خلاصه کتاب ادامه بده نوشتهی آستین کلئون
عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Keep Going: 10 Ways to Stay Creative in Good Times and Bad
- نویسنده: آستین کلئون
- سال انتشار: ۲۰۱۹
- ژانر: غیرداستانی، هنری، خودیاری، طراحی، کسب و کار
- امتیاز کتاب: ۴.۲۷ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
کتاب «ادامه بده» پر از نکات، تکنیکها و راهکارهای عملی برای تقویت خلاقیت است و به خوانندگان کمک میکند تا در مواجهه با چالشهای کار خلاقانه، استقامت و پایداری داشته باشند. این کتاب، با اینکه بیشتر برای هنرمندان حرفهای و غیرحرفهای نوشته شده، اما ایدههای آن برای هر کسی که در شغل یا سرگرمیاش به خلاقیت نیاز دارد، کاربردی و مفید است.
درباره نویسنده
آستین کلئون یک نویسنده، هنرمند و شاعر پرکار است که به خاطر کتابهای پرفروش خود از جمله «جسور باش، ارائه کن» و «مثل یک هنرمند بدزد» شهرت دارد. آثار او در وال استریت ژورنال و مورنینگ ادیشن منتشر شده است، و او اخیراً کتاب شعری را با عنوان روزنامه خاموشی منتشر کرده است.
علاوه بر اینها، او یک سخنران محبوب در زمینهی خلاقیت در عصر دیجیتال است که برای سازمانهایی مانند Pixar، Google، SXSW، TEDx و Economist صحبت کرده است. آثار او توجه نشریات برجستهای مانند نیویورک تایمز و وال استریت ژورنال را به خود جلب کرده است.
مقدمه: بیاموزید که چگونه خلاقیت خود را احیا، تغذیه و محافظت کنید
اگر در زندگی شخصی یا حرفهای خود کار خلاقانهای انجام میدهید، روزهای خوب و بدی را تجربه میکنید، و حتی گاهی هفتهها، ماهها یا سالهای سختی را پشت سر میگذارید. گاهی اوقات سرشار از الهام، اعتماد به نفس و عشق به کاری که انجام میدهید هستید. اما در مواقع دیگر، ممکن است کاملاً برعکس احساس کنید، بدون الهام، پر از تردید و ناامید از کارتان.
وقتی در یکی از این دورههای بیحاصل هستید، این تجربه میتواند طاقتفرسا باشد. ممکن است بارها و بارها احساس کنید که سر خود را به دیواری نامرئی میکوبید. در تاریکترین لحظات، حتی ممکن است وسوسه شوید که کارتان را رها کنید.
در چنین مواقعی، لازم است راهی پیدا کنید تا ادامه دهید، و این همان چیزی است که در این خلاصه به آن میپردازیم. با مطالعهی این خلاصه، میتوانید مجموعهای متنوع از نکات و تکنیکها را بیاموزید تا زمانی که خلاقیتتان کمرنگ یا خاموش میشود، دوباره آن را شعلهور کنید و آتش خلاقیتتان را زنده نگه دارید.
در این ادامه درخواهید یافت که:
- سیلویا پلات، فرانتس کافکا، جان اشتاینبک و گوته چه وجه اشتراکی داشتند؛
- چرا نباید منتظر بمانید تا به عنوان یک فرد خلاق “به مقصد برسید”؛ و
- چگونه چیزی به نام “ایستگاه خوشبختی” بسازید.
بدون در نظر گرفتن اینکه چقدر خلاق هستید، یک برنامه روتین ایجاد کنید تا مطمئن شوید که در محل کار خود حاضر میشوید
فارغ از این که چقدر ترفند در آستین دارید، همیشه در کار خلاقانه خود با فراز و نشیبهایی روبرو خواهید شد. میتوانید با راهکارهایی به تقویت دورههای خوب و کاهش دورههای بد خودتان کمک کنید، اما خلاقیت شما همچنان بالا و پایین خواهد شد. میتوانید بر آن تأثیر بگذارید، اما نمیتوانید آن را به طور کامل کنترل کنید.
آنچه که میتوانید کنترل کنید این است که آیا برای کار خود حاضر میشوید و آماده هستید تا جریان خلاقیتی که به سمت شما میآید را بپذیرید، بدون توجه به قوت آن.
