کتاب انگیزه، راهکاری نو برای خلق دنیایی نو

عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Drive: The Surprising Truth About What Motivates Us
- نویسنده: دانیل اچ پینک
- سال انتشار: ۲۰۰۹
- ژانر: کسب و کار، روانشناسی، رهبری، خودیاری، توسعه شخصی
- امتیاز کتاب: ۳.۹۵ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
درباره نویسنده
دانیل اچ پینک نویسنده و سخنران مشهوری است که در زمینههای علوم رفتاری، انگیزش و تجارت مشارکت قابل توجهی داشته است. او بهخاطر تخصصش در تبیین رفتار انسانی و کشف عواملی که باعث موفقیت فردی و سازمانی میشوند، بهطور گسترده شناخته شده است. پینک با سبک نوشتاری جذاب و تحقیقات روشنگرانه خود به صدای پیشرو در عرصه کار، انگیزه و پیشرفت شخصی تبدیل شده است.
پینک چندین کتاب تأثیرگذار نوشته است، از جمله «انگیزه: حقیقتی شگفت انگیز درباره آنچه که به ما انگیزه میدهد» و «ما همه فروشندهایم». او در کار خود خرد متعارف را به چالش میکشد و دیدگاههای تازهای را در مورد موضوعاتی مانند انگیزه، خلاقیت و رهبری ارائه میدهد. پینک تحقیقات علمی، مثالهای واقعی و استراتژیهای عملی را ترکیب میکند تا بینشهای عملی را برای بهبود زندگی شخصی و حرفهای خود به خوانندگان ارائه دهد. کار او تأثیر قابل توجهی بر نحوه درک و رویکرد مردم به انگیزه و رفتار در زمینه های مختلف داشته است.
مقاله مرتبط: خلاصه کتاب قدرت پشیمانی
مقاله مرتبط: خلاصه کتاب ما همه فروشندهایم

خلاصه کتاب
کتاب انگیزه، راهکاری نو برای دنیایی نو اشاره میکند که بسیاری از سازمانها هنوز از رویکرد “هویج و چوب” پیروی میکنند و از انگیزههای بیرونی برای ایجاد انگیزه در افراد استفاده میکنند. همچنین توضیح میدهد که چرا این ایدهی بدی است و راهحل مؤثرتری را معرفی میکند: برانگیختن تعامل با توجه به روانشناسی انگیزه درونی.
مقدمه: با مزایای انگیزه درونی آشنا شوید.
شاید قبلاً اصطلاح انگیزه درونی را شنیده باشید. ایده این است که مردم در یک فعالیت شرکت میکنند نه به این دلیل که کسی آنها را مجبور به انجام آن میکند، بلکه به این دلیل که واقعاً میخواهند. شاید آنها از کاری که انجام میدهند لذت میبرند یا شخصاً آن را ارزشمند میدانند. در هر صورت انگیزه درونی و کاملا شخصی است. هیچ منبع خارجی وجود ندارد که از طریق پاداش یا مجازات مادی بر چیزی تأثیر بگذارد.
اما در حالیکه انگیزه درونی فوق العاده است، در بسیاری از سازمانها واقعیت این نیست. شور و اشتیاق کافی یا رضایت ذاتی افراد را در شغلشان هدایت نمیکند. انگیزه بیرونی، یا رفتار مبتنی بر پاداش، همچنان حاکم است.
اما چرا اینگونه است؟ آیا ما از کاری که انجام میدهیم لذت نمیبریم یا چیز دیگری در آن وجود دارد؟ این سوالی است که ما در این خلاصه به آن پاسخ خواهیم داد.
کشف انگیزه درونی
در سال ۱۹۴۹، یک استاد روانشناسی به نام هری هارلو به هشت میمون رزوس (Rhesus monkeys) یک پازل مکانیکی داد. وظیفه آنها این بود که یک سنجاق را بیرون بیاورند و یک لولا را بلند کنند، کاری که نمیتوان آن را کار سادهای برای یک میمون دانست. هارلو انتظار داشت که میمونها به این موضوع توجهی نکنند. از این گذشته، آزمایش به گونهای تنظیم شد که برای حل معما هیچ پاداشی – نه غذا و نه تحسین – دریافت نکنند. با کمال تعجب، میمونها همچنان آن را به راه انداختند. آنها متوجه شدند که این پازل چگونه کار میکند و آن را حل کردند. علاوه بر این، به نظر میرسید که آنها واقعاً از این کار لذت میبرند!
