: A New Psychology of Personal Freedom
- سال انتشار: ۱۹۹۸
- نویسنده: ویلیام گلاسر
- ژانر: روانشناسی، خودیاری، روابط، توسعه شخصی
- امتیاز کتاب: ۴.۰۱ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
کتاب تئوری انتخاب: روانشناسی آزادی شخصی نوشته ویلیام گلاسر، یکی از تأثیرگذارترین آثار در روانشناسی کاربردی معاصر است. این کتاب با زبانی ساده اما عمیق توضیح میدهد که بیشتر رنجها و تعارضهای ما، نتیجه تلاش ناآگاهانه برای برآورده کردن نیازهای درونی از راههای ناسالم است. گلاسر در این اثر، نظریهای ارائه میدهد که انسانها را نه قربانی شرایط، بلکه انتخابگر زندگی خود میداند — و بر مسئولیت، رابطه، و رفتار مؤثر تأکید دارد.
درباره نویسنده
ویلیام گلاسر (2013–1925) روانپزشک آمریکایی و بنیانگذار رویکرد تئوری انتخاب و واقعیتدرمانی بود. او از پیشگامان روانشناسی انسانگرایانه بهشمار میآید و در برابر رویکردهای رایج روانپزشکی، مانند تمرکز بر بیماری یا برچسبزنی، ایستاد. گلاسر معتقد بود که افراد توانایی تغییر دارند، به شرط آنکه نیازهای خود را بشناسند و رفتارهای مؤثرتری برای تأمین آنها انتخاب کنند. آثار او تا امروز در آموزش، درمان، مشاوره، مدیریت و روابط انسانی کاربرد گستردهای دارد.

آیا واقعاً تمام رنجهای ما انتخابیاند؟ پاسخ ویلیام گلاسر چیست؟
ویلیام گلاسر کتاب «تئوری انتخاب» را با یک سؤال کلیدی آغاز میکند:
چرا مردم رنج میکشند، و چرا تغییر برای آنها دشوار است؟
پاسخ او ساده اما انقلابیست: بیشتر رنجهای ما نتیجهی تلاش برای کنترل دیگران یا تسلیم شدن به کنترل دیگران است.
در روانشناسی سنتی، مشکلات روانی معمولاً به عنوان بیماری در نظر گرفته میشوند و تمرکز روی تشخیص، برچسبزنی و دارودرمانی است. اما گلاسر دیدگاه متفاوتی دارد. او معتقد است که رفتارهای ما انتخابی هستند، نه نشانه بیماری. یعنی ما همیشه در حال انتخابیم — حتی وقتی حال روحیمان خراب است یا وقتی فکر میکنیم هیچ انتخابی نداریم.
در نگاه گلاسر، انسانها برای برآورده کردن پنج نیاز اساسی (که در ادامه معرفی میشوند) دست به رفتارهایی میزنند. اگر این نیازها بهدرستی پاسخ داده نشوند، فرد ممکن است رفتارهای ناسازگار، مخرب یا حتی افسردهوار از خود نشان دهد — اما اینها باز هم انتخاباند، نه نشانه ناتوانی یا اختلال.
اینجا نقطه تمایز مهمی شکل میگیرد:
در «روانشناسی کنترل بیرونی»، انسان مقصر نیست، شرایط یا دیگران مسئولند.
در «تئوری انتخاب»، ما مسئول رفتار خود هستیم و همیشه حق انتخاب داریم — حتی اگر انتخاب سخت باشد.
در این بخش، گلاسر مقدمهای برای تغییر میگذارد:
تا وقتی باور داریم دیگران باید تغییر کنند تا حال ما خوب شود، در دام رنج میمانیم.
اما اگر مسئولیت نیازها و انتخابهایمان را بپذیریم، میتوانیم بهتدریج به زندگی رضایتبخشتری برسیم.
پنج نیاز اساسی انسان از نگاه گلاسر
در تئوری انتخاب، گلاسر میگوید که هر انسان، صرفنظر از فرهنگ، سن یا جنسیت، با پنج نیاز اساسی به دنیا میآید.
این نیازها درونی، پایدار و جهانی هستند — و تمام رفتارهای ما تلاشیاند برای ارضای آنها. اما شدت هر نیاز در هر فرد، منحصربهفرد است.
