خلاصه کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست

عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: It’s OK That You’re Not OK: Meeting Grief and Loss in a Culture That Doesn’t Understand
- نویسنده: دیوین مگان
- سال انتشار: ۲۰۱۷
- ژانر: غیر داستانی، خودیاری، روانشناسی، سلامت روان
- امتیاز کتاب: ۴.۴۰ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
درباره نویسنده
مگان دیوین یک مدافع غم و اندوه برجسته، روان درمانگر و نویسندهای است که سهم قابل توجهی در زمینه غم و اندوه داشته است. او با اقتباس از تجربه شخصی خود از از دست دادن شریک زندگی خود، کار خود را وقف حمایت از افرادی کرده است که در پیچیدگیهای غم و اندوه و به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی پیرامون روند سوگواری حرکت میکنند.
رویکرد دلسوزانه و همدلانه دیواین در بین بسیاری از کسانی که از دست دادن را تجربه کردهاند، طنین انداز شده است. او به اعتبار بخشیدن و احترام به طیف وسیعی از احساساتی که با غم و اندوه همراه است، معتقد است، و افراد را تشویق میکند تا درد خود را به جای سرکوب آن در آغوش بگیرند. دیواین از طریق نوشتن، مشارکتهای سخنرانی و حضور آنلاین خود، فضای امنی را برای افراد ایجاد کرده است تا داستانهای خود را به اشتراک بگذارند و در مواقع غم و اندوه از آنها حمایت کنند.
کتاب او با عنوان “عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست: ملاقات با غم و اندوه و از دست دادن در فرهنگی که درک نمیشود” به دلیل نمایش صادقانهاش از غم و پیام قدرتمندش برای شفقت به خود مورد تحسین قرار گرفته است.
خلاصه کتاب
«عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست: ملاقات با غم و اندوه و از دست دادن در فرهنگی که درک نمیکنید» نوشته مگان دیوین کتابی است که کاوشی دلسوزانه و حمایتی از روند سوگواری ارائه میدهد. دیواین با اقتباس از تجربهی شخصی خود از فقدان، دیدگاهی صادقانه و تازه در مورد غم و اندوه ارائه میدهد و انتظارات و هنجارهای اجتماعی پیرامون آن را به چالش میکشد.
این کتاب برداشتی رادیکال از غم و اندوه است. نحوهی تجربه درد و حمایت از افرادی که غمگین هستند را تجزیه و تحلیل میکند و مجدداً تنظیم میکند و به ما میآموزد که چگونه به طور واقعی، از دست دادن را ارج نهیم.
مقدمه: راهی بنیادی که به طور معناداری با اندوه زندگی کنید.
“هر اتفاقی دلیلی دارد. دوباره خوب میشی.” آیا تا به حال خواستهاید که تنها چند ماه پس از مرگ همسر، والدین یا فرزندتان، سر یکی از اقوامتان به خاطر گفتن این جمله فریاد بزنید؟ آیا یکی از دوستان وقتی شما را در حال گریه کردن در سوپرمارکت دیده است این جمله را در گوش شما زمزمه کرده است؟ شما دیوانه نیستید و حق دارید که عصبانی شوید. این مشکل شما نیست بلکه مشکل جامعهای است که ما در آن زندگی میکنیم. نحوهی درک ما از غم و اندوه شکسته شده است. به ما آموختهاند که درد ناشی از از دست دادن چیزی یا کسی، باید اصلاح شود یا باید بر آن غلبه کرد.
مسئله این است که غم و اندوه را نمیتوان با گذاشتن زمانی خاص برای آن مهار کرد. مطمئناً این غم یک ناهنجاری نیست که باید از روی آن رد شوید، بلکه تجربهای است که باید با آن زندگی کنید. غم و اندوه بخشی طبیعی از زندگی است که جوامع باید با هم آن را بپذیرند و از آن حمایت کنند. وقتی به کسی یا چیزی عشق میورزید، ناگزیر با از دست دادن نیز مواجه میشوید. و در حالیکه این درست است که هیچ کس نمیتواند غم شما را به جای شما تجربه کند، شما مجبور نیستید آن را به تنهایی پشت سر بگذارید. زمان آن فرا رسیده است که غم و اندوه را بهعنوان یک تجربهی دردناک طبیعی بپذیریم و نه به عنوان یک مشکل ناراحتکننده که باید حلش کنیم.
این خلاصهی کتاب با هدف بازتعریف حمایت از غم و اندوه نوشته شده است. این کتاب بیان میکند که چگونه جامعه سوگ را درک نکرده است، تفاوتهای بین درد اجتنابناپذیر و رنج غیرضروری، گامهایی برای رهایی از علائم استرس از غم، و مسیر دوطرفه برای زندگی معنادار با غم و اندوه را با شما به اشتراک میگذارد.
