خلاصه کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Think and Grow Rich
- سال انتشار: ۱۹۳۷
- نویسنده: ناپلئون هیل
- ژانر: کسب و کار، خودیاری، سرمایه گذاری، توسعه شخصی، پول، روانشناسی
- امتیاز کتاب: ۴.۱۸ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
ناپلئون هیل در کتاب «بیندیشید و ثروتمند شوید»، روشهای ۵۰۰ نفر از موفقترین افراد زمان خود، از جمله ثروتمندترین مردان جهان، سیاستمداران برجسته، مخترعان مشهور، نویسندگان و پیشروهای صنعت را بررسی میکند. بیندیشید و ثروتمند شوید که برای اولین بار در بحبوحهی رکود بزرگ منتشر شد، بیش از ۱۰۰ میلیون نسخه فروخت.
درباره نویسنده
ناپلئون هیل یک نویسنده آمریکایی ژانر خودیاری بود که بیشتر به خاطر کتابش «بیندیشید و ثروتمند شوید» که یکی از تأثیرگذارترین کتابهای پیشرفت و موفقیت شخصی در تمام دوران به شمار میرود، شهرت دارد. هیل که در سال ۱۸۸۳ متولد شد، بیشتر عمر خود را صرف مطالعه و نوشتن در مورد اصول موفقیت کرد و از مصاحبههای خود با افراد موفقی مانند اندرو کارنگی (Andrew Carnegie) و هنری فورد (Henry Ford) استفاده کرد. کار او بر قدرت باورهای شخصی، هدف گذاری و تفکر مثبت در دستیابی به موفقیت مالی و شخصی تاکید دارد. از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۶ او مشاور رئیس جمهور فرانکلین دی. روزولت (Franklin D. Roosevelt) بود.

مقدمه: ما فقط در صورتی میتوانیم به اهداف خود در زندگی دست یابیم که یک میلِ سوزان داشته باشیم.
تعداد زیادی از ما آرزوی ثروت و استقلال مالی داریم، اما آرزو کردن به تنهایی به ما در رسیدن به اهدافمان کمک نمیکند. اگر میخواهیم ثروتمند شویم و رویاهایمان را محقق کنیم، باید یک آرزوی سوزان را در درون خود بشناسیم.
به عنوان مثال، حتی پس از بیش از ۱۰۰۰۰ آزمایش ناموفق، توماس ادیسون نتوانست از هدف خود مبنی بر اختراع منبع نور الکتریکی منصرف شود. او با میل به تحقق رویای خود به حرکت درمیآمد. و پس از سالها کار سخت، لامپ را اختراع کرد و به رویای خود رسید.
فانی هرست (Fannie Hurst)، که نویسنده بزرگ است، تجربه مشابهی داشت: قبل از اینکه یکی از داستانهای کوتاهش در روزنامه منتشر شود، بیش از ۳۶ بار رد و پس زده شد. از آن زمان به بعد، حرفهی او به عنوان یک رمان نویس و نمایشنامه نویس موفق آغاز شد. میل شعله ور او قویتر از سرخوردگیای بود که از طرد شدن احساس میکرد، و در نهایت با موفقیت روبرو شد.
بنابراین برای کسانی از ما که به دنبال موفقیت هستیم، ضروری است که نگرش شخصی خود را نسبت به تعیین اهداف و رویاهایمان بررسی کنیم.
چه احساسی نسبت به اهداف و رویاهایمان داریم؟ آیا آنها فقط قلعههایی در آسمان هستند؟ یا آرزوی سوزان ما آنقدر قوی است که روزی آنها را محقق میکنیم؟
هدف گذاری و برنامه ریزی دقیق اساس هر دستاوردی است.
هر داستان موفقیت با افرادی شروع میشود که میدانند میخواهند به چه چیزی برسند.
بنابراین قبل از اینکه به دنبال هر رویای قدیمی باشید، باید با تعریف دقیق هدف شخصی خود شروع کنید. به عنوان مثال، اگر میخواهید ثروتمند شوید، باید دقیقاً تصمیم بگیرید که چقدر پول میخواهید بدست آورید.

علاوه بر این، شما باید درک روشنی از اینکه چه زمانی میخواهید به هدف خود برسید و چه چیزی برای انجام آن سرمایه گذاری میکنید، داشته باشید. زیرا تعیین یک هدف خاص، اگر در آیندهای نامشخص شناور باشد، جایی که شما تنها نمیتوانید آن را با تمام قلب خود دنبال کنید، بیهوده است.