✅ ۱. بقا (Survival)
اولین و پایهایترین نیاز انسان. این نیاز شامل موارد فیزیولوژیکی است مثل: غذا، آب، خواب، هوا، سرپناه، امنیت فیزیکی و مالی.
گلاسر میگوید تا زمانی که این نیاز تأمین نشده باشد، ذهن ما اجازه نمیدهد وارد مراحل بعدی شویم. اما در جوامع مدرن، بسیاری از افراد بهجای بقا فیزیکی، احساس ناامنی روانی یا مالی را تجربه میکنند.
✅ ۲. عشق و تعلق (Love & Belonging)
گلاسر این نیاز را مهمترین نیاز روانی میداند. انسان نیاز دارد که احساس کند بخشی از یک رابطه، خانواده یا گروه است.
بدون این حس، احساس طردشدگی، انزوا، پوچی یا بیمعنایی بر زندگی فرد غلبه میکند. بسیاری از اختلالات روانی — از افسردگی گرفته تا اعتیاد — به شکل نادرستی از ارضای این نیاز شکل میگیرند.
✅ ۳. قدرت (Power)
قدرت در نگاه گلاسر به معنای «کنترل بر دیگران» نیست.
بلکه یعنی: ارزشمند بودن، شنیده شدن، موفق بودن، تأثیرگذار بودن و احساس شایستگی.
افرادی که این نیاز در آنها برآورده نمیشود، ممکن است احساس بیارزشی، خشم یا ناامیدی عمیق داشته باشند — یا در طرف دیگر طیف، دست به رفتارهای پرخاشگرانه یا کنترلگرایانه بزنند.
✅ ۴. آزادی (Freedom)
نیاز به آزادی یعنی احساس داشتن انتخاب، استقلال در فکر و عمل، آزادی در تصمیمگیری.
افرادی که نیاز به آزادی دارند، در محیطهای محدود یا سلسلهمراتبی احساس خفگی میکنند. نادیده گرفتن این نیاز میتواند به طغیان، فرار، یا بیقراری درونی تبدیل شود.
✅ ۵. تفریح (Fun)
شاید در نگاه اول پیشپاافتاده بهنظر برسد، اما گلاسر تفریح را موتور یادگیری، بازی، خلاقیت و نشاط درونی میداند.
او میگوید: «انسانی که نمیخندد، یاد نمیگیرد.»
تفریح فقط خندیدن یا بازی کردن نیست، بلکه شامل کنجکاوی، یادگیری لذتبخش، و تجربههای تازه نیز میشود.
در نگاه گلاسر، این پنج نیاز نیروی محرک زندگی ما هستند.
اگر رفتارهای ناسالم یا تکرارشونده داریم، بهجای تمرکز بر حذف آن رفتار، باید برگردیم و بپرسیم: «کدام نیاز من در حال حاضر بیپاسخ مانده؟»
🟠 دنیای مطلوب (Quality World): نقشهای از آنچه برای ما مهم است
در نظریه انتخاب، ویلیام گلاسر بعد از معرفی نیازها، یک مفهوم کلیدی دیگر را معرفی میکند که نقش آن کمتر شناخته شده اما بسیار تعیینکننده است:
دنیای مطلوب یا Quality World.
✅ دنیای مطلوب چیست؟
گلاسر میگوید:
«در ذهن هر انسان، جهانی خیالی و کاملاً شخصی وجود دارد که شامل تصاویری از افراد، چیزها، باورها و تجربههایی است که بیشترین رضایت را به ما میدهند.»
بهبیان ساده، دنیای مطلوب مجموعهای از آن چیزهاییست که ما میخواهیم، چون فکر میکنیم برآوردهکننده نیازهای اساسیمان هستند.
این دنیا از کودکی شکل میگیرد و در طول زمان تغییر میکند. اما در هر لحظه، انتخابهای ما از آن تأثیر میپذیرند.
🧠 چه چیزهایی در دنیای مطلوب ما هستند؟
آدمهایی که دوستشان داریم یا آرزوی رابطه با آنها را داریم
شغلی که رؤیای رسیدنش را داریم
خانهای که احساس امنیت در آن میکنیم
تصویری از خودِ ایدهآلمان
باورهایی که به آنها تکیه میکنیم (مثلاً آزادی، عدالت، موفقیت، معنویت…)
برای هر فرد، این تصاویر خاص و منحصربهفرد هستند. و نکته مهم اینجاست:
وقتی چیزی در دنیای مطلوب ما جای نگیرد، احتمال کمی دارد که برای آن تلاش کنیم، حتی اگر برای بقیه مهم باشد.