ممکن است این جریان قوی باشد یا ضعیف، اما به هر حال، باید حضور داشته باشید تا از آن به بهترین شکل ممکن استفاده کنید. و باید این کار را هر روز انجام دهید، چه هوا بارانی باشد و چه آفتابی. در نهایت، توجه داشته باشید که اگر اصلاً روز کاری نداشته باشید، شانس روز خوب کاری هم نخواهید داشت!
برای اطمینان از اینکه برای کار خود حتما حاضر شوید، یک راهحل اثبات شده و کلیدی وجود دارد که بسیاری از افراد خلاق با موفقیت از آن استفاده کردهاند: ایجاد یک برنامه روزانه.
این به معنای پیروی از یک برنامه کاری منظم است، اما همچنین میتواند شامل عادات و آیینهایی باشد که به شما کمک میکنند وارد حال و هوای کارتان شوید.
گزینههای زیادی برای وارد شدن به این حال و هوا وجود دارد:
- سیلویا پلات (Sylvia Plath) صبح زود و قبل از بیدار شدنِ بچههایش، مینوشت.
- فرانتس کافکا شبها و بعد از خوابیدن خانوادهاش، مینوشت.
- جان اشتاینبک قبل از نشستن برای نوشتن، دوازده مداد را تیز میکرد.
- گوته برای تحریک خلاقیتش بوی سیبهای گندیده را استشمام میکرد.
بنابراین شما هم هر چیزی که به کارتان میآید، همان را انجام دهید!
فقط به خاطر داشته باشید: هیچ راهحل یکسانی برای همه وجود ندارد. برنامهی شما باید به نیازها، شرایط و شخصیت خاص شما متناسب باشد. چه زمانی برای کار وقت دارید؟ آیا شبزندهدار هستید یا صبحزود بیدار میشوید؟ چه چیزی شما را به حال و هوای کار میاندازد؟
در طراحی برنامهی خود، اینها سوالاتی هستند که باید به آنها پاسخ دهید.
اگر فردی آزاد و خلاق هستید، شاید در ابتدا نظم یک برنامهی روزانه کمی ناخوشایند به نظر برسد. اما از این زاویه به آن نگاه کنید: هدف از یک برنامهی روزانه این نیست که آزادی شما را بگیرد، بلکه برعکس، هدف آن است که آزادی پیگیری علایق خلاقانهتان را به شما بدهد.
یک برنامه منظم، دوره زمانی مشخصی را برای کار خلاقانهتان تأمین میکند که از شلوغی و مشغولیت بقیه زندگیتان محافظت شده است.
از حواس پرتیها دور شوید تا به خودتان زمان و مکان برای انجام کارهای خلاقانه خود بدهید
اگر میخواهید کار خلاقانه انجام دهید، به زمان و فضایی نیاز دارید که بتوانید روی آن تمرکز کنید. اما در دنیای پرهیاهوی امروز، پیدا کردن آرامش و سکوت میتواند دشوار باشد.
برای فرار از این هرجومرج، میتوانید از نویسنده و محقق ادبی، جوزف کمبل (Joseph Campbell)، الگو بگیرید و چیزی بسازید که او به آن «ایستگاه خوشبختی» میگفت. در ملموسترین حالت خود، ایستگاه خوشبختی یک مکان ساکت و دورافتاده است که به آنجا میروید تا کار خود را انجام دهید، شاید یک اتاق خاص یا یک گاراژ.
اما اگر به چنین مکانی دسترسی ندارید، میتوانید ایستگاه خوشبختی خود را به زمانی از روز تبدیل کنید، نه به یک مکان خاص. مثلاً در روزهای هفته، ممکن است چند ساعتی وجود داشته باشد که در خانه تنها هستید. با نبودن دیگران، میتوانید برای خود و خلاقیتتان وقت بگذرانید.
چه زمان باشد و چه مکان، کلید این است که ایستگاه خوشبختی خود را بهعنوان چیزی مقدس در نظر بگیرید. هیچ مزاحمتی مجاز نیست. این یعنی جدا شدن از مزاحمتهای دنیای مدرن.
چطور این کار را انجام میدهید؟ خوب، اینجا دو نکته وجود دارد که نهتنها برای حفظ حرمت ایستگاه خوشبختی شما مفید است، بلکه برای حفاظت از زمان و انرژی خلاقانهتان به طور کلی نیز کاربرد دارد.
