چگونه با خشم مقابله کنیم؟
عناوین
Toggleبدون شک خشم یکی از ترسناکترین حالتهای احساسی است که با آن مواجه میشویم. خشم، چه به صورت پنهان و منفعل و چه تهاجمی، به دلیل درگیریهای اجتماعی که ایجاد میکند، از نظر اجتماعی قابل قبول نیست و رد میشود. به طرز متناقضی، ترس ما از خشم، ما را به مقاومت در برابر آن سوق میدهد و به قول معروف «در مقابل هرچه که بیشتر مقاومت کنیم، بیشتر ادامه مییابد».
اما خشم و عصبانیت چیست؟ اساساً خشم به عنوان یک واکنش عاطفی ناشی از احساس تهدید شدن، ظاهر میشود. لحظهای به این موضوع فکر کنید: خشم همیشه زمانی به وجود میآید که احساس خطر میکنیم، خواه از درد، جراحت یا آسیب گذشته یا حتی پیشبینی چنین آسیبی در آینده باشد.
وقتی خشم را تجربه میکنیم، مکانیسم بقای ما فعال میشود. با این حال، درک این نکته ضروری است که این مکانیسم صرفاً به بقای فیزیکی مربوط نمیشود. بقای عاطفی و ذهنی را نیز در بر میگیرد. این احساس ارتباط نزدیکی با پاسخ جنگ یا گریز دارد که در طبیعت ما به عنوان وسیلهای برای حفظ خود ریشه دوانده است.
در اصل، خشم به عنوان یک واکنش عاطفی زمانی که احساس خطر میکنیم، ظاهر میشود و ما را در حالت ترس قرار میدهد، به ویژه در مورد دردی که به ما تحمیل شده یا دردی که فکر میکنیم قریب الوقوع است. این به انگیزهای برای محافظت از خود در برابر آسیبهای احتمالی تبدیل میشود، که منعکس کننده یک بیزاری ریشه دار از خطرات بالقوه است.
خشم از نظر رفتاری، شناختی و فیزیولوژیکی زمانی در مرکز قرار میگیرد که فرد آگاهانه تصمیم میگیرد در برابر یک تهدید خارجی اقدام کند و هدف آن توقف فوری آن باشد. در چنین مواردی، خشم به عنوان مکانیسمی برای ایجاد فاصله بین خود و تهدید درک شده عمل میکند. این اثر دوری دقیقاً همان دلیلی است که خشم میتواند باعث آسیب شود، با وحدت و عشق مخالفت میکند و به عنوان نقطه مقابل انسجام اجتماعی عمل میکند و بین مردم فاصله میاندازد و آنها را از هم جدا میکند.
هنگامی که ما تهدیدی را درک میکنیم، اغلب باعث ایجاد احساس ناتوانی در ما میشود. ممکن است باور داشته باشیم که هیچ کنترلی بر آسیبی که به ما وارد شده است، نداریم یا توانایی پیشگیری از آسیبهای آینده را نداریم. این احساس ناتوانی یکی از پایینترین حالتهای ارتعاشی در سیاره ماست. برای مقابله با این حس، روح ما انگیزه حفظ و بقای خود را در درون ما القا کرده است که به شکل آنچه من «احساسات پوشاننده یا کاور» مینامم، تجلی مییابد. این احساسات پوششی حالتهای عاطفی هستند که برای محافظت از ما در برابر گیر کردن در حالات احساسی درستِ زیر آنها وجود دارند.
خشم و نفرت نمونههایی از احساسات پوششی هستند. آنها به عنوان یک سپر عمل میکنند و احساسات عمیقتری را میپوشانند، زیرا ترس و آسیب هر دو حالتهای ناتوانی هستند. با پوشاندن این احساسات زیربنایی، خشم ما را از ماندن در چنین حالتهای کم ارتعاش و همسو شدن با خطرات بقای مختلفی که زمانی که احساس ناتوانی میکنیم جذب میشوند، باز میدارد.
بدون شک، خشم میتواند قدرت بیشتری نسبت به حالتهای ناتوانی، مانند ترس و اندوه داشته باشد، زیرا در سطح ارتعاشی بالاتری عمل میکند. با این حال، برخی از افراد ممکن است در هنگام تجربه احساس گناه یا افسردگی به جای عصبانیت، احساس بهتری پیدا کنند. این تمایل میتواند ناشی از تربیت اجتماعی آنها باشد، بهویژه اگر گروه اجتماعیشان، اغلب در طول سالهای شکلگیریشان، خشم را کاملاً اشتباه و منفی تلقی کرده باشد که منجر به این باور میشود که عصبانی بودن، آنها را به آدم بدی تبدیل میکند. ارتباط بین خشم و آسیب رساندن به دیگران ممکن است این دیدگاه منفی را بیشتر تقویت کند، زیرا آنها میترسند در صورت ابراز خشم، دوست داشتنی نباشند. این طرز فکر اغلب نتیجه تنبیه و سبک والدینی است که آنها در تربیت خود در معرض آن قرار گرفتهاند. به عنوان موجودات اجتماعی، ما به روابط وابسته هستیم و عشق برای ما انسانها، مساوی با بقا است. بنابراین، هر زمان که آنها احساس عصبانیت می کنند، مکانیسم جنگ یا گریز در ناخودآگاه آنها آغاز میشود و آنها شروع به احساس ناتوانی میکنند، در صورت ابراز خشم، انتظار رها شدن، آسیب یا تنهایی را میکنند. بنابراین خود احساس خشم، ماشه احساسات آنها را میکشد.