همچنین مهم است که برنامهای داشته باشید که هر گامی را که باید تا رسیدن به هدف خود بردارید، مشخص کند. و هنگامی که برنامهی شما آماده شد، حرکت کنید! و یک دقیقه دیگر را هم تلف نکنید.
اگر میخواهید مطمئن شوید که میل شما برای موفقیت عمیقاً در افکار و اعمال شما تثبیت شده است، روش زیر مفید است. ابتدا هدف و برنامهی دقیق خود را برای رسیدن به آن بنویسید. سپس هر روز دو بار آن را با صدای بلند بخوانید: یک بار صبح بعد از بیدار شدن و یک بار هر شب قبل از رفتن به رختخواب.
این توصیهها را دنبال کنید تا ثروتمند شدن را برای شما آسانتر کند، یا هر رویای دیگری را به حقیقت تبدیل کند.
افراد موفق به خود ایمانی تزلزل ناپذیر دارند.
داشتن ایمان تزلزل ناپذیر به خودتان راهیست برای اطمینان از اینکه میتوانید به اهداف خود برسید و حتما خواهید رسید.
شما فقط در صورتی میتوانید به موفقیت برسید که این موفقیت مبتنی بر اعتماد به نفس و ایمان تزلزل ناپذیر به خودتان باشد: بدون این ایمان به عنوان پایه، هیچ ثروتی هرگز به دست نمیآمد، هیچ قارهی دوردستی کشف نمیشد، و هیچ چیزی بدون آن اختراع نمیشد.
یکی از نمونههای پارادایماتیک قدرت ایمان، مهاتما گاندی بود. او حتی بدون دسترسی به ابزارهای معمول قدرت، مانند پول یا ارتش، موفق شد قدرت استعماری بریتانیا را به چالش بکشد و کشورش را به سوی آزادی سوق دهد. تنها پشتوانهای که او داشت، اعتقاد سرسختانهاش به این بود که میتواند آنقدر بر هموطنان خود تأثیر بگذارد که برای اهداف مشترک خود بایستند.
ایمان ما به خودمان تأثیر زیادی بر تصویر و شیوهی زندگی ما دارد. میتواند، به معنای واقعی کلمه، به ما کمک کند کوهها را جابجا کنیم.
با استفاده از پیشنهاد خودکار (auto-suggestion)، ناخودآگاه ما میتواند بر رفتار ما تأثیر بگذارد.
ایمان تزلزل ناپذیر به خودتان لزوماً چیزی نیست که با آن متولد شدهاید یا از آسمان به دامان شما بیفتد: هرکسی میتواند آن را ذره ذره از طریق تکنیک پیشنهاد خودکار (auto-suggestion) توسعه دهد.
پیشنهاد خودکار روشی برای تأثیرگذاری بر خود با تفکر یا ایدههای بسیار خاص و هدفمند را توصیف میکند.
شما میتوانید از آن برای انتقال دستورات یا اهداف مثبت خاص به ضمیر ناخودآگاه خود استفاده کنید و با انجام این کار، باور خود را نسبت به خودتان افزایش دهید.
به طور کلی، پیشنهاد خودکار شامل متقاعد کردن خود است که: شما میتوانید به اهداف خود برسید. افکار شما میتوانند به واقعیت تبدیل شوند و شما باید راه خود را با اعتماد به نفس به پیش بروید.
هرچه بیشتر از پیشنهاد خودکار استفاده کنید، احتمال اینکه به شما در رسیدن به موفقیت کمک کند، بیشتر است. اگر خواستهها و اهداف خود را به ناخودآگاه خود القا کنید، تمام افکار و اعمال شما را به سمت تحقق آنها سوق میدهد.
دانش قدرت است، اما لازم نیست آن چیزی باشد که در مدرسه یاد گرفتید.
دانش میتواند دستیابی به اهداف شما را در زندگی بسیار آسانتر کند. تنها کاری که باید انجام دهید این است که چند نکته اساسی را در نظر بگیرید.
اول از همه، شما باید معنای “سنتی” دانش و آموزش را در نظر بگیرید و آن را از پنجره بیرون بیندازید.
زیرا دانش یا تحصیلات خوب به داشتن دیپلم دبیرستان یا مدرک دانشگاهی محدود نمیشود. همانطور که هنری فورد (Henry Ford) به وضوح نشان داد، افراد «بیسواد» نیز میتوانند چیزهای زیادی بدانند. اگرچه او به دبیرستان نرسید، اما این اتفاق او را از تأسیس یک امپراتوری صنعتی و درآمد میلیونی منصرف نکرد.
اگر میخواهید موفق باشید، نیازی نیست سرتان را با حقایق زیاد پر کنید، کسب تجربیات و دانش مناسب، استفاده از نقاط قوت و بهرهبرداری کامل از پتانسیلهای خود بسیار مهمتر است.