بپذیرید که اندوه یک پاسخ طبیعی به از دست دادنهای بزرگ است.
اگر تا به حال از دست دادنهای بزرگ و سوگواری را از نزدیک تجربه کرده باشید، میدانید که نصیحت کارساز نیست. مهم نیست که پشت این نصیحتها نیت خیر باشد. آنها میتوانند به طور باورنکردنی با بی توجهی و غیرشخصی و بی احساس باشند.
برای بازنگری صحیح حمایت از سوگواری، ابتدا به این نگاه میکنیم که چگونه جامعه نمیتواند با افراد سوگوار به روش صحیح برخورد کند و در عوض تمایل دارد تا این درد شدید را با نقل قولهای به اصطلاح تاثیرگذار برطرف کند!!
مساله اول این است که، بسیاری از مردم بر این باورند که هر اتفاقی به دلیلی رخ میدهد – اما این درست نیست. یک فرد سالم میتواند امروز صبح زنده باشد و ظهر به طور ناگهانی بمیرد. همچنین دائماً به ما میگویند که مرگ درسی برای رشد شخصی یا معنوی است. اما گفتن به یک مادر غمگین که مرگ فرزندش چیزی است که باید از آن درس بگیرد، به این معناست که تربیت او در حال اصلاح است. این احتمالاً معنایی نیست که مردم قصد دارند برسانند، اما این جمله برای مادر بسیار آزاردهنده است. آیا به نظر شما گفتن این جمله غیرضروری نیست؟ حقیقت این است که مرگ اتفاق میافتد و برای اینکه فرد بهتری باشید لازم نیست آن را تجربه کنید.
مساله دوم این است که، مردم نمیتوانند با شنیدن خبر از دست دادن کسی، مسابقهی غم و اندوه را شروع نکنند. آیا زمانی را به خاطر میآورید که همکارتان به شما گفت که او هم کسی را از دست داده است، درست بعد از اینکه شما خبر مرگی اخیر در خانواده خود را به او دادید؟ در حالیکه میدانید او قصد دارد با شما همدردی کند، اما آنچه او میگوید بهطور قابلتوجهی میتواند شما را ناراحت کند. چرا کلمات خوش نیت باعث آزار یا خشم میشوند؟ ساده است: هیچ دو باختی یکسان نیستند. همه اشکال از دست دادن معتبر هستند، اما درجات درد و تغییرات پایدار زندگی که آنها ایجاد میکنند، یکسان نیستند. جدایی، اگرچه دردناک است، اما برابر با مرگ کسی نیست – همان طور که از دست دادن شغل با از دست دادن یک عضو بدن برابر نیست.
مساله سوم این است که، تعاریف فرهنگی و پزشکی ما از غم و اندوه کاملاً با واقعیت غم برای کسانی که آن را تجربه کردهاند، در تضاد است. مدل غم و اندوه پنج مرحلهای را که توسط متخصصان الیزابت کوبلر راس و دیوید کسلر بیان شده است در نظر بگیرید. ما تمایل داریم باور کنیم که عزاداران انکار، خشم، چانه زنی، افسردگی و پذیرش را در یک توالی خطی تجربه میکنند. در حالیکه این مدل حقایق زیادی را در مورد احساسات همراه سوگواری را روشن میکند، واکنش همه افراد به از دست دادن به طور کامل در این نظم قرار نمیگیرد. ممکن است بلافاصله پس از از دست دادنها، فردی مستقیماً در افسردگی فرو برود، یا تا آخر عمر با پذیرش این اتفاق دست و پنجه نرم کنید – و هر دو حالت درست و به اصطلاح “اوکی” است.
حمایت واقعی زمانی آغاز میشود که بتوانیم غم و اندوه را آنچه هست بنامیم: تجربهای برای یکی شدن و همراهی با هم، به جای چیزی که باید به تنهایی بر آن غلبه کرد.
در بخش بعدی نحوهی احترام به سوگواری را میآموزیم.
برای اینکه آزادانه سوگواری کنید، درد را به روش خود مدیریت کنید، بدون اینکه رنجی غیر ضروری را حمل کنید.
سوگواری بسیار دردناک است. و چیزی است که میتواند به طور کامل همه چیز را تغییر دهد، به خصوص خود شما را.
درد سوگواری سزاوار تایید و تصدیق است بدون اینکه کسی برای حل آن تلاش کند، به خصوص در اولین مرحلهی آن. اگر به آن توجهی نشود، میتواند به روشهای مخربی در شما به زخمی کهنه تبدیل شده و در نهایت بیرون بیاید.