محیطهای مذهبی میتوانند این تصور را تشدید کنند، زیرا بسیاری از ادیان جهانی و متون مقدس اصلی آنها اغلب حاوی هشدارهایی در مورد پیامدهای شخصی و معنوی خشم هستند. با این حال، ما دیگر در دوران باستان زندگی نمیکنیم، و جامعه از شیوههای قدیمی و گذشته تکامل یافته است. زمان آن فرا رسیده است که ما نیز پیشرفت کنیم و بفهمیم که خشم ذاتاً اشتباه یا بد نیست. برعکس، خشم نقش مهمی در بقای انسان داشته است، زیرا ما را از ناتوانی و درد ناشی از صدمه دیدن و ترس بیرون میبرد. همچنین گفته میشود که خشم میتواند به عنوان سوخت مورد استفاده قرار گیرد، خطرات را کوچکتر جلوه دهد، اعتماد به نفس را افزایش دهد و موجی از انرژی را فراهم کند. این حس نشان میدهد که ما در حال بازیافتن قدرت خود هستیم، زیرا خشم انگیزهی عمل در ما ایجاد میکند و نشان میدهد که ما باید انتخاب کنیم، بنابراین به ما آزادی میدهد.
مطالعات تصویربرداری عصبی نشان داده است که خشم قشر اوربیتوفرونتال مغز را فعال میکند و اهمیت آن را در فرآیندهای احساسی و شناختی ما برجسته میکند. در اصل، درک و پذیرفتن خشم به عنوان یک احساس طبیعی و مفید میتواند منجر به ابراز عاطفی سالمتر و رشد شخصی شود.
همانطور که قبلا ذکر شد، خشم اغلب به عنوان دشمن شماره یک جامعه در نظر گرفته میشود. به طرز متناقضی، کسانی که تجربه خشم را انکار میکنند، خود را دائماً در وضعیتهای ارتعاشی پایینتری در مقایسه با خشم میبینند. این زمانی به یک نگرانی جدی تبدیل میشود که بفهمیم در جهانی زندگی میکنیم که قانون جذب بر آن حاکم است. وقتی عصبانی هستیم، فرکانس ارتعاشی ما با تجربیات مثبت مطابقت ندارد. در عوض، موقعیتهایی مانند چالشها، مشاجرهها و مزاحمتهای دائمی را جذب میکنیم.
با این حال، اگر در حالت ناتوانی باقی بمانیم، تطابق ارتعاشی ما بسیار بدتر میشود و تجربیاتی مانند از دست دادن عشق، قربانی شدن و مواجهه با تراژدیها را به خود جلب میکنیم. بنابراین بهتر است به دلیل تجربیات منفی که ناتوانی را جذب میکند، به جای ناتوانی، خشم و عصبانیت را تجربه کنید.
علاوه بر این، مقاومت در برابر خشم پیامدهای اجتماعی دارد. هنگامی که افراد احساس خشم یا سایر احساسات شدید میکنند اما اجازه و توان ابراز یا تصدیق آنها را ندارند، ممکن است در حالات ارتعاشی حتی پایینتر مانند احساس گناه، درماندگی یا قربانی شدن فرو روند. انرژی این عواطف سرکوب شده تا زمانی که از درون مجبور به انجام کاری و رهایی از این بارهای عاطفی شوند، همچنان در حال افزایش است. متأسفانه این زمانی است که جهان شاهد اعمال افراطی مانند قتل است.
فردی که میتواند به خود اجازه دهد تا خشم خود را بدون سرکوب کردن، بپذیرد و از طریق آن جریان یابد، کسی است که از انجام اقدامات مضر و خطرناک در مورد آن احساسات و در آینده پیشگیری میکند. آنها خشم خود را به دیگران نشان نمیدهند، زیرا راههای سالمتری برای مقابله با آن پیدا کردهاند. این موضوع مفهوم خشم را به عنوان یک احساس محافظت از خود برجسته میکند که به شدت با تعیین مرزها و محافظت از خود مرتبط است.
در اصل، در آغوش گرفتن و پردازش خشم به روشی سالم برای حفظ حالت ارتعاشی بالاتر ضروری است که منجر به تجربیات مثبت بیشتری میشود. درک و کار با خشم میتواند به رشد شخصی و رفاه عاطفی کمک کند و خطر اقدامات مضر ناشی از احساسات سرکوب شده را کاهش دهد.