- پذیرش حالت هواپیما
اولین نکته، پذیرش حالت هواپیماست، نه فقط به عنوان یک گزینه در گوشی هوشمندتان، بلکه به عنوان یک حالت از وجود. اینطور فکر کنید: وقتی در هواپیما هستید، در محیطی بسته با زمان زیادی که در اختیارتان است، گیر افتادهاید، و هیچ رسانهی اجتماعی یا پیامکی برای پر کردن آن وجود ندارد. این شرایط مکان عالیای برای فکر کردن و کار کردن است. اما چه در قطار باشید، چه در اتاق خود و چه هر جای دیگری، میتوانید با گذاشتن گوشگیر و گذاشتن تلفن خود در حالت هواپیما، همان تأثیر را بازسازی کنید. - حذف اخبار
در حالیکه در حالت هواپیما هستید، از تمام تیترهای ناخوشایند خبری که این روزها زندگی ما از آنها پر شدهاند، بیخبر خواهید ماند. این ما را به نکته دوم میرساند، که قطع ارتباط از اخبار برای حداقل بخشی از روز است، به ویژه در اولین ساعات صبح. روشهای بسیار روحیهبخشتری برای شروع روز وجود دار، مثل قدم زدن، کتاب خواندن، گوش دادن به موسیقی، بازی با بچهها، و مواردی از این قبیل.
به یاد داشته باشید که همیشه میتوانید در عصرها و یا در روز مشخصی از هفته اخبار را دنبال کنید. به این ترتیب، به روز میمانید بدون اینکه همیشه احساس ناامیدی کنید.
برای حمایت از خلاقیت خود، از قدرت فهرستنویسی، مرتب کردن و خواب استفاده کنید
برای محافظت از خلاقیت خود در برابر هرجومرج زندگی مدرن، اکنون با دو مهارتِ ایستگاه خوشبختی و عادات سالم جداسازی، مجهز شدهاید. در این بخش، به برخی از کارهای ساده دیگری که میتوانید برای نظم بخشیدن به هرجومرج اطرافتان انجام دهید، نگاهی میاندازیم، و شاید در این مسیر مقداری الهام نیز کسب کنید!
۱. تهیه فهرست
اولین کار، تهیه فهرست است. فهرست کارهایی که باید انجام شود یک گزینه کلاسیک است، اما گزینههای دیگری نیز وجود دارد.
هنرمند تجسمی بزرگ، دیوید شریگلی (David Shrigley)، فهرستی از چیزهایی که میخواهد بکشد را نگه میدارد؛ به این ترتیب، وقتی زمان کار فرا میرسد، هرگز برای پیدا کردن ایدهای برای کشیدن بعدی در مضیقه نیست.
نویسندهی بزرگ، استیون جانسون (Steven Johnson)، فهرستی از ایدههایی که روزی باید به آنها بازگردد، نگه میدارد و هر چند ماه یکبار آن را برای الهام گرفتن بررسی میکند.
و گروه موسیقی راک انگلیسی، د وایر (The Wire)، چشمانداز هنری خود را با نوشتن فهرستی از کارهایی که نمیخواهند انجام دهند تعریف کردند، بهعنوان مثال سولو نوازی، راک و پایان دادن به آهنگها با کورس.
۲. مرتب کردن
نکته بعدی چیزی است که احتمالاً اخیراً زیاد در مورد آن شنیدهاید: مرتب کردن.
با وجود تاکید ماری کوندو (Marie Kondo)، کارشناس مرتبسازی، علیه بهمریختگی، مقداری بینظمی در فضای کار شما اشکالی ندارد. در واقع، میتواند حتی مفید هم باشد. به هر حال، خلاقیت نیز برقراری ارتباطات غیرمعمول بین چیزهای بهظاهر نامرتبط است. با پراکندن تصادفی مواد کاری خود در سراسر فضا، ممکن است به برخی از ترکیبهای الهامبخش برسید.
اما یک نقطهای وجود دارد که در آن بینظمی بیش از حد میشود. این نقطه را زمانی که برای یافتن ابزارهای لازم برای انجام کار خود دچار مشکل میشوید، را تشخیص خواهید داد.
به عنوان یک قاعده کلی، مواد شما میتوانند به هم ریخته باشند، اما ابزارهای شما باید منظم باشند.