برای محقق، این یک شگفتی بزرگ بود. تا آن زمان، تنها دو توضیح ممکن برای چنین رفتاری وجود داشت: طبیعت و انگیزههای بیرونی. اما طبیعت به وضوح در اینجا یک فاکتور نبود، حل یک معما بخشی از طبیعت خوردن، نوشیدن و تولید مثل نیست. هیچ انگیزه خارجی نیز وجود نداشت. بنابراین، به نظر میرسید نوع سومی از انگیزهای مرموز وجود داشته باشد: انگیزه درونی، یا به قول پینک، Motivation 3.0. این نام کمی شبیه برنامهای است که میتوانید دانلود کنید، درست است؟ در واقع به این دلیل اینگونه نامیده میشود که پینک سه نوع مختلف انگیزه را به عنوان یک دنباله تاریخی میبیند که نحوه تکامل روش کار ما را توصیف میکند. بیایید به هر یک نگاهی بیندازیم.
- حدود ۵۰۰۰۰ سال پیش، بشر درگیر بقای خود بود و انگیزه 1.0 او را در زندگی هدایت میکرد: جستجوی غذا و نوشیدنی، مکانی امن برای استراحت در شب، و میل به تولید مثل و انتقال ژن. تا چند قرن پیش، این نیازهای اساسی موتور محرکه اصلی بشریت بود.
- سپس، در دوران صنعتی شدن، چرخههای تولید پیچیدهتر شدند و مردم به طور فزایندهای بر انگیزه جدیدی برای بهرهوری تکیه کردند: انگیزه بیرونی یا انگیزه 2.0. این نوع بر اساس انگیزههای پاداش و تنبیه است – که به عنوان “هویج و چوب” یا “the carrot and the stick” نیز شناخته میشود. تفکر در اینجا این است که پاداش، رفتار مطلوب را تقویت میکند، در حالیکه تنبیه از رفتار نامطلوب جلوگیری میکند. در طول صنعتی شدن، این در واقع موثر بود – حداقل تا حدی. با در نظر گرفتن چشم انداز دستمزدهای بالاتر، کارگران زغال سنگ بیشتری حمل میکردند. و هنگامی که به دلیل سرقت مواد تهدید به اخراج میشدند، کمتر احتمال داشت چیزی از محل کار ببرند.
- مشکل نسخه 2.0 این است که کارگرانی که تحت تأثیر عواقب هویج یا چوب قرار نمیگیرند اساساً هیچ علاقهای به کار خود ندارند و سعی میکنند از هر مسئولیتی شانه خالی کنند. بنابراین کسانی که در پستهای مدیریتی هستند باید آنها را هدایت و نظارت کنند. این خبر بدی برای اقتصاد دانش امروزی است که به کارگران مستقل نیاز دارد. با تکنیک هویج و چوب میتوانید یک کارگر را مجبور کنید که هر روز حاضر شود، هشت ساعت بماند و کارهای ساده انجام دهد. اما شما نمیتوانید کسی را مجبور کنید که کنجکاو، خلاق و نوآور باشد. در عوض، با برآورده کردن انگیزههای درونی یک نفر میتوانید او را وادار کنید که کنجکاو، خلاق و نوآور باشد. و به همین دلیل پینک معتقد است که ما باید اقتصاد خود را به Motivation 3.0 ارتقا دهیم.
قدرت انگیزش درونی
انگیزه 3.0 یک ابزار فوق العاده قدرتمند است. اگر فرصت داده شود، افراد با انگیزه ذاتی خود تصمیم میگیرند که چه زمانی بهترین کار چیست، دقیقاً روی چه چیزی باید کار کنند و چگونه باید این کار را انجام دهند. مسئولیت میپذیرند. و آنها نیازی به هدایت یا پاداش ندارند زیرا در واقع از انجام آن کار لذت میبرند.
احتمالاً از کار، سرگرمی یا ورزش خود این حس را میشناسید: گاهی اوقات آنقدر در یک فعالیت غرق میشوید که دنیای اطراف خود را فراموش میکنید.
در حالیکه اکثر مردم از قدرت انگیزه درونی آگاه هستند، اما این انگیزه به نوعی هنوز یک عامل معمولاً نادیده گرفته شده در محل کار است. علت این است: یک باور گسترده در تجارت وجود دارد که اگر میخواهید کار دشواری را انجام دهید، تنها یک راه برای انجام آن وجود دارد: هزینههای زیادی برای دادن انگیزه و تشویق.
به عنوان یک رهبر و لیدر، ممکن است فکر کنید که این استراتژی منطقی است. اما قبل از اینکه شروع به خرج پولهایی کنید که به سختی به دست آوردهاید، بیایید یک سناریوی کوچک را مرور کنیم.
تصور کنید سال ۱۹۹۵ است و یکی میگوید: اینجا دو نوع دایره المعارف است.