مهمترین پایه و اساس، تمایل به ادامه یادگیری در طول زندگی است. از خود راضی شدن بدترین دشمن شماست. در عوض، شما باید همیشه آماده باشید تا دانش خود را به طور فعال و مشخص گسترش دهید. راههای مختلفی برای رسیدن به این هدف وجود دارد، با رفتن به دانشگاه، شرکت در دورههای مختلف یا کسب تجربیات عملی.
به همان اندازه مفید این است که بدانید کجا میتوانید دانش مورد نیاز خود را بیابید، زیرا نیازی نیست خودتان همه چیز را بدانید.
در عوض، باید بدانید که در صورت نیاز به دانستن چیزی، از چه کسی میتوانید بپرسید. معمولاً محاصره کردن خود توسط شبکهای از متخصصان که دانش تخصصی خود را به اشتراک میگذارند، عملیتر و سازندهتر است تا اینکه خودتان همهی آنها را یاد بگیرید.
کارگاه تخیل، جایی که می توانیم رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کنیم.
هر داستان موفقیت با یک ایده شروع میشود. و پشت هر ایدهای تخیل است. اساساً این کارگاه خلاق ذهن ماست که رویاهای ما را به ایده و ایدههای ما را به واقعیت تبدیل میکند.
این توانایی تخیلی کردن دو شکل متفاوت دارد: تخیل خلاق و تخیل مصنوعی.
با استفاده از تخیل خلاق خود، میتوانیم به چیزهای کاملاً جدیدی دست پیدا کنیم. آهنگسازان مبتکر، هنرمندان تجسمی و نویسندگان از این عملکرد برای خلق آثاری بر خلاف هر چیزی که قبلا ساخته شده بود استفاده میکنند.
در مقابل، تخیل مصنوعی، ایدههای قدیمی را به ترکیبهای جدید بازآرایی میکند. به عنوان مثال، توسعه دهندگان سونی زمانی از این قانون استفاده کردند که تصمیم گرفتند دستگاه پخش یا دیکتافون مورد استفادهی روزنامه نگاران را توسعه دهند و آن را به یک پخش کنندهی موسیقی قابل حمل برای همه تبدیل کنند – و به این ترتیب Walkman متولد شد.
تخیل خلاق و مصنوعی میتوانند به روشی سازنده با یکدیگر بازی کنند. داستان آسا کندلر (Asa Candler) را در نظر بگیرید که حدود ۱۴۰ سال پیش کوکاکولا را از یک داروی سردرد به یک برند جهانی تبدیل کرد. اگرچه این خود کندلر نبود که دستور تهیه کوکاکولا را ارائه کرد، اما او آن را از یک داروساز به قیمت ۳۰۰۰ دلار خریداری کرد، و برنامههای هوشمندانه و استراتژیهای بازاریابی را توسعه داد که این محصول را به موفقیت بزرگی تبدیل کرد.
اگر میخواهید قوه تخیل خود را از سست شدن حفظ کنید، باید آن را به چالش بکشید و تشویق کنید. و شما میتوانید با تحریک آن، فعال نگه داشتن و تمرین دادن آن مانند یک عضله به این هدف دست یابید: هر چه بیشتر از آن استفاده کنید، مولد و قدرتمندتر میشود.
دانستن نقاط قوت و ضعف خود شانس موفقیت حرفهای شما را افزایش میدهد.
یکی از اجزای سازندهی مهم برای موفقیت حرفهای، آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود است، به عبارت دیگر، خودآگاهی.
از آنجایی که مواردی مانند داشتن اهداف مبهم، نداشتن بلند همتی و جاهطلبی (ambition)، به تعویق انداختن و نداشتن عزم راسخ از دلایل رایج شکست هستند، خودآگاهی میتواند به اقدام سازنده در برابر این نقاط ضعف کمک کند، یا حداقل به تعادل آنها با نقاط قوت شما کمک کند.
برای اینکه بتوانید دقیقاً نقاط قوت و ضعف خود را بشناسید، توصیه میشود یک خود تحلیلی کامل و صادقانه انجام دهید. نگران نباشید، این نیازی به مراجعه به روانشناس ندارد. اگر فهرستی از سؤالاتی را مرور کنید که باید شامل موارد زیر باشد، کافی است:
- آیا به هدف امسالم دست یافتهام؟
- آیا من همیشه دوستانه، مودب و همکار بودهام؟
- آیا همه تصمیمات را سریع و محکم گرفتم؟
سپس، خود تحلیل ذهنی خود را با ارزیابی عینی شخص دیگری از شما مقایسه کنید. این بهترین کار زمانی است که با فردی که شما را به خوبی میشناسد بنشینید تا آشکارا و صادقانه در مورد نقاط قوت و ضعف خود صحبت کنید.