مرتبسازی میتواند یک فعالیت عالی برای زمانی باشد که احساس میکنید گیر کردهاید. این کار به بدن شما چیزی برای انجام دادن میدهد که ممکن است ذهن شما را آزاد کند. و حتی ممکن است جرقهای از الهام ایجاد کند.
به عنوان مثال، ممکن است یک کار ناتمام را دوباره پیدا کنید که به شما ایده میدهد. برای باز کردن خود به روی این احتمال، آهسته و با تأمل عمل مرتب کردن را انجام دهید و به هر آیتمی که با آن برخورد میکنید، فکر کنید.
۳. چرت زدن
در نهایت، فقط فضای کار خود را مرتب نکنید؛ بلکه مغزتان را هم مرتب کنید. چگونه؟ ساده است: با چرت زدن!
در حالیکه خواب هستید، مایع مغزی نخاعی، سموم را از سلولهای مغزی شما شستشو میدهد. وقتی بیدار میشوید، اغلب میبینید که ذهنتان نه تنها تازه شده است، بلکه به ایدههای جدیدی هم رسیده است.
با بهرهگیری از قدرت یک چرت خوب، به جمع افراد چرتی ملحق شوید!!! از جملهی این افراد مشهور که هنر چرت زدن را تمرین میکردند، میتوان به برادران کوئن، فیلیپ راث و سالوادور دالی اشاره کرد!
برای محافظت از خلاقیت خود، از تجاریسازی آن یا وسواس بیش از حد به محبوب بودن خودداری کنید
«کاری را که دوست داری انجام بده.»
بسیاری از ما این پیام تکرارشونده را درونی کردهایم، و به یکی از اهداف اصلی شغلی زمانه ما تبدیل شده است.
اگر هنوز به آن نرسیدهاید، تصور کنید که شغلی پیدا کنید که در آن برای دنبال کردن علایق خلاقانهتان حقوق میگیرید. یا تصور کنید که میتوانید با فروش آثار خود به صورت آنلاین، از خودتان حمایت کنید. برای بسیاری، این سناریوها مانند به حقیقت پیوستن رویایشان به نظر میرسند.
اما واقعیت این است که تبدیل کردن علاقهتان به منبع اصلی درآمد، یکی از آسانترین راهها برای تبدیل آن به چیزی است که از آن متنفر شوید.
وقتی معاش شما به آن بستگی دارد، دیگر علاقهی خود را فقط به خاطر لذت انجام نمیدهید؛ بلکه حالا برای سقف بالای سرتان نیز تلاش میکنید. و این فشار زیادی بر علاقهتان وارد میکند. این کار میتواند لذت را خراب کند.
برای اجتناب از این دام، داشتن یک شغل روزانه و دنبال کردن کارهای خلاقانه در اوقات فراغت خود را در نظر بگیرید. اگر هنوز هم میخواهید «کاری که دوست دارید» را برای امرار معاش انجام دهید، با مقاومت در برابر وسوسه تبدیل کل خروجی خلاقانهتان به یک جریان درآمدی، ریسک را کاهش دهید. اطمینان حاصل کنید که همیشه حداقل مقداری از کار خلاقانهتان را فقط به خاطر علاقهتان انجام میدهید.
اما پول تنها پاداش خارجی نیست که میتواند شور و شوق شما را تحتالشعاع قرار دهد. شما میتوانید به همان اندازه بر جمعآوری دنبالکنندهها (فالوورها)، لایکها، اشتراکگذاریها، نظرات، بازدیدهای وبسایت و دیگر معیارهای آنلاین متمرکز شوید. در اینجا نیز، راهحل این است که از خود محافظت کنید. هر از گاهی، معیارها را نادیده بگیرید، حداقل برای مدتی کوتاه. به عنوان مثال، اگر کار خود را در شبکههای اجتماعی پست میکنید، یک هفته صبر کنید و بعد بررسی کنید که چند لایک یا نظر دریافت کردهاید.
در نهایت، یک راه ساده اما قدرتمند برای بازگشت به خلاقیت خالص، بدون تأثیر پول یا محبوبیت این است: هدیه دادن. هر از گاهی، کاری خلاقانه فقط به خاطر هدیه دادن به کسی انجام دهید، خواه به یک دوست، عضو خانواده یا یک فالوور آنلاین.