اولین مورد Encarta نام دارد. این دایره المعارف توسط افراد حرفهای نوشته شده و هزینه آن توسط یکی از موفقترین شرکتهای فناوری در جهان، یعنی مایکروسافت، پرداخت شده است.
دایره المعارف دوم ویکی پدیا (Wikipedia) نام دارد، که هنوز حتی وجود ندارد، اما علاقه مندان به زودی آن را در یک تلاش مشترک در اینترنت ایجاد خواهند کرد. به هیچ یک از آنها یک دلار هم پرداخت نمیشود.
بر اساس این فروش، به نظر شما کدام یک از این دایره المعارفها موفقتر خواهد بود؟ امروزه، ممکن است بدیهی به نظر برسد که ویکیپدیا برنده مسابقه خواهد بود – Encarta در سال ۲۰۰۹ متوقف شد. اگرچه در سال ۱۹۹۵، اگر ویکیپدیا را انتخاب میکردید، مردم شما را دیوانه خطاب میکردند. اما، همانطور که میدانیم، این دایره المعارف موفقیت بزرگی شد: ویکی پدیا به وب سایتی تبدیل شد که حاوی میلیونها مقاله به صدها زبان است. دهها هزار نفر از روی لذت خالص برای ویکی پدیا مینویسند و آن را ویرایش میکنند. آنها زمان کاری ارزشمندی را سرمایه گذاری میکنند و در ازای آن، حتی کمترین پاداش مادی را دریافت نمیکنند.
نمونههای بسیار بیشتری نیز وجود دارد که درستی این ایده را نشان میدهد. به موزیلا فایرفاکس (Mozilla Firefox) فکر کنید، مرورگر وب رایگانی که برای اولین بار در سال ۲۰۰۲ منتشر شد و سالها محبوبیت زیادی پیدا کرد. تقریباً به طور انحصاری توسط داوطلبان ایجاد شد، اما به زودی به یک مرورگر تمام عیار با صدها میلیون کاربر تبدیل شد. یا، به چیزی سادهتر فکر کنید: آشپزی. ما این را بدیهی میدانیم که بسیاری از مردم مایلند دستور العملهای مورد علاقه خود را به صورت آنلاین بدون پرداخت پول به اشتراک بگذارند – اما همه اینها به دلیل قدرت انگیزه درونی است.
متأسفانه، این مثالها وضعیت موجود نیستند. در بیشتر موارد، انگیزه بیرونی همچنان حاکم است، در حالیکه انگیزه درونی استثنایی از قاعده باقی میماند. در فصلهای بعدی، نحوه تغییر آن را بررسی خواهیم کرد.

انگیزه درونی بر انگیزه بیرونی غلبه دارد.
آیا می دانید استادانِ واقعیِ انگیزه درونی را کجا میتوانید پیدا کنید؟ در زمین بازی. این همان کاری است که کودکان به بهترین شکل انجام میدهند. آنها تعهد زیادی نسبت به اهداف کوچک از خود نشان میدهند. آنها با کنجکاوی پرسه میزنند و همه چیز ممکن را تست میکنند، همه در تلاش برای درک جهان. دستها، دهان، چشمها و گوشهای خود را با لذت به کار میگیرند. کودکان به طور ذاتی انگیزه بالایی دارند. آنها عاشق روند یادگیری هستند. . . تا زمانی که اسمش را «یادگیری» نگذارند.
اما با گذشت سالها، آنها تغییر میکنند. تمایل آنها به جستجوی چالشها و چیزهای جدید کاهش مییابد. پس انگیزه آنها چه میشود؟ خوب، بیایید به سراغ علم برویم. در یک تجربه در یک مهدکودک، از کودکان خواسته شد که نقاشی بکشند. به برخی از کودکان گفته شد که برای تکمیل نقاشی خود گواهی دریافت خواهند کرد، در حالیکه به برخی دیگر چیزی گفته نشد. هنگامی که از هر دو گروه خواسته شد دوباره نقاشی بکشند – این بار در حالیکه به هیچ یک از گروهها وعده جایزه داده نشده بود – کودکانی که قبلاً گواهینامه دریافت کرده بودند دیگر نمیخواستند نقاشی کنند. اما کسانی که هیچ توجه خاصی دریافت نکرده بودند، نقاشی را انجام دادند. توجهِ وعده داده شده، انگیزه درونی گروه اول را از بین برده بود. آنها یاد گرفته بودند که فقط برای یک پاداش نقاشی بکشند.