اگر شما سوگوار هستید و در مراسم عزاداری تمایلی به صحبت با افراد دیگر ندارید؟ اگر نمیخواهید مجبور نیستید این کار را بکنید. فقط برنامه ریزیها را به کسی که میتوانید، محول کنید و پس از آن تنها باشید. برای رفتن به مراسم یادبودی که توسط فامیل و دوستانتان برگزار میشود، آماده نیستید؟ آن دعوتها را رد کنید. تمایلی به زود بیدار شدن یا رفتن به سوپرمارکت در چند هفته یا چند ماه آینده ندارید؟ پس در خانه بمانید و مواد غذایی خود را سفارش داده و درب منزل تحویل بگیرید.
شما اجازه دارید که به طور منحصر به فردی، به مرگ واکنش نشان دهید.
تنها چیزی که در حال حاضر باید به آن اذعان کنید، تفاوت بین درد و رنج است. بودا زمانی گفت که درد اجتناب ناپذیر است، اما رنج اختیاری است. این عبارت کلیشهای به نظر میرسد، اما حقیقتی در سخنان او وجود دارد. شما ممکن است دچار درد شوید، اما رنج همیشه نیاز به اصلاح دارد. شما باید بتوانید رنج های غیرضروری را تشخیص دهید و از آنها دوری کنید.
شما باید درد را همانطور که هست، احساس کنید بدون اینکه مجبور باشید از فشار اجتماعی ناخواسته رنج ببرید. نیازی نیست حلقه ازدواجتان را خارج کنید، اتاق فرزندتان را خالی کنید، یا خاکستر والدینتان را فوراً رها کنید. هیچ قرارداد زمانی برای رها کردن وجود ندارد و هیچکس حق ندارد به شما بگوید چه زمانی باید این کار را انجام دهید. انجام هر کاری که برای آن آماده نیستید، بعداً باعث پشیمانی شما میشود.
راه دیگری برای رنج؟ تمرکز بر آنچه که دیگران ممکن است در مورد شما فکر کنند.
مرگ بدترین جنبههای افراد را نمایان میکند. بسیاری اغلب نمیدانند که در پی مرگ عزیزی، چگونه بهترین رفتار را داشته باشند، زیرا احساس درماندگی میکنند. از آنجایی که هیچ راه درستی برای سوگواری وجود ندارد، مردم هر کاری که میتوانند برای کنار آمدن با آن انجام میدهند. ممکن است فامیلهای دورتر به طور ناگهانی بخواهند مراسمات را به عهده بگیرند یا مسائل ارث و میراث را مطرح کنند. دوستان دیرینه ممکن است برای جلوگیری از سکوت ناراحت کننده و جلوگیری از معذب شدن، با شما تماس نگیرند. آشناهایی که حرفی برای گفتن دارند ممکن است در زمان نامناسب مانتراهای تشویقی را بیان کنند. حتی جوامع روحانی ممکن است سعی کنند به شما بگویند که سوگواری یک آزمایش برای تست ایمان شماست که باید برای کسب امتیاز در زندگی پس از مرگ با آن روبرو شوید.
اشکالی ندارد که در این مواقع غرغر کنید یا از شدت عصبانیت گریه کنید. شما حق دارید ناراحت باشید – و بدانی که این به معنی این نیست که شما بیش از حد حساس هستید. مهم نیست مردم چه کار میکنند یا نمیکنند، هیچ چیز فرد از دست رفته را باز نمیگرداند. عصبانیتی که احساس میکنید کاملاً قابل درک است، زیرا این درد مثل هیچ دردی که تجربه کردهاید، نیست. در صورت لزوم از مردم دوری کنید. آرامش ذهنِ شما در حال حاضر مهمترین چیز است.
به یاد داشته باشید، که در هر کجای اندوه خود که هستید و به خصوص در روزهای اولیه، مرگ لازم نیست معنی داشته باشد. مهمتر از آن، شما باید هر طور که میخواهید، تا زمانی که نیاز دارید، سوگواری کنید. زندگی به آن صورتی که آن را میشناسید و آن را میدانید، دیگر مثل قبل نیست.
اکنون که میدانید میتوانید بهطور منحصربهفردِ خود سوگواری کنید، زمان آن رسیده است که خودمراقبتی صادقانهای داشته باشید. بخش بعدی به شما کمک میکند تا دریابید که چگونه میتوانید علائم فیزیکی و روانی استرس ناشی از غم و اندوه را مدیریت کنید.
علائم استرس را از سوگواری، در مراحلی قابل هضم تسکین دهید.
وقتی سوگوار میشوید، استرس شدیدی را تجربه میکنید.
میدانیم که سوگواری یک تجربهی شدید احساسی است. با این حال، ما تمایل داریم تأثیر آن را بر ذهن و بدن انسان دست کم بگیریم.