برای مثال، زمانی که نویسندهی این کتاب از کار خود احساس ناامیدی میکرد، با بریدن مجلات، برای پسر پنج سالهاش یک ربات کولاژ درست میکرد. سپس پسرش هم برای او یک ربات کولاژ میساخت، و همینطور به ساختن و رد و بدل کردن رباتها ادامه میدادند. تا به امروز، آن رباتها از ارزشمندترین آثار او باقی ماندهاند.
و چه بسا که هدیهای بتواند در سراسر جهان پخش شود. «وینیپو» از آ.ا. میلن، «پیپی جوراببلنده» از آسترید لیندگرن و «هابیت» از ج.ر.ر. تالکین همگی به عنوان داستانهایی که نویسندگان برای فرزندان خود ساخته بودند، شروع شدند.
کمتر بر «خلاق بودن» تمرکز کنید و بیشتر روی انجام کارهای خلاقانه تمرکز کنید و ایده “رسیدن” را رها کنید
در نگاهی که پیشتر داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که به جای اندازهگیری آنچه انجام میدهیم، بیشتر به انجام خود آن بپردازیم. حالا میخواهیم به مشکلی بپردازیم که با بزرگترین معیار همه است، یعنی این که آیا به طور «رسمی» به عنوان یک نویسنده، نقاش، فیلمساز یا هر آنچه که در آرزویش هستید، به جایگاهی رسیدهاید یا نه.
این بخشی از تمایل ناخوشایند به تمرکز بر اسمها و عناوین است، بهجای انجام کار خلاقانه. بهعنوان مثال، «مجسمهساز»، «رقاص» و «خواننده» همگی اسمها و عناوین هستند. فعال معادل آنها فعالیتهای واقعی مجسمهسازی، رقصیدن و آواز خواندن است.
تمرکز بر «خلاق بودن» بهجای «انجام کارهای خلاقانه» میتواند بسیار غیرسازنده باشد.
فرض کنید علاقه شما نقاشی است. اگر بر «نقاش بودن» متمرکز باشید، ممکن است منتظر بمانید تا کسی این عنوان را به شما بدهد و سپس بهطور جدی شروع به نقاشی کنید، یعنی همان فعالیتی که در وهلهی اول شایسته این عنوان است!
اما مشکلات به همینجا ختم نمیشوند. فرض کنید عنوان خود را به دست آوردید و اکنون خود را بهعنوان نقاش میبینید. خب، نوشتن یا مجسمهسازی چه میشود؟ اینها کارهایی نیستند که یک نقاش انجام دهد. پس اگر تنها خود را بهعنوان نقاش تصور کنید، ممکن است از نوشتن یا مجسمهسازی دوری کنید. در نتیجه، خلاقیت خود را محدود خواهید کرد.
و اینجاست که نکتهی اصلی نمایان میشود: حتی اگر همه منتقدان و همکاران روی زمین شما را بهعنوان یک نقاش واقعی یا هر عنوانی که در آرزویش هستید، ستایش کنند، شما هرگز بهراستی بهعنوان یک فرد خلاق به نقطهای نمیرسید. علت این است که سفر زندگی خلاقانه از یک مسیر خطی پیروی نمیکند، که با یک نقطه A آغاز شده و با یک نقطه B پایان یابد. این بیشتر شبیه یک چرخهی بیپایان است.
برای مثال، فرض کنید شما نویسنده هستید. هر روز که برای نوشتن مینشینید، با همان وظیفهی اساسی خود مواجه میشوید: پر کردن صفحه خالی مقابلتان با کلمات. و به محض اینکه یک اثر را تمام میکنید، همیشه با همان سوال روبرو میشوید: بعدی چیست؟
این موضوع برای مشهورترین نویسندگان جهان به همان اندازه صادق است که برای کسی که در گمنامی در زیرزمین خود مشغول نوشتن است. و این حقیقتی است که هرگز تغییر نخواهد کرد. مهم نیست چقدر باتجربه یا موفق باشید، همیشه یک صفحه خالی دیگر برای پر کردن وجود خواهد داشت؛ سوال این است که آیا برای پر کردن آن حاضر میشوید یا نه.