با پیروی از این الگو، پاداشهای «اگر-آنگاه یا if-then» به تدریج انگیزههای درونی بسیاری از فعالیتها را از بین میبرند: اگر این را به من بدهید، آنوقت آن را انجام خواهم داد. ما در دوران کودکی تحت تأثیر تمایلات درونی خود برای یادگیری، کشف و کمک به دیگران هستیم. اما وقتی بزرگ میشویم، جامعه برایمان برنامهریزی میکند که به انگیزههای بیرونی نیاز داشته باشیم: اگر زبالهها را بیرون ببریم، سخت درس بخوانیم و خستگیناپذیر کار کنیم، آنگاه با تحسین دوستانه، نمرات بالا و حقوق خوب پاداش خواهیم گرفت. کم کم انگیزه درونی خود را بیشتر و بیشتر از دست میدهیم. در مسیر بزرگسالی، انگیزه و تعهد طبیعی و درونی ما با افزایش سن کاهش مییابد.
به نظر میرسد که جهان با انگیزههای بیرونی عجین شده است، که میتواند آسیب جدی ایجاد کند. در اینجا دو مثال آمده است که این موضوع را نشان میدهد.
- در اکثر تعمیرگاهها و فروشگاههای خودرو، اگر تعمیرات معینی را در یک بازه زمانی معین انجام دهند، به مکانیکها پاداش داده میشود. ممکن است انتظار داشته باشید که این انگیزه خارجی به آنها انگیزه دهد تا نتایجی را ارائه دهند که مشتریان خود را راضی کنند. در عوض، این استراتژی اغلب نتیجه معکوس میدهد!!! هدف اصلی مکانیکها دستیابی به تعداد معینی از تعمیرات و تضمین پاداش آنها میشود، بنابراین آنها تمایل به انجام تعمیرات غیر ضروری دارند – چیزی که مشتریانشان را آزار میدهد و به کل شرکت آسیب میرساند. مشتریان نیز ایمان خود را به آن فروشگاه و یا تعمیرگاه از دست میدهند.
- در مثال دوم، از شرکت کنندگان در یک آزمایش خواسته شد راهی برای چسبندن شمع به دیوار خیر. به برخی از شرکت کنندگان برای حل سریع مشکل وعده پول داده شد، اما به دیگران نبودند. اما به جای الهام بخشیدن به شرکت کنندگان برای تفکر خلاقانه، چشم انداز پاداش تفکر آنها را تیره کرد و تدبیر آنها را کم رنگ کرد. این انگیزه مانع آنها شد و مانع دید گستردهتر لازم برای حل کار شد و در مقایسه با شرکتکنندگانی که به آنها وعده پاداش داده نشده بود، زمانهای تکمیل این تست بهطور قابلتوجهی طولانیتر شد.
اکنون زمان انقلاب است.
بیایید خلاصه کنیم. انگیزه بیرونی میتواند در مورد کارهای معمولی مانند بسته بندی مواد در سوپرمارکت موثر باشد. اما اگر کار سختتر باشد یا نیاز به خلاقیت بیشتری داشته باشد، انگیزه هویج و چوب میتواند منجر به رفتار غیراخلاقی و کاهش عملکرد شود.
اما شما چگونه میتوانید از این بینش استفاده کنید؟ شما باید نحوه کار سازمان خود را در سطح عمیقتری تغییر دهید. برای انجام این کار، میتوانید از این سه جزء کلیدی استفاده کنید: تسلط (Mastery)، استقلال و خودمختاری (Autonomy) و هدف (Purpose).
- تسلط به این معناست که افراد به جای اطاعت از قوانین و مقررات سازمانها، تمایل دارند که واقعاً در کاری که انجام میدهند، بهتر شوند. آنها مشغول و سرگرم کار هستند، نه فقط سازگار با کاری که انجام میدهند.
- استقلال و خودمختاری یعنی فعال بودن. مردم نیازی به مدیریت ندارند؛ در عوض، آنها مسیر خود را دنبال میکنند.
- هدف به معنای انجام کار معنادار و مرتبط با اجتماع است – کاری که بیشتر و معنادارتر از یک توالی از کارهای تصادفی است.
ما هر یک از این اجزا را در فصلهای بعدی بررسی خواهیم کرد. در پایان، امیدواریم ایدهای در مورد نحوه به کارگیری انگیزهی 3.0 پیدا کنید.
تسلط: بگذار مردم با جریان خودشان بروند.
جزء کلیدی اول: تسلط. اگر میخواهید انگیزه درونی را ارتقا دهید، مطمئن شوید که مردم آزادیِ تلاش برای کمال را داشته باشند.
۵۰ درصد از کارمندان در ایالات متحده گزارش دادهاند که نسبت به شغل خود احساس تعهد ندارند. آنها وظایف خود را انجام میدهند اما فاقد اشتیاق هستند. علت این است که بسیاری از افراد به اندازه کافی درگیر کار خود نیستند و فرصتهای بسیار کمی برای پیشرفت شخصی دارند. انگیزه آنها برای کمال خفه شده است – و به همین دلیل تعهدی نیز احساس نمیکنند.
