خلاصه کتاب کواکتیو کوچینگ: راهنمایی برای تحول فردی و حرفهای

عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Co-Active Coaching: Changing Business, Transforming Lives
- نویسنده: هنری کیمسی-هاوس، کارن کیمسی-هاوس و لورا ویتورث
- سال انتشار: ۱۹۹۸
- ژانر: بیزینس، رهبری و مدیریت، روانشناسی، توسعه شخصی، خودیاری
- امتیاز کتاب: ۴.۲۰ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
کواکتیو کوچینگ یا کوچینگ تعاملی به طراحی یک رابطه مؤثر و توانمندساز میان مشتری و کوچ میپردازد. نویسندگان در این کتاب پایههای کوچینگ تعاملی را بیان کرده و مثالهای کاربردی از چگونگی ایجاد یک رابطه موفق و اعتمادساز بین کوچ و مشتری ارائه میدهند.
درباره نویسندگان
هنری کیمسی-هاوس، کارن کیمسی-هاوس و لورا ویتورث از بنیانگذاران مؤسسه آموزش کوچینگ هستند که یکی از برترین مدارس آموزش کوچ در جهان به شمار میآید. فیلیپ سندال نیز همبنیانگذار و مدیر کوچینگ تیمی بینالمللی و از اعضای ارشد سابق هیئت علمی CTI است

مقدمه: آشنایی با مدل کوچینگ تعاملی و تأثیر آن در بهبود کوچینگ
کوچینگ حرفهای راهی مؤثر برای پیشرفت شغلی، یافتن هدفهای جدید در زندگی و دیدگاههای تازه در مواجهه با چالشها است. اما بسیاری از کوچها متوجه نیستند که کوچینگ میتواند برای هر دو طرف – یعنی هم فرد کوچشونده و هم خود کوچ – بسیار مفید باشد.
در اینجا مدل کوچینگ تعاملی یا کواکتیو (Co-Active Coaching) مطرح میشود. این مدل بیشتر بر اکتشاف و توسعه متمرکز است تا صرفاً حل مشکلات؛ یعنی یافتن پاسخها به صورت مشترک و با همکاری.
اما این مدل چگونه کار میکند؟
این مدل بر مجموعهای از مهارتهای مختلف تکیه دارد که ترکیب آنها نوعی گفتوگوی مؤثر ایجاد میکند که به رشد مراجع کمک میکند. یکی از مهمترین این مهارتها، گوش دادن است.
کنجکاوی نیز به همان اندازه اهمیت دارد. مهارتهای دیگری نیز در این مدل وجود دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
اولین اصل کوچینگ تعاملی، گفتوگوی باز و همکاری متقابل است.
پایههای کوچینگ تعاملی: گفتوگوی باز و مشارکتی
هر رابطه کوچینگ مؤثر بر پایه همکاری و اعتماد شکل میگیرد و در ادامه این کتاب، خواهید آموخت که چگونه چنین رابطهای را با مشتری خود بسازید.
نویسندگان از اصطلاح *تعاملی یا کواکتیو* برای توصیف فرآیندی استفاده میکنند که در آن هم مراجع و هم کوچ به طور فعال با یکدیگر همکاری میکنند. هر دو طرف در این فرآیند دخیل هستند.
کوچینگ تعاملی در نهایت حول حل مسئله نمیچرخد؛ بلکه محور آن گفتوگوست.
البته در این فرآیند به مسائل رسیدگی کرده و راهحلهایی پیدا خواهید کرد، اما بیشتر بر آگاهی، کشف و انتخاب تمرکز دارد. این فرآیند از آشنایی با چهار رکن اصلی مدل کوچینگ تعاملی آغاز میشود.
اولین قدم این است که باور داشته باشید همه افراد ذاتاً خلاق و توانمند هستند. همه ما توانایی یافتن پاسخها، انتخاب و یادگیری از اشتباهات را داریم.