روزهایی خواهند بود که درد شما از فقدان همیشگی، آنقدر شدید است که غیر قابل تحمل میشود. زمانی که از دست دادن حافظه شروع به تأثیرگذاری بر زندگی شما میکند، وقت آن است که برای کاهش رنجهای غیرضروری اقدامات کوچکی انجام دهید. به این ترتیب میتوانید به طور مداوم و به آرامی به دردهای عاطفی خود رسیدگی کنید.
برای تسکین خود، شروع به مشاهدهی خود و جمع آوری دادهها کنید. هر روز تجربیات خود را بنویسید تا به این روند کمک کنید. با انجام این کار، میتوانید متوجه شوید که چه زمانی حال بهتری دارید و چه زمانی احساس خستگی بیشتری میکنید. با این کار، تشخیص اینکه کدام فعالیت یا کدام فرد، از شما حمایت میکند یا انرژی شما را کاهش میدهد، آسانتر خواهد بود – و از این طریق تصمیمگیری در مورد مراقبت از خود بهتر انجام میشود.
این روند ارتباطی به درست یا غلط بودن ندارد. همچنین در مورد آزمایش ایمان یا ثبات عاطفی شما نیست. این یک آزمایش ساده برای کمک به کاهش رنج است.
بیایید با چگونگی تأثیر سوگواری بر ذهن شروع کنیم.
آیا در مورد مرگ عزیزتان با احساس گناه دست و پنجه نرم کردهاید؟ مطمئن باشید، پخش مجدد رویداد در ذهن شما طبیعی است – به خصوص در موارد مرگ غیرعادی یا ناگهانی. مغز شما به شدت تحت فشار است. یک رویداد متحول کنندهی زندگی، روال معمول مغز را مختل کرده است، بنابراین اکنون به دنبال شواهدی است که نشان دهد اوضاع چگونه میتوانست متفاوت پیش برود. با این حال، آن افکارِ مزاحم مفید نیستند. آنها میتوانند شما را از سوگواریِ از دست دادن، به نوعی که شایسته آن است، باز دارند. در عوض، درد خود را با یک فعالیت بیانی مانند نوشتن یا نقاشی هدایت کنید و بروز دهید.
سوگواری همچنین میتواند باعث شود که زندگی و زنده بودن خود را زیر سوال ببرید. ممکن است از خود بپرسید، زندگی کردن چه فایدهای دارد؟ اما بدانید که این افکار شما را به خودکشی وادار نمیکند – بین نخواستن زندگی و تمایل به مردن تفاوت وجود دارد. برای کنار آمدن با افکار تلخ، به کسی که به او اعتماد دارید، اطمینان و تکیه کنید. آن افکار را نگه ندارید و اجازه ندهید که چرکی شوند.
استرس ناشی از سوگواری همچنین میتواند دامنهی توجه و تمرکز شما را تغییر دهد. ممکن است در به یاد آوردن جای کلیدهایتان یا پرداخت به موقع صورت حسابهایتان دچار مشکل شوید. وقتی مه مغزی همه چیز را فرا میگیرد، به خودتان سخت نگیرید. یادآوریهایی را در سراسر خانه بگذارید تا به شما در حل وظایف حیاتیتان کمک کند. اگر دچار اضطراب شدهاید، نفسهای خود را بشمارید یا برچسبهای بسته بندیها را بخوانید – هر کاری ملموس برای آرام کردن مغزتان انجام دهید. سوگواری همچنین میتواند خواب شما را مختل کند. ممکن است کابوس ببینید یا در ساعات عجیبی از روز چرت بزنید. این مشکلی ندارد. ذهن شما تمام تلاش خود را میکند تا شما را زنده نگه دارد.
حال، بیایید در مورد اثرات فیزیکی غم و اندوه صحبت کنیم.
سوگواری یک تجربهی فردی در تمام بدن است. استرس شدید از فردی به فرد دیگر متفاوت به نظر میرسد. برخی از افراد ممکن است هر از گاهی احساس خستگی شدید کنند. برخی دیگر ممکن است سوزش سر دل، سردرد یا هر شرایطی را تجربه کنند که قبلا وجود نداشت. حتی مواردی وجود دارد که عزاداران دردهای بدنی را تجربه میکنند که عزیزان متوفی آنها در زمان حیات خود تجربه کردهاند. مهم نیست که چه علائم فیزیکی ظاهر میشوند، این علائم راه بدن شما برای مقابله با استرس هستند. برای جلوگیری از آسیبهای سنگین مضر، در خانه قدم بزنید یا حرکات سادهای برای حفظ انرژی کافی انجام دهید.
در این مدت، اشتهای شما نیز ممکن است کاهش یا افزایش یابد. بدن شما با سیگنال دادن به شما که کمتر یا بیشتر بخورید، با اندوه کنار میآید. کار زیادی نمیتوانید در مورد آن انجام دهید، به جز اینکه هر زمان که میتوانید بخورید، خود را با مواد مغذی تغذیه کنید. رژیم غذایی شما به مرور زمان بهتر میشود.