اما اجازه دهید به انتهای دیگر طیف بپریم. بیایید به هنرمندان – یا به طور خاصتر، نقاشان نگاه کنیم. آنها با خوشحالی ساعتها روی نقاشیهای خود کار میکنند و خلاقیت خود را رها میکنند. افراد خلاق با میل به کمال در کار خود، اغلب در حالت روان بودن و جریان کار میکنند، به این معنی که آنها یک کار را با بالاترین درجه تمرکز و اشتیاق دنبال میکنند، دنیای اطراف خود را فراموش میکنند و کاملاً در کار خود گم میشوند.
شما میتوانید این حالت های روانی و جریان را نه تنها در هنرمندان، بلکه در انواع حرفهها پیدا کنید. بسکتبالیستها عاشق بازی هستند و از رقابت استقبال میکنند. دانشمندان کامپیوتر برنامههای هوشمند و فزایندهای ایجاد میکنند و کدهای جدید و پیشرفتهای را توسعه میدهند. عکاسان با هر کلیک شاتر عکسهای بهتری گرفته و چیز جدیدی مییابند.
وجه مشترک همه آنها، انگیزهی 3.0 است – یک انگیزه درونی برای رسیدن به کمال. این به آنها اجازه میدهد در زمینهای که برایشان مهم است، پیشرفت کنند و اشتیاق و تعهد را برای دستیابی به هدفشان داشته باشند. وقتی آنها در حالت جریان هستند، روی کارهایی کار می کنند که نه خیلی ساده هستند و نه خیلی دشوار – آنها کاملاً درست و به جا هستند.
مطمئناً، وضعیت جریان نمیتواند برای دورههای بسیار طولانی دوام بیاورد، اما به صورت دورهای اتفاق میافتد. این جریان ارتباطه بسیار نزدیکی با انگیزه برای کمال دارد، که به طور مداوم توسعه مییابد و منجر به حالتهای جدید جریان و روانی میشود. حتی فقط نشانههای کوچک از موفقیت در یک کار – و اعتقاد به بهبود مستمر – میتواند برای ایجاد انگیزه در شما در این شرایط کافی باشد.
برخی از مردم فکر میکنند که مهارتهای ما در بدو تولد قطعی بوده و روی سنگ نوشته شدهاند!! و هیچ تلاشی به آنها اجازه نمیدهد روزی در دویدن یا نقاشی کردن بهتر شوند، اگر این فعالیتها را جز مهارتهای ذاتی خود ندانند. ایجاد انگیزه در این افراد دشوار است. اما فردی که معتقد است میتواند بیشتر پیشرفت کند، سخت کار میکند تا سریعتر بدود یا شاهکار بعدی خود را نقاشی کند.
این امر در مورد کارمندان شرکت نیز صدق میکند، تا زمانی که وظایف مناسبی به آنها سپرده شود. اگر مدیری به کارمندان خود وظیفهای بدهد که آنها را تشویق به پیشرفت کند، این میتواند یک تجربه جریان ایجاد کند – و آن کارمند هر روز با سطح تعهد و اشتیاق بیشتری سر کار خواهد آمد.
استقلال: وظیفه من، زمان من، تیم من!
جزء کلیدی دوم: استقلال. اگر میخواهید انگیزه درونی را تقویت کنید، به افراد اجازه دهید تا تصمیمات مربوطه را خودشان بگیرند.
در فصلهای قبل اشاره کردیم که شرکتهای زیادی هستند که هنوز به تکنیک هویج و چوب متکی هستند. با این حال، برخی از شرکتها متفاوت هستند. ارزش این را دارد که از راهکار و شیوهی آنها بیشتر بدانیم. در این شرکتها، رهبری مبتنی بر تعیین سرنوشت کارگران است. آنها به جای اینکه کارکنان خود را زیر نظر داشته باشند و آنها را در یک افسار محکم نگه دارند، یا کنترل را آرام کردهاند یا کاملاً کنترل را رها کردهاند.
در اینجا یک مثال آوردهام. یک مرکز تلفن (call center) معمولی دارای جابجایی سالانه کارکنان ۳۵ درصد است. برقراری تماسهای تلفنی برای ساعتها در یک اتاق شلوغ استرس زا است و فضا و زمان کمی برای استقلال فراهم میکند و بنابراین انگیزه درونی در افراد ایجاد نمیکند. با این حال، شرکت Zappos کارها را متفاوت انجام میدهد: کارمندان آن اجازه دارند بدون فشار مدیریتی از خانه کار کنند و میتوانند مکالمات را به سبک خود رهبری کنند. در نتیجه، آنها انگیزه بالایی دارند – و خدمات مشتریان آنها به طور قابل توجهی بهتر از حد متوسط است. به علاوه، آنها معمولاً بیش از حد معمول در شرکت باقی میمانند.