دوم، به خاطر داشته باشید که رابطه کوچینگ چیزی فراتر از حل مسائل است. تلاش کنید تصویر بزرگتری را ببینید؛ عوامل مختلفی بر زندگی مراجع تأثیر میگذارند، از جمله کار، خانواده، احساسات و غیره.
سوم، هنگامی که با مراجع خود صحبت میکنید، به جزئیات ظریف مثل لحن، حالت و زبان بدن توجه داشته باشید و فقط روی محتوای گفتگو متمرکز نشوید. گفتوگوی تعاملی تنها زمانی مؤثر است که فضایی امن و مورد اعتماد ایجاد کنید که اجازه بروز آسیبپذیری را بدهد. ایجاد چنین فضایی به هماهنگ بودن شما با طرف مقابل در گفتگو بستگی دارد.
و در نهایت، ترغیب به تحول را فراموش نکنید. حتی اگر مراجع شما برای کار بر روی یک حوزه خاص استخدامتان کرده است، داشتن دید گسترده میتواند به شما کمک کند او را به سوی تغییرات جامعتر و ارزشمندتر هدایت کنید.
در نتیجه، دنیای کوچینگ تعاملی درباره حل مشکلات مراجعین نیست؛ بلکه در مورد کمک به آنها برای کشف و توسعه خود حقیقیشان است.

طراحی محیطی مؤثر و تعریف چارچوب رابطه کوچینگ
برای داشتن گفتوگویی ثمربخش با مراجع، ابتدا باید محیطی مؤثر برای کوچینگ طراحی کنید. در کوچینگ تعاملی، هدف این است که مشتریان را به ریسک کردن تشویق کنیم؛ اما این نکته را به خاطر داشته باشید که افراد تنها زمانی ریسک میکنند که احساس امنیت داشته باشند. بهترین راه برای ایجاد محیطی که افراد را به خطرپذیری تشویق کند، تضمین ویژگیهایی مانند محرمانگی، اعتماد، صداقت و فضای باز است.
این خصوصیات بسیار مهم هستند. فراهم کردن محرمانگی به مراجع اجازه میدهد آزادانه صحبت کند و این تنها راهی است که میتواند فرآیند کشف و تغییر را شروع کند. همچنین، صداقت از مراجعین انتظار میرود. مهربان بودن کافی نیست؛ شما باید آماده باشید تا در صورت لزوم حقیقت را بیان کنید، حتی اگر گاهی این حقیقت تلخ باشد.
نکته دیگری که باید به خاطر داشت این است که مراجعین برای یادگیری از اشتباهات و حرکت به جلو، نیاز به فضایی کافی برای آزمایش و مواجهه با ناکامیهای گذشته دارند. علاوه بر ایجاد یک محیط کوچینگ مؤثر، تعریف چارچوب رابطه کاری نیز ضروری است.
به عبارت دیگر، قوانین و انتظارات باید از ابتدا شفاف باشند. برای این منظور، پیشنهاد میشود یک جلسه آشنایی ویژه قبل از شروع فرآیند کوچینگ برگزار شود. در این جلسه میتوانید بهطور آزادانه با مراجع در مورد رابطه کاری و چارچوبها گفتگو کنید. میتوانید با پرسیدن سوالات ساده ولی تأثیرگذار، گفتوگو را شروع کنید. سوالاتی مثل، «در کدام بخش از زندگیتان میخواهید تغییر ایجاد کنید؟» یا «شکست چه تأثیری بر شما دارد؟»
این سوالات باعث میشود مراجع به جایگاه فعلی و هدف آیندهاش فکر کند و درک بهتری از نقاط قوت و ضعف خود پیدا کند. جلسه آشنایی همچنین زمانی مناسب برای صحبت در مورد مسائل اداری مانند زمانبندی جلسات، قوانین لغو و سایر نکات است. به این ترتیب، شما و مراجع از ابتدا به توافق رسیده و از سوءتفاهمهای آینده جلوگیری میکنید.