وقتی برای مراقبت از ذهن و بدن خود هر کاری که میتوانید انجام دهید، میتوانید بدون رنجِ بی مورد به درد خود رسیدگی کنید.

شما نمیتوانید از سوگواری رد شوید، اما میتوانید معنای جدیدی به آن بدهید.
مهم نیست چه اتفاقی میافتد، روزها، هفتهها یا ماههای اولیهی سوگواری در نهایت خواهند گذشت. در این مرحله شما وارد مرحلهی تاخیری سوگواری (later grief) خواهید شد.
جامعه باید یاد بگیرد که سوگ همیشه با گذشت زمان بهتر نمیشود. ممکن است احساس کنید که دومین سالگرد مرگ شریک زندگیتان حتی بدتر از سال اول است. ممکن است با گذشت سالها بیشتر از همیشه دلتنگ پدر و مادر مرحومتان شوید. اگر شرایط شما اینگونه است، نگران نباشید. واقعیت این است که ما از سوگ عبور نمیکنیم و با آن هستیم.
سوگ اینجاست که بماند. نحوهی ادغام آن در زندگی تعیین میکند که چگونه میتوانیم ادامه دهیم. بنابراین هر زمان که آماده بودید، میتوانید شروع به ایجاد راههای جدید و معنادار برای زندگی با سوگ کنید. روشهای زیادی برای انجام این کار وجود دارد، اما همه آنها با تصویری صادقانه از بهبودی و گفتگوهای صادقانه در مورد سوگ آغاز میشوند.
اما تصویر بهبودی دقیقا چیست؟
در طول مرحلهی سوگ تاخیری، زندگی روزمره شما ممکن است کمی کمتنشتر باشد. با این حال، ممکن است از این که متوجه شوید نمیخواهید بهتر شوید شگفت زده شوید. اگرچه روزهای اولیهی سوگ وحشتناک بودند، اما به طور قابل درکی نزدیکترین احساسی بودند که شما را به آن عزیز رفته وصل میکردند. اما برای ایجاد معنا در سوگ، به امید نیاز دارید. از آنجایی که امید چیزی است که نمیتوانید آن را به طور ملموس ببینید، داشتن یک تصویر برای نگه داشتن و گرامی داشتن یاد فرد کمک میکند.
برای ساختن تصویر درستی از بهبودی خود، به این سؤالات پاسخ دهید: وقتی آینده را تصور میکنید غم شما چگونه است؟ وقتی آن را با خود حمل میکنید چه احساسی خواهید داشت؟ کدام بخش از سوگ اولیه را آماده هستید که پشت سر بگذارید و کدام بخش را نیاز دارید که بماند؟
برای یافتن پاسخهای مناسب زمان بگذارید. با این کار، دیدن اینکه چگونه اندوه شما میتواند تکامل یابد و معنای منحصر به فرد شما را به همراه داشته باشد، آسانتر میشود.
حالا بیایید به بخش سختتر بپردازیم: گفتگوهای صادقانه دربارهی سوگ.
صحبت کردن با دوستان و اعضای خانواده و به طور کلی جامعه در مورد حمایت از سوگواری، ممکن است سخت باشد، چه رسد به آموزش دادن دربارهی آن. هنگامی که به این افراد بگویید که کلمات تشویق کننده، انگیزه دهنده و به اصطلاح مثبت آنها در بهترین حالت ناشیانه و بی توجه به احساس فرد سوگوار است، ممکن است حالت تدافعی بگیرند. آنها سعی دارند که کمک کنند.
اما نکته اینجاست: شما با صحبت کردن در مورد سوگ، منفی نگر یا بی احساس نمیشوید. برای از بین بردن مؤثر دستور موانع حقیقت در مورد سوگواری، باید به گفتن حقیقت ادامه دهید – مهم نیست که چه کسی آزرده میشود. آنها باید بدانند که این مساله مربوط به آنها نیست و به نفع و مربوط به افراد سوگوار است.
در حالیکه این کار را انجام میدهید، آماده باشید که دفترچه آدرس و تماس شما احتمالاً تغییر کند. با مجموعه پاسخهایی که دریافت کردهاید، میتوانید. اعضای خانواده و دوستانِ حمایتگر خود را از کسانی که نمیتوانند اطلاعات مربوط به سوگ را با مهربانی مدیریت کنند، تشخیص دهید. به این ترتیب، در نهایت میتوانید تیم واقعی متحدان خود را برای حمایت از درد جمع آوری کنید. به یاد داشته باشید، سوگواری نیازی به اصلاح ندارد و باید با همدیگر حمل شود.