گوگل همچنین به افراد این امکان را میدهد که در مورد کار خود تصمیم بگیرند. کارمندان میتوانند ۲۰ درصد از زمان خود را صرف توسعه ایدههای نوآورانه خود کنند. موفقیت این استراتژی انگیزشی به خودی خود، نتیجه بخش بودن این روش را نشان میدهد: در این مراحل، کارکنان گوگل دو بخش Google News و Google Mail را توسعه داده که افزودههای باورنکردنی و شگفت انگیز به محصولات این شرکت بودهاند.
و اما مثال سوم. شرکت Meddius از استقلال و اتونومی به عنوان منبع انگیزه برای کارگران خود استفاده میکند. هدف همه این است که وظایف خود را در یک بازه زمانی مشخص انجام دهند، مدیریت ساعات کاری تعیین شده اداری را کنار گذاشته است. در این حالت کارکنان انگیزه بیشتری دارند زیرا میتوانند به بازیهای ورزشی یا کلاسهای کودکان خود برسند.
تیمی که با آن کار میکنید نیز تاثیر بسزایی بر انگیزه شما دارد. در کمپانی Whole Foods، هم کارگران و هم مدیران پرسنل، باهم در مورد کارمندان جدید تصمیم میگیرند. و در کمپانی W. L. Gore & Associates، سازندگان پارچه Gore-Tex، افرادی که میخواهند یک تیم را رهبری کنند باید ابتدا همکارانی بیابند که مایل به کار برای آنها هستند.
خواه دانشمند، صندوقدار یا مکانیک باشید، زمانی که به شما اجازه تعیین سرنوشت داده شود، بیشتر به کار خود تعهد خواهید داشت. برخی از افراد مایلند در ساعات کاری خود نظر و دخالت بیشتری داشته باشند و برخی دیگر در نحوه تشکیل تیمشان. اگر به یک کارمند این آزادیها اجازه داده شود، پتانسیل بیشتری برای دستیابی به موفقیت ایجاد میکند، از شغل خود رضایت بیشتری داشته و کمتر تمایل به فرسودگی دارد.

هدف: کار باید معنادار باشد.
جزء کلیدی سوم: هدف. اگر میخواهید انگیزه درونی را ارتقا دهید، از کار معنادار دفاع کنید.
چه چیزی افراد را در مسیر زندگی خود حرکت میدهد؟ برای پاسخ به این سوال، روانشناسان از فارغ التحصیلان دانشگاه روچستر در مورد هدف اصلی خود در زندگی پرسیدند. در حالیکه برخی اهداف سود بیرونی را نام میبرند و میخواهند ثروتمند و مشهور شوند، برخی دیگر اهداف ذاتی معنادارتری مانند توسعه شخصی و کمک به دیگران را مشخص میکنند – برای مثال کار برای سازمانهای کمکرسان بینالمللی.
چند سال بعد، محققان با همان شرکتکنندگان مصاحبه کردند تا بفهمند اوضاع چگونه پیش رفته است. بسیاری از دانشجویانی که اهداف سودآوری داشتند، به سمت مدیریت در شرکتهای بزرگ دست یافته بودند. اما آنها راضی نبودند؛ برعکس، آنها بیشتر از دانش آموزانی که اهداف معناداری بیان کرده بودند، از افسردگی و اضطراب رنج میبردند. اما گروه دوم گزارش دادند که به شادی بیشتری در زندگی دست یافته و به ندرت از بیماریهای روانی رنج میبرند.
تلاش برای تغییر چیزی در خود و در جامعه، یک انگیزه سالم و رضایت بخش است. داشتن یک هدف بزرگتر در ذهن، انگیزهبخشتر و فعالتر از پول است. به جای رسیدن به بالاترین سود ممکن، افرادی که به دنبال معنا در زندگی خود هستند، میخواهند چیزی را به جامعه برگردانند که به نوبه خود به آنها قدرت درونیِ شخصی (personal strength) نیز میدهد.
این بینش میتواند از زندگی شخصی افراد به شغل آنها منتقل شود. برای مثال، مطالعهای وجود دارد که نشان میدهد رفاه کارگران در شرکتهایی بهبود مییابد که در آن بخشی از بودجه به اهداف خیریه اهدا میشود. و اگر پزشکان بتوانند از یک روز در هفته برای صحبت با بیماران خود و انجام خدمات کمک رسانی استفاده کنند، به طور قابل توجهی خستگی کمتری خواهند داشت.