🔍 چرا دنیای مطلوب اهمیت دارد؟
زیرا وقتی نیازهای ما برآورده نمیشوند، مغز ما سراغ دنیای مطلوب میرود تا ببیند:
«چه چیزی در این دنیا هست که میتونه این نیاز رو پاسخ بده؟»
و سپس ما رفتارهایی را انتخاب میکنیم که ما را به آن تصویر نزدیک کند.
اگر دنیای مطلوب ما محدود یا نادرست شکل گرفته باشد (مثلاً پر از رابطههای ناسالم، یا توقعهای دستنیافتنی)، ممکن است برای رسیدن به آنها مدام آسیب ببینیم یا ناکام بمانیم.
🧩 یک نکته کلیدی:
گلاسر میگوید برای ایجاد تغییر واقعی، نباید فقط رفتار را اصلاح کرد؛ بلکه باید به دنیای مطلوب فرد نگاه کرد و بررسی کرد:
آیا آنچه میخواهی، واقعاً نیاز تو را برآورده میکند؟
آیا این تصویر هنوز برایت مفید است؟
آیا چیزهایی هست که باید از دنیای مطلوبت حذف یا به آن اضافه کنی؟
🟡 مثال کاربردی:
فردی ممکن است رابطهای آزاردهنده را در دنیای مطلوب خود داشته باشد، چون فکر میکند «تنها راه احساس تعلق همین رابطه است».
در واقعیتدرمانی، مشاور کمک میکند فرد این تصویر را بازنگری کند — و به خودش اجازه بدهد تصویرهای سالمتری را وارد دنیای مطلوبش کند.
🟠 کنترل بیرونی یا انتخاب درونی؟ گلاسر با کدام طرف است؟
در قلب تئوری انتخاب، ویلیام گلاسر یک تضاد بنیادین را به چالش میکشد:
آیا ما دیگران را کنترل میکنیم؟ یا خودمان را؟
و در طرف مقابل، آیا دیگران باید تغییر کنند تا حال ما خوب شود؟ یا ما میتوانیم بدون تغییر آنها حالمان را بهتر کنیم؟
✅ روانشناسی کنترل بیرونی
بیشتر مردم (و حتی بیشتر نظامهای تربیتی، آموزشی و مدیریتی) بهطور ناخودآگاه از روانشناسی کنترل بیرونی استفاده میکنند.
در این دیدگاه، انسانها برای تغییر دیگران از ابزارهایی مثل:
تهدید
تنبیه
باجگیری عاطفی
سرزنش
تشویق شرطی
برچسبزدن (مثلاً «تو خودخواهی» یا «تو بیاحساس هستی»)
استفاده میکنند.
گلاسر میگوید این سبک تعامل، اگرچه رایجه، اما تقریباً همیشه منجر به مقاومت، سردی در رابطه، یا دروغگویی و فرار میشه.
✅ روانشناسی انتخاب درونی
در مقابل، تئوری انتخاب بر این باور است که:
ما تنها رفتار خود را میتوانیم کنترل کنیم
دیگران فقط میتوانند به ما پیشنهاد بدهند، نه اجبار
رابطه سالم یعنی دو نفر که انتخاب میکنند با هم باشند، نه اینکه یکی دیگری را کنترل کند
بههمین دلیل، گلاسر رواندرمانی را نه با تمرکز بر گذشته، بلکه با نگاه به انتخابهای کنونی و مسئولیت فرد جلو میبرد.
🔄 سه باور مخرب در کنترل بیرونی که گلاسر بهشدت رد میکند:
«من باید تو را مجبور کنم تا تغییر کنی.»
«اگر تو تغییر نکنی، من نمیتونم خوشحال باشم.»
«مقصر حال بد من، تو هستی.»
در مقابل، روانشناسی انتخاب میگوید:
«من مسئول انتخابها و احساسات خودم هستم، حتی اگر شرایط بیرونی سخت باشد.»
🧠 چرا این تفاوت مهم است؟
چون اکثر تعارضها در روابط — از روابط عاطفی تا روابط کاری و والد-فرزندی — ریشه در تلاش برای کنترل دیگری دارد.