با یک سیستم حمایتی مناسب، میتوانید به جوهر تغییر ناپذیر سوگ احترام بگذارید: شما در درد هستید زیرا دوست داشتهاید و دوست داشته شدهاید.
خلاصه نهایی
بازاندیشی در حمایت از سوگ چالش برانگیز است، اما ممکن است و باید انجام شود.
هنگامی که واقعیت سوگواری در کانون توجه قرار میگیرد، میتوانیم به طور جمعی آن را به عنوان تجربهای ببینیم و نه مشکلی که باید حل کنیم. برای مدیریت سوگ با اصالت و صداقت، باید این واقعیت را بپذیریم که مسیرهای معناداری میتوانند در درون آن وجود داشته باشند. وقتی با این دید نگاه کنیم که سوگ یک مشکل نیست، بنابراین نیازی هم نمیبینیم که از آن عبور کنیم و تلاش برای حل آن کنیم.
همه ما سزاوار سوگواری و حمایت صادقانه هستیم. در نهایت، ما به افرادی نیاز داریم که با هم گریه کنیم و با هم ادامه دهیم. دستور طبیعت این است.

نکاتی که میتوان از این کتاب دریافت
این کتاب چندین پیام کلیدی را منتقل میکند:
- اعتبار بخشیدن به سوگ
این کتاب بر اهمیت اعتبار بخشیدن و ارج نهادن به طیف وسیعی از احساسات همراه با اندوه تاکید دارد. این انتظار جامعه را برای “حرکت” یا سرکوب غم و اندوه به چالش میکشد و اذعان میکند که تجربه درد، خشم، غم و سردرگمی در طول فرآیند سوگواری طبیعی و ضروری است. - خودمراقبتی دلسوزانه
دیواین بر اهمیت شفقت به خود و مراقبت از خود در حین عبور از غم و اندوه تأکید میکند. این کتاب خوانندگان را تشویق میکند تا با خود ملایم باشند و فضایی را برای شفا دادن و ارج نهادن به سفر غم و اندوه بینظیرشان فراهم کنند. راهبردهای عملی برای خودمراقبتی و مقابله با محرکها ارائه میکند و افراد را قادر میسازد تا بهزیستی عاطفی خود را در اولویت قرار دهند. - به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی
این کتاب هنجارهای اجتماعی پیرامون غم و اندوه را زیر سوال میبرد و روایتهای فرهنگی را که اغلب در درک یا حمایت کافی از کسانی که سوگوار هستند ناکام هستند، به چالش میکشد. دیواین نیاز به شفقت بیشتر، درک و پذیرش تجارب مختلف غم و اندوه را برجسته میکند و رویکردی همدلانهتر و فراگیرتر برای حمایت از افراد سوگوار را ترویج میکند. - یافتن پشتیبانی و ارتباط
«عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست» راهنمایی برای یافتن جوامع، شبکهها یا افرادی که میتوانند درک و همراهی را در طول فرآیند سوگواری فراهم کنند، ارائه میدهد. این بر اهمیت جستجوی ارتباط و تجربیات مشترک برای مبارزه با احساس انزوا و ارتقای بهبودی تاکید میکند. - استقبال از ماهیت غیرقابل پیش بینی غم
کتاب اذعان میکند که اندوه مسیری خطی یا قابل پیش بینی را دنبال نمیکند. دیواین به خوانندگان اطمینان میدهد که هیچ راه “درستی” برای سوگواری وجود ندارد و سفر هر کسی منحصر به فرد است. این کتاب افراد را تشویق میکند تا به خود اجازه دهند تا غم و اندوه را در زمان خود و به روش خود هدایت کنند.
به طور کلی، پیامهای کتاب حول محور تأیید غم، تمرین شفقت به خود، به چالش کشیدن هنجارهای اجتماعی، یافتن حمایت و پذیرش ماهیت غیرقابل پیشبینی سوگ است. آسایش، درک و راهنمایی عملی را برای افراد غمگین ارائه میدهد و به آنها قدرت میدهد تا سفر غم خود را با اصالت، مراقبت از خود و پذیرش طی کنند.
در قسمتهایی از کتاب میخوانیم
استخوانی شکسته نیاز به گچ گرفتن دارد؛ یعنی به حمایتی خارجی برای التیام و طی کردن روند درونی و پیچیده و سختِ دوباره به هم جوش خوردن.
وظیفهی شما نیز در مورد دوست سوگوارتان همانند گچ گرفتن است.
نه اینکه خودِ جوش خوردن را انجام دهید، نه اینکه برای نقاط شکسته سخنرانیِ انگیزشی کنید و بگویید دوباره قرار است خوب شوند، نه اینکه به استخوان بگویید قرار است کامل شود.