برای دوباره شعلهور کردن خلاقیت خود، حس بازیگوشی را در خود باز یابید
خُب، حالا که میدانید باید بیشتر بر انجام کارهای خلاقانهی خود تمرکز کنید تا بر اسمها، چطور واقعاً این کار را انجام دهید؟
برای این کار، کافی است نگاهی به کودکان کوچک بیندازید که در حال هنرآفرینی هستند. آنها بهطور طبیعی در اولویتبندی افعال بر اسمها استاد هستند. آنها نه تنها بههیچوجه اهمیتی نمیدهند که یک هنرمند رسمی باشند، بلکه اغلب حتی به محصول نهایی کار خود هم اهمیتی نمیدهند!
مثالی از این موضوع، پسر نویسنده، جولز، است. وقتی جولز دو ساله بود، عاشق نقاشی کردن بود، تأکید بر فعل «نقاشی کردن». او اصلاً برایش مهم نبود که نتیجهی نهایی کار، یعنی خود نقاشی، چگونه باشد. به هر حال، نقاشی فقط یک اسم دیگر است، چیزی که به جای یک عمل قرار میگیرد. وقتی کارش تمام میشد، پدرش میتوانست آن را روی دیوار بیاویزد یا به سطل زباله بیندازد؛ برای جولز هیچ تفاوتی نداشت.
علت این بیتفاوتی چیست؟
برای کودکان خردسال، هنر شکلی از بازی است. و بازی چیزی است که آن را برای خودش انجام میدهیم، نه بهخاطر نتایج، پول یا ستایش. وقتی مشغول بازی هستیم، این ملاحظات بیرونی بهخارج از موضوع تبدیل میشوند.
با خاموش کردن این ملاحظات، میتوانیم فقط بر فعالیت در حال انجام تمرکز کنیم. و وقتی در حال انجام کار خلاقانه هستیم، به این معنی است که میتوانیم بهطور آزادانه ایدههای خود را کاوش کنیم، بدون نگرانی از اینکه دیگران چه فکری خواهند کرد یا اینکه نتیجهی کار چقدر «خوب» خواهد بود.
به همین دلیل، حس بازیگوشی کودکانه یکی از کلیدهای خلاقیت است. برای پرورش این حس بازیگوشی، سعی کنید یک اثر خلق کنید، و سپس بلافاصله آن را نابود کنید! اگر دیجیتال است، آن را حذف کنید. اگر موسیقی است، آن را ضبط نکنید. اگر فیزیکی است، آن را دور بیندازید، یا اگر احساس دراماتیک بودن میکنید، حتی آن را بسوزانید.
نکته اصلی این است که خود را از نتایج جدا کنید. میتوانید یک قدم جلوتر بروید و عمداً یک اثر را تا حد ممکن بد بسازید. زشتترین نقاشی را بکشید. آزاردهندهترین آهنگ را بخوانید. معمولیترین شعر را بنویسید.
در نهایت، اگر واقعاً میخواهید با کودک درون خود ارتباط برقرار کنید، با چند کودک واقعی بازی کنید. کودکی در اطراف خود ندارید؟ خودتان تبدیل به کودک شوید!
بهعنوان مثال، مثل نویسنده لورنس وِشلر (Lawrence Weschler)، میتوانید یک ست بلوک ساختمانی بخرید تا هر وقت به فراری خلاقانه نیاز دارید با آنها بازی کنید. چه راهی بهتر از کار کردن بر روی یک مانع ذهنی با استفاده از بلوکهای واقعی؟
این حس بازیگوشی میتواند به شما یادآوری کند که خلاقیت چیزی نیست که در بیرون از خود بهدنبالش بگردید، بلکه چیزی است که در درون شما زندگی میکند و تنها نیاز دارد که اجازه دهید آزادانه جریان پیدا کند.
برای انجام کار خلاقانهی خارقالعاده، نیازی به زندگی خارقالعاده ندارید
تصور کنید که میتوانید با یک حرکت جادویی، زندگی خود را ده برابر جذابتر از حال حاضر کنید. محلهتان، خانهتان، محل کارتان، دوستانتان، هر عنصر از زندگی روزمرهتان فوراً بهبود یافته است.
اگر میتوانستید چنین زندگیای داشته باشید، فکر میکنید خلاقیتتان را به سطح بالاتری میرساند؟ آیا فکر میکنید معمولی بودن واقعیت کنونیتان، اصلیترین چیزی است که مانع شما میشود؟
بسیاری از افراد به این تله میافتند. آنها فکر میکنند اگر فقط شرایطشان غیرمعمولتر بود، کارهای خلاقانهشان نیز خارقالعادهتر میشد، انگار یکی به دیگری وابسته است.