وقتی این الگو کنار گذاشته شود و افراد انتخابهای خودشان را بپذیرند، فضا برای رابطههای آگاهانه و احترامآمیز باز میشود.
🟠 نقش روابط در تئوری انتخاب: چرا گلاسر ریشه بیشتر مشکلات را در رابطهها میبیند؟
یکی از جملههای مشهور ویلیام گلاسر اینه که:
«تقریباً تمام مشکلات روانی ما، ریشه در روابط ناکارآمد دارند.»
در واقع، او معتقده رابطههای انسانی، نهفقط بخشی از زندگی ما، بلکه بستر اصلی ارضای نیازهای ما هستند — بهویژه نیاز به تعلق، قدرت، آزادی و حتی تفریح.
✅ وقتی رابطهها دچار کنترل بیرونی میشوند
اکثر رابطهها زمانی ناسالم میشوند که یکی از طرفین (یا هر دو) بخواهند دیگری را تغییر دهند. این تغییر معمولاً از طریق ابزارهایی مثل:
سرزنش و مقصر دانستن
سکوت تنبیهی یا قهر
تحقیر، مقایسه، یا شرط گذاشتن برای محبت
انتظارِ بیگفتوگو
اتفاق میافتد.
در تئوری انتخاب، این روشها نهتنها مؤثر نیستند، بلکه بهتدریج رابطه را فرسوده میکنند. چون هر انسان نیاز به آزادی و احترام متقابل دارد، نه اجبار.
✅ رابطه سالم از نگاه گلاسر یعنی چه؟
رابطهای که در آن:
هر دو طرف نیازهای اساسی خود را بدون آسیب به دیگری ارضا میکنند
هیچکس سعی نمیکند طرف مقابل را «درست» یا «تغییر» دهد
صداقت و آزادی انتخاب وجود دارد
گفتگو جای تهدید و قهر را میگیرد
🟡 نقش رابطه در سلامت روان
گلاسر معتقد بود چیزی به نام «بیماری روانی» آنطور که در روانپزشکی رایج مطرح میشود وجود ندارد.
آنچه ما با عنوان افسردگی، اضطراب، یا حتی اسکیزوفرنی میشناسیم، اغلب تلاشهای ناموفق برای کنار آمدن با روابط ناکارآمد یا ارضای نیازها هستند.
برای مثال:
نوجوانی که دچار افسردگی شده، ممکن است هیچ رابطه معناداری با خانواده یا همسالان نداشته باشد
یا فردی که اضطراب اجتماعی دارد، ممکن است بارها در گذشته تجربه طرد یا قضاوت را از سوی دیگران داشته
🔄 پس راهحل چیست؟
در دیدگاه گلاسر:
نه دارو
نه تحلیل طولانی گذشته
بلکه تمرکز بر اینکه:
در حال حاضر، کدام رابطه در زندگیات مشکل دارد؟ و چه کاری میتوانی بکنی که رفتار خودت در آن رابطه مؤثرتر شود؟
او در جلسات واقعیتدرمانی از مراجع میپرسد:
«با چه کسی مشکل داری؟»
«دلت میخواد این رابطه چطور باشه؟»
«چه انتخابهایی از سمت خودت ممکنه این رابطه رو بهتر کنه؟»
🟠 تئوری انتخاب در عمل: روانشناسیای برای زندگی، آموزش، درمان و حتی مدیریت
تئوری انتخاب فقط یک نظریه روانشناسی نیست. گلاسر بارها تأکید میکرد که این دیدگاه، اگر بهدرستی در زندگی روزمره پیاده شود، میتواند به تغییرات عمیق و پایدار در حوزههای مختلف منجر شود — از روابط شخصی گرفته تا سیستمهای آموزشی و حتی اداره سازمانها.