احساسات مثبت کلید یک زندگی موفق هستند، و باید تقویت شوند.
ناخودآگاه ما محرکهای حسی، احساسات و افکار را دریافت و ذخیره میکند. همه چیزهایی را که تا به حال تجربه کردهایم، صرف نظر از مثبت یا منفی بودن آن، ذخیره میکند.
اما صرفه جویی در اطلاعات به تنهایی همه چیز نیست: ناخودآگاه ما نیز دائماً تأثیر خود را بر اعمال ما میگذارد. میتواند به ما شکل مثبت بدهد، به ما قدرت و کارآفرینی بدهد، اما همچنین میتواند به ما شکل منفی بدهد و ما را به سمت ناامیدی و بدبینی منحرف کند.
بنابراین، اگر میخواهیم ناخودآگاه ما به ما در تحقق خواستهها و اهدافمان کمک کند، باید مطمئن شویم که احساسات مثبت نقش اصلی را در زندگی ما بازی میکنند و غالب هستند.
بنابراین، ما باید به چیزهای مثبتِ ناخودآگاه خود، “تغذیه” کنیم زیرا اگر این کار را انجام دهیم، ناخودآگاه به عنوان یک راهنمای مفید و سازنده عمل میکند. اما اگر به خود اجازه دهیم احساسات منفیِ بیش از حدی مانند خشم، نفرت، میل به انتقام یا بدبینی را احساس کنیم، کاملا برعکس خواهد بود.
به همین دلیل است که زمانی که در زندگی روزمره میتوانید از تماس با افراد توخالی مصیبتبار اجتناب کنید و سخنان دلسردکننده آنها را نادیده بگیرید، قدم بزرگی برداشتهاید.
در عوض، باید تمام انگیزههای مثبت مانند اشتیاق و عشق را در خود پرورش دهید. این تنها راهی است که در درازمدت میتوانید ذهنیت مثبتی ایجاد کنید.
افراد موفق به خاطر عزم و استواری خود قابل توجه هستند.
تجزیه و تحلیل بیش از ۲۵۰۰۰ داستان زندگی افرادی که نتوانستهاند به موفقیت حرفهای دست یابند، نشان میدهد که فقدان اراده دلیل اصلی شکست آنهاست.
در مقابل، تحلیل داستانهای موفقیت مولتیمیلیونرها نشان داد که همه آنها دو ویژگی مشترک داشتند:
- آنها به تصمیمگیری در چند ثانیه عادت داشتند
- و زمانی که تصمیمی را گرفتند، محکم پشت تصمیمهای خود ایستادند.
درجهی معینی از سرسختی، به شرطی که به یک لجبازی بی معنی تبدیل نشود، میتواند سودمند باشد. برای مثال هنری فورد برای مدت طولانی به تصمیمات خود پایبند بود و به این مشهور بود. به عنوان مثال، بسیاری از مردم به او توصیه کردند که مدل T معروف و البته نه چندان زیبا خود را با یک مدل جدید جایگزین کند، اما او خودرو را برای مدت طولانی نگه داشت و بنابراین توانست به سود قابل توجهی با آن ادامه دهد.
نظرات ارزان هستند و نظر دادن خرجی ندارد. هر کسی یک نظر دارد و بیشتر مردم مشتاق به اشتراک گذاشتن آنها هستند. برای جلوگیری از خطر تأثیرات منفی و حفظ استواری خود، منطقی است که به دیگران فرصت کمتری برای بیان نظرات انتقادی خود ارائه دهید.
بنابراین، افرادی که ناامید هستند، باید برنامهها و اهداف خود را برای خود نگه دارند و به هیچ کس دیگری اعتماد نکنند، به جز اعضای تیم خود انتخاب شده یا افراد خارجی قابل اعتماد.
فقط تداوم باعث موفقیت میشود.
در طول هر پروژه، صرف نظر از ماهیت آن، همهی ما مجبوریم با موانع و مشکلاتی روبرو شویم. در چنین شرایطی، بسیاری از ما خیلی سریع از برنامههای خود دست میکشیم و اجازه میدهیم پروژه بمیرد. اما افراد کمی هستند که با وجود همهی موانع، به برنامههای اصلی خود پایبند هستند و به رویاهای خود فضایی میدهند تا به واقعیت تبدیل شوند.