اما هنرمندان بزرگی وجود دارند که زندگی کسلکنندهشان گواهی زنده بر این است که میتوان در حتی عادیترین شرایط، کارهای شگفتانگیزی انجام داد. نه تنها این، بلکه میتوانید از همین شرایط به عنوان مواد خام خلاقانه خود استفاده کنید و عناصر جادویی را که در جنبههای روزمرهی زندگی پنهان هستند، پیدا کنید.
مثالی از این موضوع، نویسندهی کمیک بوک هاروی پکار (Harvey Pekar) است. او بیشتر دوران بزرگسالی خود را به عنوان یک کارمند بایگانی در یک بیمارستان در کلیولند، اوهایو گذراند. اما با وجود شغل کمجذبهاش، نه تنها توانست کتابهای کمیک باورنکردنی بنویسد، بلکه از همان شغل به عنوان منبع الهام برای کتابهایش استفاده کرد و داستانهایی درباره تجربیات محل کارش جمعآوری کرد.
هر جا که خودتان را بیابید، جادو وجود دارد اگر به دنبال آن بگردید، اما در عین حال، باید واقعاً آن را جستجو کنید تا بتوانید پیدایش کنید. این به معنای توجه دقیق به دنیای اطراف شماست. اینگونه میتوانید جزئیات خاصی را که دیگران معمولاً نادیده میگیرند، کشف کنید.
متأسفانه، زندگی مدرن ما را تشویق میکند بیشتر وقتمان را در حال عجله کردن بگذرانیم و تقریباً از محیط اطراف خود بیخبر باشیم. برای عادت کردن به کاهش سرعت و توجه به محیط اطراف، یک تمرین ساده وجود دارد که میتوانید انجام دهید.
فقط یک مداد و یک دفترچهی طراحی بردارید، بنشینید و چیزی را در یک موزه هنر یا در محیط نزدیک خود بکشید. زمان بگذارید و چیزی که میخواهید طراحی کنید خود را با دقت مطالعه کنید. منتقد هنری، پیتر کلوتیر (Peter Clothier)، توصیه میکند که یک ساعت کامل فقط به مشاهدهی آن بپردازید، قبل از اینکه مشغول طراحی آن شوید. نیازی نیست که دقیقاً این کار را انجام دهید، اما نکته این است که واقعاً سرعت خود را کم کنید.
و نگران نباشید اگر در طراحی “خوب” نیستید. این تمرین برای همه است. در نهایت، هدف این نیست که یک تصویر زیبا خلق کنید؛ بلکه تنها هدف این است که مهارتهای مشاهده خود را تمرین کنید.
به خاطر داشته باشید، خلاقیت شما به شرایط خارجی محدود نمیشود؛ بلکه بستگی به دیدگاه و توجه شما دارد. هر جایی که هستید، میتوانید از چیزهای عادی، زیبایی و الهام خلق کنید، فقط کافی است با دقت و علاقه نگاه کنید.
اگر کار خلاقانه شما در حال آزار خودتان یا دیگران است، شاید وقت آن باشد که فاصله بگیرید
وقتی متوجه میشوید که در حال انجام کاری هستید که باعث ناراحتی شما یا اطرافیانتان میشود، چه باید بکنید؟
در زندگی شخصی، پاسخ واضح است: رفتار خود را بازبینی کرده و سعی کنید آن را برای بهتر شدن تغییر دهید.
همین موضوع در مورد کار خلاقانه نیز صادق است، علیرغم یک افسانهی متأسفانه رایج که خلاف آن را بیان میکند.
به این افسانه، «افسانهی هنرمند عذابکشیده» میگویند.
طبق این افسانه، اگر کار هنری بزرگی خلق کنید، به نوعی میتواند ناراحتی شما را جبران کند، آن را توجیه کند یا حتی ضروری کند. مادامی که کارتان شگفتانگیز باشد، مهم نیست اگر به اعتیاد دچار شوید یا با خانوادهتان بدرفتاری کنید. در واقع، تاریکی در زندگیتان میتواند برای خلاقیتتان هم مفید باشد؛ چرا که به اهریمنانی میدهد تا با آنها کشتی بگیرید!!!