وظیفهی شما صرفاً این است که آنجا باشید. خودتان را دورِ آنچه شکسته است بپیچید.
سوگ، مشکل نیست که به راهحل نیاز داشته باشد. بلکه تجربهای است که به حمایت نیاز دارد.
اگر سوگ را مشکل ببینید، راهحل ارائه میدهید: باید لباسهایش را دور بریزی، حالا به جای بهتری رفته است، پس سعی کن خوشحال باشی. نمیشود که تمام مدت یک گوشه بنشینی و غصه بخوری، او چنین چیزی را برای تو نمیخواهد. شاید بهتر باشد بیشتر از خانه بیرون بروی.
… از طرف دیگر، فرد سوگوار میداند که سوگش چیزی نیست که بخواهد حل کند. میداند هیچ «مشکلی» ندارد. هر چه دیگران بیشتر سعی میکنند سوگ او را حل کنند، بیشتر مأیوس میشود (و در حالت دفاعی فرو میرود). مأیوس میشود، زیرا راهحل نمیخواهد، حمایت میخواهد؛ حمایت برای اینکه بتواند در شرایطی که برایش پیش آمده زندگی کند. حمایت برای اینکه بتواند آنچه را بر او محول شده است به دوش بکشد.
سوگ قطعاً روابطتان را تغییر خواهد داد. برخی تا آخر خواهند ماند و برخی دور خواهند شد.
برخی که فکر میکردید تا ابد کنار شما خواهند ماند برای همیشه ناپدید خواهند شد.
آدمهایی که در حاشیهی زندگیتان قرار داشتند ممکن است قدم جلو بگذارند و طوری از شما حمایت کنند که فکرش را هم نمیکردید.
وقتی کسی که دوستش دارید میمیرد، فقط او را در حال یا در گذشته از دست نمیدهید؛ آیندهای را هم که باید میداشتید و ممکن بود با او داشته باشید از دست میدهید.
آنها از تمام زندگیِ آینده بیرون رفتهاند.
دیدنِ اینکه دیگران ازدواج میکنند، بچهدار میشوند، مسافرت میروند، همه چیزهایی که شما از زندگیتان با آن شخص انتظار داشتید از بین میرود.
دیدن بچههای دیگر به مهدکودک میروند یا فارغالتحصیل میشوند یا ازدواج میکنند، همهی چیزهایی که فرزند شما، اگر زنده میماند، باید انجام میداد.
بچههای شما هرگز داییِ با استعدادشان را نخواهند شناخت. دوست شما هرگز کتاب تمامشدهی شما را نخواهد دید.
اتفاقات سخت و دردناک و وحشتناک رخ میدهند؛ این طبیعتِ زنده بودن در این جهان است.
همهچیز پایانی خوش ندارد. هر اتفاقی، دلیلی ندارد.
در اینجا مسیر واقعی، راه واقعیِ پیشِ رو، انکارِ وجودِ دردِ پایانناپذیر نیست، بلکه در پذیرش وجود آن است.
… کارآمدترین و موثرترین راه برای ایمن بودن در این جهان، دست برداشتن از انکار وجود چیزهای سخت و غیرممکن است.
بسیاری از مردم وقتی دربارهی سوگ شما میشنوند، سعی میکنند تا با تعریف داستان سوگ خودشان با شما همدردی کنند.
این نمونههای نزدیک ولی متفاوت، از «شوهر من هم مُرده است» گرفته تا «ماهی قرمز من هم وقتی هشتساله بودم مُرد، بنابراین الان دقیقاً میدانم چه حالی دارید» پیدا میشود.
ما داستانهایی از فقدانهایمان تعریف میکنیم تا بگوییم میفهمیم شما کجا هستید: «ببین. من قبلاً این راه را رفتهام. میفهمم چه حسی داری.»
داستانهایی که دیگران از فقدانشان برای هم تعریف میکنند، تلاشی است برای اینکه در زمان سوگواری احساس تنهایی نکنید؛ هر چند معمولاً اینطور به نظر نمیرسند.
مقایسهی یک سوگ با سوگی دیگر تقریباً همیشه نتیجهی عکس میدهد. تجربهای از فقدان، هممعنی با فقدان دیگری نیست.
فقدان، درست مثل عشق، منفرد است. اینکه کسی فقدانی را تجربه کرده باشد، حتی اگر فقدانی بسیار مشابه شما باشد، به این معنا نیست که لزوماً شما را درک میکند.
سوگ هیچ ایرادی ندارد. سوگ امتداد طبیعی عشق است، پاسخی سالم و عاقلانه به فقدان. اینکه سوگ حس بدی به همراه دارد باعث نمیشود بد باشد. اینکه شما احساس میکنید دیوانه شدهاید دلیل نمیشود دیوانه باشید.