آموزش شنیدن عمیق صحبتهای مراجع
به آخرین باری که کسی کاملاً صادقانه به حرفهایتان گوش داده است فکر کنید. این تجربهی ارزشمند، با وجود تأثیرگذاری زیاد، کمیاب است، اینطور نیست؟ در کوچینگ، وظیفه شما این است که چنین تجربهای را برای مراجع خود فراهم کنید؛ یعنی باید بیاموزید که به معنی واقعی پشت هر داستان گوش دهید. برای کمک به این فرآیند، نویسندگان سه سطح از شنیدن را معرفی کردهاند.
در سطح اول، تمرکز شما بیشتر بر روی خودتان است. به صحبتهای طرف مقابل گوش میدهید، اما بهطور عمده نگران این هستید که این گفتگو چه معنایی برای شما دارد. مثلاً فرض کنید مراجعتان در مدیریت زندگی شخصی و حرفهای خود مشکل دارد. اگر در سطح اول از شنیدن باشید، احتمالاً توصیههایی ارائه خواهید کرد که بر اساس تجربهی شخصیتان است، مثلاً توضیح میدهید چگونه خودتان میان کار و زندگی تعادل برقرار کردهاید.
در سطح دوم، تمام تمرکز شما بر طرف مقابل است و بهعنوان کوچ، تمام توجهتان به مراجع معطوف میشود. ادامه مثال قبل، در این سطح، کوچ به جای ارائه راهکارهای شخصی، به مراجع کمک میکند تا با بررسی گزینههای موجود، بهتر بفهمد چرا احساس گرفتاری میکند. در این سطح، شنیدن به معنای همدلی، شفافسازی و همکاری است.
در سطح سوم، کوچ از شهود خود بهره میگیرد تا اطلاعاتی فراتر از مشاهدات مستقیم را به دست آورد. در این سطح، شما به عمیقترین سطح فهم مسئله مراجع و پویاییهای درونی آن دست پیدا میکنید. میتوانید انرژی و احساسات مرتبط، چه بیان شده و چه ناگفته، که محرک این مسئله هستند را حس کنید.
همانطور که میبینید، همدلی عمیق در شنیدن، پایه و اساس کوچینگ است. این تنها راه برای درک این است که آیا مراجع شما در مسیر اهدافش حرکت میکند و مطابق با ارزشهای خود زندگی میکند یا خیر.
کوچهای تعاملی میآموزند که بین سطح دوم و سوم دائماً جابهجا شوند و وقتی کاملاً به آنچه واقعاً در جریان است پی بردند، مراجع خود را راهنمایی میکنند تا خودش آن را بیان کند.
در جلسات کوچینگ، به شهود خود اعتماد کنید و آماده باشید نظرتان را بیان کنید
بهعنوان یک کوچ، شهود شما یکی از ارزشمندترین ابزارهایی است که در اختیار دارید. شهود حسی است که همیشه با شواهد و واقعیتها قابل اثبات نیست و برای اینکه بر اساس آن عمل کنید، ابتدا باید آن را تفسیر کنید. با توجه به شهودتان، بهسادگی شروع کنید و آن را مورد توجه قرار دهید.
با این روش، فضایی برای صحبت درباره هر حدسی که دارید ایجاد میکنید، بدون اینکه اجازه دهید از نظرتان پنهان بماند. نحوه تفسیر یک حس شهودی به شما کمک میکند آن را بیان کنید. با این حال، نباید به معنایی که به حدسهای خود اختصاص میدهید بیش از حد وابسته شوید.
برای مثال، فرض کنید شما و مراجعتان در حال گفتگو هستید و حس میکنید چیزی درست نیست و این حس را به این شکل تفسیر میکنید که مراجع چیزی را از شما پنهان میکند. با پرسیدن مستقیم اینکه آیا او چیزی را پنهان میکند، حدس خود را محک بزنید.