بنابراین، اگر قبلاً این کار را انجام ندادهاید، ممکن است زمان آن رسیده باشد که به دنبال چیزهایی بگردید که در سازمان شما معنا و هدف ایجاد میکند. ممکن است زودتر از آنچه فکرش را میکنید اثرات آن را احساس کنید.
خلاصه نهایی
کارگران خلاق زمانی بیشترین بازدهی خود را دارند که انگیزه ذاتی داشته باشند و بهره وری بالا به نفع کل شرکت است. بنابراین، چگونه میتوانید از این خلاصه برای متحول کردن شرکت خود استفاده کنید؟ در اینجا سه ایده اصلی را آوردهایم.
- ابتدا از خود بپرسید که آیا به طور منظم به همکاران خود بازخورد سازنده میدهید یا خیر. این ممکن است یک معیار جزئی به نظر برسد، اما یک معیار قدرتمند است: تمجید ناگهانی میتواند روز کسی را بسازد. قدردانی تمرکز کارکنان را بر لذت کارشان متمرکز میکند – که انگیزه ذاتی طبیعی آنها را افزایش میدهد.
- دوم، تاکید کنید که سهم هر فرد چقدر برای عملکرد کل شرکت مهم است. هر فرد باید واقعاً احساس کند که اعمال فردی او معنادار است.
- و در نهایت، «محرکه برای کمال» را که قبلاً مطرح کردیم به خاطر بیاورید. برای اطمینان از برآورده شدن این انگیزه، باید به هر یک از کارکنان وظیفهای داده شود که تواناییهای آنها را به چالش بکشد و آنها را تحریک کند، بدون اینکه خیلی پیچیده باشد. زیرا اینگونه است که شما یک حالت جریان واقعی ایجاد میکنید – حالتی که در آن لذت و بهره وری یکی میشوند.
نکات کلیدی کتاب
پیامهای اصلی «انگیزه» نوشته دنیل اچ پینک را میتوان به شرح زیر خلاصه کرد:
- محرکهای بیرونی سنتی، مانند پاداشها و تنبیهها، برای کارهای پیچیده و خلاقانه مؤثر نیستند.
این کتاب رویکرد غالب «هویج و چوب» به انگیزه را به چالش میکشد و استدلال میکند که انگیزههای بیرونی برای کارهایی که به مهارتهای شناختی و خلاقیت نیاز دارند، کافی نیستند. و تفکر نوآورانه انگیزه درونی که توسط خودمختاری، تسلط و هدف هدایت میشود، در این موقعیتها مؤثرتر است. - انگیزه درونی کلید عملکرد بالاتر و رضایت شخصی است.
پینک قدرت انگیزه درونی را برجسته میکند که از درون افراد نشأت میگیرد و ناشی از نیازهای ذاتی آنها برای خودمختاری، میل به بهبود و تسلط بر مهارتها، و پیگیری است. کار معنیدار وقتی افراد به طور ذاتی انگیزه داشته باشند، درگیر، خلاق و متعهدتر به وظایف خود هستند. - خودمختاری، تسلط و هدف، سه عنصر اساسی انگیزه درونی هستند.
پینک، استقلال، توانایی کنترل بر کار و انتخابهای معنادار را به عنوان یک عامل مهم در پرورش انگیزه درونی شناسایی میکند. تسلط، انگیزه پیشرفت و بهتر شدن در کاری که انجام میدهد، برای حفظ انگیزه نیز مهم است. علاوه بر این، هدف، اتصال کار خود به معنای بزرگتر یا مشارکت در جامعه، نقش مهمی در تقویت انگیزه درونی ایفا میکند. - محرکهای بیرونی گاهی اوقات میتوانند انگیزه درونی را تضعیف کنند.
پینک هشدار میدهد که استفاده بیش از حد از پاداشها و تنبیههای بیرونی میتواند انگیزه درونی را کاهش دهد. هنگامی که افراد صرفاً بر انگیزههای بیرونی متمرکز میشوند، ممکن است علاقه خود را به خود کار از دست بدهند و کمتر درگیر و خلاق شوند. انگیزههای بیرونی برای کارهای معمولی و ساده مناسبتر هستند، اما میتوانند مانع عملکرد و رضایت در تلاشهای پیچیده و خلاقانه شوند. - سازمانها باید محیطهایی ایجاد کنند که انگیزه درونی را پرورش دهد.
این کتاب بر اهمیت ایجاد محیطهای کاری که از استقلال حمایت میکند، فرصتهایی برای تسلط فراهم میکند و حس هدف را تقویت میکند، تأکید میکند. سازمانها با همسو کردن شیوههای سازمانی با انگیزههای درونی، مانند ارائه استقلال بیشتر، تشویق توسعه مهارتها، و تأکید بر کار معنادار، میتوانند پتانسیل کامل کارکنان خود را باز کنند و عملکرد کلی را ارتقا دهند.