سوگ بخشی از عشق است، عشق به زندگی، عشق به خود، عشق به دیگران. آنچه شما زندگی میدانید، هرقدر دردناک باشد، اسمش عشق است. و عشق واقعاً دشوار است. گاهی حتی عذابآور است.
کتاب عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست را می توانید با قیمت بسیار پایینی تهیه کنید، کتاب پیش رو برای افرادی که در شرایط سوگ قرار دارند و عزیزی را دوست دارند و از دستش داده اند بسیار مناسب است و سبب می شود دریچه ای تازه به روی نوع نگاه افراد به مسئله مرگ باز کند.
افرادی که توانایی و بضاعت خرید کتاب را ندارند می توانند با قیمت بسیار کمتری «کتاب دست دوم» عیبی ندارد اگر حالت خوش نیست را تهیه کنند.
– زندگیِ روزمره سوگ و فقدانهای زیادی را بر ما تحمیل میکند. هنوز کارهای انجام نشدهی بسیاری وجود دارد در راستای شنیده شدنِ صدای هرکدام از ما، درراستای ارزشدهی و احترام به رنجی که در قلبهایمان داریم و فقدانهایی که با آن مواجه میشویم. منتها بحث این کتاب درمورد فقدانهای عادیِ روزمره نیست.
– هر سوگی که بر دوش میکشید مهم است بپذیرید که چقدر بد است، چقدر سخت است. واقعاً هراسناک و وحشتانگیز است و دوام آوردن در آن غیرممکن.
– وقتی کسی که دوستش داشتید بهتازگی فوت کرده، چه اهمیتی دارد که الگوهای فرهنگیِ سوگواریِ ما معیوب است؟ آخر چه کسی اهمیت میدهد؟ این مسئله به شما مربوط میشود، نه کس دیگری.
افراد سوگوار احساس میکنند کسی درکشان نمیکند و دوستان و خانواده نیز در مقابل غم احساس میکنند درمانده و احمقاند.
وقتی بیشتر از همیشه به عشق و حمایت نیاز داشتیم، هریک از ما احساس میکردیم تنهاییم، بهخوبی درک نشدهایم، مورد قضاوت قرار گرفتهایم، و تحقیر شدهایم؛ البته به این معنی نیست که مردمِ اطراف ما میخواستند بیرحم باشند، آنها فقط نمیدانند چگونه بهدرستی کمک کنند. ما نیز مانند بسیاری دیگر از مردم سوگوار، از صحبتکردن درمورد غموغصهمان با دوستان و خانواده دست کشیدیم. راحتتر بود که وانمود کنیم همهچیز خوب است تااینکه بخواهیم دائماً از سوگ خود دربرابر کسانیکه درکمان نمیکردند دفاع کنیم و به آنها توضیح دهیم. به دیگر افراد سوگوار روی آوردیم، چراکه آنها تنها کسانی بودند که با سوگ حقیقی آشنایی داشتند.
هیچکس نمیتواند بهجای شما زندگی کند (یعنی هیچکس نمیتواند با آنچه شما باید با آن مواجه شوید روبهرو شود یا آنچه را شما باید احساسش کنید احساس کند) و هیچکس نیز قادر نیست بهتنهایی ازپسِ زندگی بربیاید.
بعضی چیزها را نمیتوان درمان کرد؛ فقط باید آنها را به دوش کشید.
گفتن «خوبم، ممنون» به سؤالی عادی درحالیکه بههیچوجه خوب نیستید، نوعی مهربانی به خودتان است. میتواند نوعی مهربانی به خودتان باشد. هرکسی سزاوارِ شنیدن دربارهٔ سوگ شما نیست.
آدمهایی که آنقدر که نگرانِ دیدهشدن هنگام کمک و اهمیتدادن هستند، نگران اینکه واقعاً کمک کنند نیستند.
ما دهان کسی را که حقیقت را میگوید میبندیم.
این زندگیِ شماست و شما بهتر خودتان را میشناسید. هرطور تصمیم بگیرید که زندگی کنید، انتخاب درستی کردهاید.
تفکرات شما ممکن هست بر نحوهٔ واکنشتان به اتفاقات تأثیر بگذارد، ولی باعث بهوجودآمدن اتفاقات نمیشود.
به انجمن پر شور کتاب ما بپیوندید و بخشی از گفتگو باشید! ما دوست داریم دیدگاه منحصر به فرد شما را در مورد این کتاب و این خلاصه کتاب بخوانیم.
آیا قسمت خاصی از این کتاب با شما طنین انداز شد؟ آیا قسمتی از کتاب را دوست دارید که با ما به اشتراک بگذارید؟ افکار خود را به اشتراک بگذارید و بیایید با هم به دنیای ادبیات شیرجه بزنیم.
دیدگاهتان را بنویسید