مهم نیست که تفسیر شما درست باشد یا نه. نکته اصلی این است که از شهود خود بهعنوان نقطه شروعی برای ایجاد گفتگوی عمیقتر و درک بیشتر استفاده کنید.
گاهی حتی میتوانید مکالمه را قطع کنید و حدس خود را فوراً بیان کنید، و به این ترتیب یک میانبر قوی در مکالمه ایجاد کرده و به بینشهای جدید و شگفتآوری دست یابید.
در نهایت، نمیخواهید گفتگو به مرحله دیگری منتقل شود، در حالی که شما همچنان با شک و تردید درباره حس درونی خود سکوت کردهاید.
چون در کوچینگ، بهتر است بدون ترس وارد شوید. نگران این نباشید که کمی ناشیانه به نظر برسید؛ این تنها شما را انسانیتر و واقعیتر نشان خواهد داد.
از کنجکاوی خود بهره بگیرید تا سوالات قدرتمندی ایجاد کنید و گفتگویی معناداری را شروع کنید
تصور کنید در یک مهمانی شام نشستهاید و کنار شما غریبهای است که بهشدت درباره زندگی، کار و احساسات شما کنجکاو است. برای بسیاری از ما، چنین کنجکاویای نه تنها دلگرمکننده، بلکه انگیزهبخش است.
ابراز کنجکاوی در حضور مراجع دقیقاً همان چیزی است که به او اجازه میدهد محافظهکاری خود را کنار بگذارد و بیشتر باز شود و این ارتباط عمیقتری بین شما ایجاد میکند. به همین دلیل، کوچهای همکنشگر و تعاملی با روحیهای از کنجکاوی و بازیگوشی با مراجعین خود برخورد میکنند.
تفاوت بزرگی میان یک پرسشنامه مرسوم، و رویکردی شخصیتر و مبتنی بر کنجکاوی وجود دارد. در اولی ممکن است پرسیده شود: «گزارش شما روی چه موضوعاتی تمرکز دارد؟» درحالیکه نسخه کنجکاوانهتر آن میپرسد: «تکمیل این گزارش چقدر برای شما مهم است؟» همانطور که میبینید، استفاده از کنجکاوی به شما کمک میکند تا سوالاتی عمیق و قدرتمند ایجاد کنید که گفتگویی معنادار را آغاز کند.
فرض کنید مراجع شما از شرایط غیرممکن کاریاش و حس درماندگیای که دارد شکایت میکند. چون با داستان او آشنا هستید، از او میپرسید: «از این وضعیت چه چیزی نصیب شما میشود؟» یا اینکه میپرسید: «آیا فقط همین راه وجود دارد؟» این نوع سوالات قدرتمند افراد را از حالت خودکار بیرون میکشد، پس از سکوتی ناگهانی تعجب نکنید؛ مراجع برای فکر کردن به زمان بیشتری نیاز دارد.
شایان ذکر است که گاهی اوقات سادهترین سوالات، قدرتمندترین سوالات هستند و حتی ممکن است خیلی ابتدایی بهنظر برسند. برای مثال، شما و مراجعتان درباره یک مشکل پیچیده صحبت میکنید. مراجع از تمام جزئیات آگاه است و برای هر سوالی که مطرح شود، پاسخی آماده دارد. در این موقعیت، سوالات ساده تأثیرگذاری عجیبی دارند.
در اینجا چند مثال آورده شده است:
- «راهحل ایدهآل برای تو چگونه بهنظر میرسد؟»
- «قدم بعدیت چیست؟»
- «چه چیزی میتوانی از این وضعیت بیاموزی؟»
نکته اصلی این است که به مراجع کمک کنید تا موقعیت را از زاویهای جدید ببیند.