پشتکار و استقامت کلیدی است، به این معنی که ما باید دائماً در جهت اهداف خود تلاش کنیم و آنها را فراموش نکنیم. با این حال، به هر قیمتی باید از لجاجت و عدم تدبیر اجتناب شود. برای مثال، اگر نیاز مبرمی به اصلاح قیمت وجود دارد، باید مایل به اجرای آن باشید.
اگر میخواهید پشتکار و استقامت در عادتهای شما ریشه دواند، در اینجا چهار قانون ساده و در عین حال حیاتی برای رسیدن به این هدف وجود دارد:
- شما باید یک هدف مشخص داشته باشید و برای رسیدن به آن میل شدید داشته باشید.
- برای حمایت از اجرای اهداف خود به یک برنامه ریزی دقیق و کامل نیاز دارید.
- بهتر است به خود اجازه ندهید که تحت تأثیر نظرات منفی و دلسرد کننده قرار بگیرید.
- شما به یک رابطهی صمیمی و قابل اعتماد با شخص یا گروهی نیاز دارید که از شما حمایت کرده و به شما کمک میکند.
به این قوانین به عنوان یک برنامهی ورزشی ویژه فکر کنید که به شما کمک میکند استقامت و پشتکار شخصی خود را افزایش دهید.
دستیابی به چیزهای بزرگ مستلزم باهوش بودن و احاطه کردن خود با افراد باهوش است.
هرچه هدف بزرگتر باشد، برنامه ریزی پیچیدهتر است. هرچه برنامه ریزی پیچیدهتر باشد، اجرای هدف دشوارتر است. هرچه اجرای آن دشوارتر باشد، مغز پشت پروژه بیشتر به حمایت خلاقانه، فکری و اخلاقی دیگران وابسته خواهد بود.
این پشتوانه متقابل در قالب یک اعتماد مغزی، گروهی منتخب از افراد باهوش، بهترین کار را دارد.
اعتماد مغزی اتحادیهای از افراد همفکر است که بر خلاف یک شبکه، که همکاری معمولیتر بین شرکاست، بر تعریف یک هدف مشترک، توسعه شایستگیها و داشتن یک سیستم کنترل و تعادل تمرکز دارد.
مهمترین اصل یک اعتماد مغزی اثر هم افزایی آن است: اگر دو یا چند نفر که به خوبی با یکدیگر کار میکنند، مهارتها، استعدادها، دانش تخصصی، تجارب، روابط و سایر منابع خود را ترکیب کرده و از آنها برای دستیابی به یک هدف مشترک استفاده کنند، نتایج چیزی بیش از مجموع اجزای آن خواهد بود: این مازادی است که با آن میتوانید به چیزهایی دست پیدا کنید که هرگز به تنهایی نمیتوانستید به دست آورید.
خلاصه نهایی
پیام اصلی کتاب:
ثروت، به هر شکلی که باشد، به ندرت نتیجهی شانس یا تصادف است و تقریباً همیشه نتیجهی ویژگیها و مهارتهای مختلفی است که هر کسی میتواند یاد بگیرد و کسب کند.
در خلاصهای که خواندید به سوالات زیر پاسخ داده شد:
۱. چگونه میتوانیم اهداف درست را در زندگی پیدا کنیم و چگونه آنها را به عمل تبدیل کنیم؟
- ما فقط در صورتی میتوانیم به اهداف خود در زندگی دست یابیم که یک میل سوزان ما را به حرکت درآورد.
- هدف گذاری و برنامه ریزی دقیق اساس هر دستاوردی است.
- افراد موفق به خود ایمانی تزلزل ناپذیر دارند.
- با استفاده از پیشنهاد خودکار، ناخودآگاه ما میتواند بر رفتار ما تأثیر بگذارد.
۲. کدام مهارت و دانش برای رسیدن به موفقیت لازم است؟
- دانش قدرت است، اما لازم نیست آن چیزی باشد که در مدرسه یاد گرفتید.
- کارگاه تخیل، جایی که میتوانیم رویاهای خود را به واقعیت تبدیل کنیم.
- دانستن نقاط قوت و ضعف خود شانس موفقیت حرفهای شما را افزایش میدهد.
- احساسات مثبت کلید یک زندگی موفق هستند، و باید تقویت شوند.
۳. افراد موفق در هنگام تحقق اهداف خود چه نوع رویکردی را اتخاذ میکنند؟
- افراد موفق به خاطر عزم و استواری خود قابل توجه هستند.
- فقط تداوم باعث موفقیت میشود.
- دستیابی به چیزهای بزرگ مستلزم باهوش بودن و احاطه کردن خود با افراد باهوش است.
دیدگاهتان را بنویسید