✅ در زندگی روزمره:
تئوری انتخاب به ما یاد میدهد که:
مسئول احساسات و انتخابهای خودمان هستیم
نمیتوانیم دیگران را تغییر دهیم، اما میتوانیم رفتار خودمان را مؤثرتر انتخاب کنیم
اگر نیازی در ما بیپاسخ مانده، باید راهی سالم برای تأمین آن پیدا کنیم، نه اینکه با سرزنش یا فرار از واقعیت خودمان را از پا بیندازیم
🔹 مثال واقعی:
بهجای اینکه بگویی «تو منو ناراحت کردی»، بپرس:
«من الان چه نیازی دارم که در این رابطه پاسخ داده نمیشه؟»
✅ در روابط:
گلاسر توصیه میکند برای ساختن رابطههای رضایتبخش:
بر خواستههای خودت تمرکز کن، نه تغییر دیگری
با گفتوگو، به تصویر دنیای مطلوب طرف مقابل نزدیک شو
آزادی و احساس کنترل را از رابطه حذف نکن
🔹 جمله طلایی او:
«مردم وقتی رابطهشون خوبه، هیچوقت دچار مشکل روانی نمیشن.»
✅ در آموزش و مدرسه:
گلاسر معتقد بود که نظامهای آموزشی سنتی مبتنی بر تنبیه، نمره، رقابت و اجبار هستند — و بهجای پرورش انگیزه درونی، انگیزه بیرونی و ترس ایجاد میکنند.
در مدرسهای که بر اساس تئوری انتخاب اداره میشود:
دانشآموز برای یادگیری هدف شخصی دارد، نه فقط نمره
معلمها رابطهی محترمانه با دانشآموزان برقرار میکنند
قوانین با مشارکت نوشته میشوند
یادگیری با تفریح و آزادی انتخاب همراه است
✅ در رواندرمانی:
واقعیتدرمانی، شکل کاربردی تئوری انتخاب در درمان است.
در این رویکرد، درمانگر:
تشخیص نمیدهد، برچسب نمیزند
به گذشته نمیپردازد، روی «اینجا و اکنون» تمرکز دارد
با مراجع همکاری میکند تا انتخابهایی مؤثرتر برای ارضای نیازهایش پیدا کند
به مراجع کمک میکند رابطههای آسیبدیده را ترمیم کند یا به شکل سالمتری زندگیاش را بچیند
✅ در مدیریت و رهبری:
گلاسر به مدیران توصیه میکرد از کنترل، تهدید و پاداشهای شرطی دوری کنند.
رهبر مؤثر کسیست که به افرادش کمک میکند نیاز به تعلق، قدرت و آزادی را در کار تجربه کنند — نه اینکه فقط از آنها اطاعت بخواهد.
🔹 جملهای از گلاسر که به مدیران میگفت:
«مردم وقتی احساس میکنن انتخاب دارند، بهترین عملکردشون رو نشون میدن.»
🟢 جمعبندی: انتخاب تو، قدرت توست
تئوری انتخاب گلاسر با یک پیام ساده اما عمیق به پایان میرسد:
تو همیشه در حال انتخابی. حتی وقتی فکر میکنی هیچ راهی نداری.
ویلیام گلاسر در سراسر کتابش سعی دارد ما را از یک نگاه واکنشی و قربانیمحور، به سمت یک نگاه انتخابمحور و مسئولانه هدایت کند.
در این نگاه، ما تنها زمانی آرامش واقعی را تجربه میکنیم که بفهمیم:
رفتارهای ما انتخاباند
احساسات ما نتیجه انتخابها و تفسیرهای ما هستند
رابطههای خوب، با تمرین احترام متقابل، گفتوگو و پذیرش تفاوتها ساخته میشوند
و برای ارضای نیازهای خودمان، هیچکس مسئولتر از خود ما نیست
✳️ تئوری انتخاب برای چه کسانی مفید است؟
کسانی که در روابطشان احساس خفگی، کنترل یا طرد شدن دارند
والدینی که میخواهند فرزندانشان با انگیزه درونی رشد کنند، نه با ترس از تنبیه
درمانگرانی که بهدنبال رویکردی انسانی و غیربرچسبزن هستند
معلمها، کوچها، مدیران و هرکسی که با دیگران سر و کار دارد
✅ اگر بخواهیم فقط یک چیز از گلاسر یاد بگیریم:
«هر تغییری از جایی شروع میشود که بپذیری: مسئول انتخابهای تو، فقط خودت هستی.»
📚 منابع برای مطالعه بیشتر:
Glasser, W. (1998). Choice Theory: A New Psychology of Personal Freedom
Glasser, W. (2000). Reality Therapy in Action
William Glasser Institute: wglasser.com
دیدگاهتان را بنویسید