کمک به مشتری برای کشف ارزشهای خود و استفاده از آنها برای دستیابی به رضایت
چه کسی نمیخواهد احساس رضایت و معنا در زندگی داشته باشد؟
رضایت مانند یک شام خوشمزه است: لذیذ، سیرکننده و عمیقاً رضایتبخش. اما برخلاف یک وعده غذایی عالی، دستیابی به رضایت در زندگی ممکن است دشوار و حتی ترسناک باشد.
بهعنوان یک کوچ همکنشگر، هدف اصلی شما باید به چالش کشیدن مراجعین برای دنبال کردن رضایتشان باشد، یافتن مسیری که به آنها اجازه دهد خود حقیقیشان را بهطور کامل بیان کنند. این یعنی باید با مراجعین کار کنید تا آنها ارزشهای خود را کشف کرده و بتوانند آنها را بهوضوح بیان کنند.
پرسش اصلی این است که چه چیزهایی برای هر فرد ضروری و اساسی است؟ اگر مراجع شما ارزشهایش شامل ریسکپذیری باشد، احتمالاً به دنبال زندگیای پر از ماجراجویی خواهد بود. اگر ارزشهایش خانواده باشد، احتمالاً میخواهد تعادل سالمی بین کار و خانه حفظ کند. همانطور که میبینید، ارزشها و رضایت عمیقاً به هم پیوستهاند.
در یک کلام، رضایت از زندگی، به زیستن هماهنگ با ارزشها بستگی دارد. بنابراین، برای یک کوچ، فهمیدن ارزشهای مراجع یک مزیت بزرگ است.
هنگام تصمیمگیریهای مهم، میتوان ارزشها را بهعنوان معیاری برای ارزیابی گزینهها بهکار برد. وقتی مراجع با یک تصمیم مهم روبهرو میشود، از او بخواهید هر مسیر را با توجه به میزان تطابقش با ارزشهایش ارزیابی کند. هر تصمیمی که بر اساس ارزشهای مراجع گرفته شود، بهطور ذاتی رضایتبخشتر خواهد بود.
حالا پرسش مهم دیگری مطرح میشود: چگونه میتوان به مراجع کمک کرد تا ارزشهایش را کشف کند؟
بهترین روش این است که این ارزشها را در تجربههای شخصی مراجع جستجو کنیم. فرآیندی طبیعی و اکتشافی ایجاد کنید؛ نیازی نیست که یک فهرست آماده در برابر او قرار دهید.
پس از کشف مجموعه اولیهای از ارزشها، میتوانید از مراجع بخواهید آنها را بر اساس اهمیت اولویتبندی کند. به این ترتیب، مراجع میتواند درباره آنچه بیشترین اهمیت را در زندگیاش دارد تأمل کند.
به پایان خلاصه کتاب *کواکتیو کوچینگ* نوشته هنری کیمسی هاوس، کارن کیمسی هاوس، لورا ویتورث و فیلیپ سندر رسیدیم.
خلاصه نهایی
کواکتیو کوچینگ یا کوچینگ تعاملی درباره برقراری یک رابطه مشارکتی با مراجع است تا بهطور مؤثر آنها را توانمند سازد تا به پاسخهای خود برسند. وظیفه شما همچنین تشویق و حمایت از مراجعین است تا تصمیمهایی بگیرند که آنها را به ارزشهای شخصیشان نزدیکتر کند.
یک توصیه عملی برای تمرین کنجکاوی:
نیم ساعت را در یک کافه بگذرانید و تمرین کنجکاوی کنید. افراد را تماشا کنید و سعی کنید ارزشها، سرگرمیها، موانع و رؤیاهای آنها را تصور کنید.
پس از پایان نیم ساعت، کسی را پیدا کنید که بتوانید زمان بیشتری را با او بگذرانید. از این فرصت برای پرسیدن سؤالات و ابراز کنجکاوی خود استفاده کنید. به واکنش فرد به کنجکاوی شما دقت کنید و سپس به آنچه آموختهاید فکر کنید.
دیدگاهتان را بنویسید