به طور کلی، “انگیزه” خرد متعارف در مورد انگیزه را به چالش میکشد و بینشهایی را در مورد اینکه چگونه افراد و سازمانها میتوانند از انگیزه درونی برای دستیابی به سطوح بالاتر تعامل، خلاقیت و رضایت در کار خود بهره ببرند، ارائه میدهد.

در قسمتهایی از کتاب میخوانیم
روى جلد کتاب حاضر دوندهاى را مشاهده مىکنید و این تصادفى نیست. دو مىتواند همهى عناصر رفتار نوع آى را دربر داشته باشد. دو به جایى وابسته نیست، مبتنى بر آزادى عمل است. به شما اجازه مىدهد براى رسیدن به خبرگى تلاش کنید و کسانى که از دویدن دست برنمىدارند و بیش از هر چیزى از آن لذت مىبرند، اغلب به سمت هدف یا آرمانى بزرگتر محک زدن محدودیتهاى خود یا حفظ تندرستى و سرزندگى قدم برمىدارند. براى اینکه روح انگیزهى درونى را از دفتر کار و کلاس درس به درآورید و به قلمروى دیگرى از زندگىتان بیاورید، چهار توصیه براىتان داریم تا بهشیوهى نوع آى خود را متناسب و روى فُرم نگه دارید.
براى خود هدف تعیین کنید. زیر بار برنامههاى ورزشى قالبى و سفت و سخت نروید. برنامهاى متناسب با نیازها و سطح آمادگى جسمانى خود خلق کنید. (مىتوانید در این مورد از فردى حرفهاى مشورت بگیرید، اما یادتان باشد که تصمیم نهایى با شماست.) انتخاب هدفهاى درست به همان اندازه اهمیت دارد.
دستگاه دوى درجا را دور بیندازید. البته اگر دستگاه دوى درجا را بهراستى دوست دارید، حرفى نیست. اگر رفتن به باشگاه مثل این است که مىخواهید کوه بکنید، شکل دیگرى از ورزش را که از آن لذت مىبرید انتخاب کنید؛ ورزشى که بتواند آن لحظههاى خلسهآور سَیَلان را در شما تولید کند.
خبرگى را ملکهى ذهن خود کنید. بهتر شدن در یک کار منبع فوقالعادهاى براى انرژى تجدیدپذیر است. بنابراین، فعالیتى را انتخاب کنید که بهمرور بتوانید در آن پیشرفت کنید.
به شیوهى درست به خود پاداش دهید. اگر هنوز با خود کلنجار مىروید و نمىدانید باید چه کار کنید، تجربهى فورى فوتى استیک (www.stickk.com) را در نظر داشته باشید. در این تارنما علناً نسبت به یک هدف تعهد مىکنید و چنانچه به هدف نرسیدید، مبلغى پول به یک دوست یا نهاد خیریه مىدهید.
در محیط هایی که پاداش های بیرونی رایج تر است، بسیاری از افراد فقط تا آستانه ای که پاداش می گیرند کار می کنند نه بیشتر. بنابراین چنانچه دانش آموزان برای خواندن سه کتاب جایزه بگیرند، دست به کتاب چهارم که نمی برند هیچ، عادت مطالعه برای باقی عمر را کنار می گذارند.
لزومی ندارد ببینید فلانی چه کاری انجام می دهد تا بدانید حرفه اش همان است یا نه. کافی است چشمانش را تماشا کنید، آشپزی که سسی را مخلوط می کند، جراحی که با چاقو پوست را می شکافد، دفترداری که بارنامه را پر می کند و … همگی حالت مجذوب بر چهره دارند، چنان غرق در کار، که پاک خود را فراموش کرده اند، و چه زیباست آن حالت نگاه دوخته بر شیء.
کسانی که کمتر از دیگران چشم به پاداش های بیرونی دارند، همان هایی هستند که سرانجام این پاداش ها را نصیب خود خواهند کرد.
به انجمن پر شور کتاب ما بپیوندید و بخشی از گفتگو باشید! ما دوست داریم دیدگاه منحصر به فرد شما را در مورد این کتاب و این خلاصه کتاب بخوانیم.
آیا قسمت خاصی از این کتاب با شما طنین انداز شد؟ آیا قسمتی از کتاب را دوست دارید که با ما به اشتراک بگذارید؟ افکار خود را به اشتراک بگذارید و بیایید با هم به دنیای ادبیات شیرجه بزنیم.
دیدگاهتان را بنویسید