اما به غیر از اینکه این یک راه مشکوک برای اندیشیدن به اخلاقیات است!، همچنین یک روش کاملاً غلط برای نگاه کردن به کار خلاقانهی ماست.
هدف از کار شما این است که زندگی را بهتر کند. در واقع، اگر کار خلاقانهتان خوشبختی در زندگیتان را افزایش نمیدهد، چه فایدهای دارد؟
به عبارت دیگر، کار خلاقانه ما چیزی است که باید به زندگی ما خدمت کند، نه برعکس.
اگر در حال قربانی کردن خوشبختی دیگران یا رفاه خودتان برای خلاقیت هستید، کل هدف آن را وارونه کردهاید. در این صورت، زمان آن رسیده که ارزیابی جدی انجام دهید.
به یاد داشته باشید: شما مجبور نیستید کار خلاقانه انجام دهید. از داوطلبی در یک آشپزخانهی سوپ تا آموزش ریاضی به کودکان، کارهای ارزشمند زیادی وجود دارند که میتوانید با زندگی خود انجام دهید. اگر کار خلاقانهتان منبعی از ناراحتی شده، شاید باید از آن فاصله بگیرید و یکی از این جایگزینها را امتحان کنید، حداقل برای مدتی کوتاه.
پیام اصلی این توصیهها این است که اگر جایی که در حال حرکت به سمت آن هستید یک چاله است، نباید «ادامه دهید»، به خصوص اگر دیگران را هم با خود پایین میکشید.
اگر فقط در حال گذر از یک دورهی سخت هستید و کار خلاقانهتان معمولاً منبع شادی است، بله، قطعاً ادامه دهید.
امیدوارم نکاتی که در این صحبتها یاد گرفتید به شما کمک کند. فقط به یاد داشته باشید: دنیا به یک دوست خوب، والدین، مربی، شهروند و انسان خوب خیلی بیشتر نیاز دارد تا به یک هنرمند عذابکشیدهی دیگر.
از خودتان و اطرافیانتان مراقبت کنید، و به سوی نور حرکت کنید، هر جا که باشد.
خلاصه نهایی
پیام کلیدی
خلاقیت همیشه فراز و نشیبهای خود را دارد، اما کارهای زیادی وجود دارند که میتوانیم برای احیا، حفاظت و تقویت آن انجام دهیم. ایجاد یک روتین، حذف حواسپرتیها و تهیه فهرست میتوانند به ما کمک کنند تا بر کار خود تمرکز کنیم، حضور مستمر در آن داشته باشیم و جهتگیری لازم را پیدا کنیم. مرتب کردن فضای کار، چرت زدن و توجه به محیط اطراف میتواند الهامبخش باشد. همچنین هدیه دادن کارهایمان به دیگران، پرهیز از تمرکز بر پول و شهرت، و ارتباط مجدد با حس بازی و خلاقیت به ما یادآوری میکنند که هدف نهایی خلاقیت، بهتر کردن زندگیمان است.
توصیه عملی
قدم بزنید.
وقتی در کاری گیر کردهاید یا نسبت به کار، زندگی یا دنیای اطراف حس خوبی ندارید، یکی از بهترین راهها برای پاک کردن ذهن، پیدا کردن دیدگاه تازه و تقویت روحیه، یک پیادهروی خوب است. با دور کردن خود از صفحه نمایشها و شلوغیهای زندگی مدرن و بیرون رفتن در هوای آزاد و حرکت با قدمهای آرام، به خود فرصتی میدهید تا مشکلاتتان را بازنگری کنید، به حواس خود متصل شوید و تمام چیزهای خوب در جهان را مشاهده کنید. حتی اگر ذهن شما نگران و خبرها ناامیدکننده باشند، پرندگان همچنان میخوانند و ابرها همچنان در آسمان میچرخند. در حالی که از این مناظر لذت میبرید، شما در قدمهای افرادی مثل هنری دیوید ثورو، فردریش نیچه، والاس استیونز، چارلز دیکنز، لودویگ فان بتهوون، باب دیلن و بسیاری دیگر از متفکران و هنرمندان خلاق که به ارزش پیادهروی ایمان داشتهاند، قدم خواهید گذاشت.
دیدگاهتان را بنویسید