خشم به عنوان یک احساس ارزشمند عمل میکند، زیرا زمانی که مرزهای ما زیر پا گذاشته شده یا در معرض تجاوز قرار میگیرد، به عنوان یک علامت هشدار عمل میکند. گاهی برخی افراد از دست خود عصبانی میشوند که نشان میدهد آنها مرزهای خود را زیر پا گذاشتهاند. در این حالت، آنها خود را یک تهدید میدانند که منجر به ترس و بی اعتمادی به خود میشود. احساس خشم یا حتی نفرت نسبت به خود به معنای صدمه زدن به خود از لحاظ عاطفی است.
درک این نکته مهم است که خشم مزمن یک نقص شخصیتی نیست، بلکه وجود یک تهدید فراگیر در زندگی فرد را آشکار میکند. تجربه مداوم خشم نشان دهنده یک الگوی نگه داشتن ارتعاشی ناشی از احساس ناتوانی است. شناسایی علت اصلی این ناتوانی برای رهایی از این الگو بسیار مهم میشود.
حفظ خود فراتر از بقای فیزیکی است، و شامل حفظ یکپارچگی شخصی است. هنگامی که افراد عشق مشروط و عدم تایید را تجربه میکنند، احساس خود، شکسته میشود و منجر به افزایش خشم میشود. به عنوان مثال، همه ما شنیدهایم که نوجوانان اغلب به دلیل تغییرات هورمونی عصبانی یا افسرده هستند، اما این توضیح یک صحیح نیست. نوجوانان احساس خشم میکنند زیرا با فشارهای اجتماعی فزایندهای مواجه میشوند که یکپارچگی آنها را تهدید میکند. از آنها انتظار میرود که با استانداردهای اجتماعی مطابقت داشته باشند، حتی اگر به معنای به خطر انداختن خود واقعی آنها باشد. فشار برای تغییر و انطباق باعث ایجاد حس عصیان در آنها میشود، شورشی علیه این ایده که کلیت آن چیزی که هستند، دوست داشتنی نیست. به آنها گفته میشود که تبدیل به چیزی شوند که جامعه آن را قابل قبول میداند، اما این تطابق میتواند قلب آنها را بشکند و احساس ناتوانی در آنها ایجاد کند.
در اصل، درک دلایل زیربنایی خشم، خواه از درون یا بیرون باشد، برای رشد و بهبود شخصی ضروری است. درک اهمیت مرزها، عشق بی قید و شرط، و اعتبار و تایید دادن میتواند به افراد و جامعه به عنوان یک کل کمک کند تا روابط سالمتری ایجاد کنند و محیطی را ایجاد کنند که در آن خشم به جای سرکوب یا رد شدن، به روشهای سازنده بیان و پردازش شود.
اگر احساس عصبانیت میکنید، مهم است که بپذیرید خشم شما معتبر و موجه است. هیچ مشکلی برای شما وجود ندارد که این احساس را تجربه کنید. خشم شما پاسخی به یک دلیل معتبر است، حتی اگر در حال حاضر کاملاً از آن آگاه نباشید. هنگامی که از علت اصلی خشم خود آگاه شوید، به حقانیت احساسات خود پی خواهید برد. با این حال، توجه به این نکته مهم است که احساس خشم لزوماً به این معنا نیست که باید بر اساس آن عمل کنید.
به طور کلی، توصیه میشود که در حالتهای هیجانی منفی، مانند عصبانیت، عمل نکنید. مشت زدن به دیوارها، درگیر شدن در دعوا یا آسیب رساندن به دیگران پاسخ سازندهای نیست. با این حال، سرکوب، انکار، یا عدم تایید خشم شما نیز سازنده نیست. نادیده گرفتن یا سرکوب خشم باعث از بین رفتن آن نمیشود. در عوض، ممکن است منجر به انفجار احساسات یا حتی بیماریهای جسمی شود. نکته کلیدی یافتن یک رویکرد متعادل است.
در اینجا چند پیشنهاد برای مقابله با عصبانیت آوردهام:
۱. خشم خود را بشناسید و نام ببرید
به جای پرت کردن حواس خود از خشم، آن را بپذیرید و به آن برچسب بزنید و آن را نام گذاری کنید. به خود بگویید: “من عصبانی هستم.” شناخت و نامگذاری احساسات خود گام مهمی در درک و پرداختن به آنهاست.
۲. مراقب خشم خود باشید
به جای اینکه بخواهید خشم خود را کنترل یا سرکوب کنید، با دقت و شفقت به آن نزدیک شوید. طوری با آن رفتار کنید که انگار کودکی گریان است که نیاز به پرورش دارد. خشم خود را بپذیرید و تأیید کنید که کاملاً حق دارید که کاملا این حس را احساس کنید. احساسات شما بر اساس درک شما از موقعیت برای شما درست است.
۳. دلیل واقعی خشم خود را درک کنید
با پرسیدن سوالات مهم از خود دلایل اصلی خشم خود را بررسی کنید. مشخص کنید که چه چیزی در این موقعیت به شما صدمه میزند، از چه چیزی واقعاً میترسید و چه نیازهای برآورده نشدهای در آن موقعیت دارید. درک علت اصلی خشم شما میتواند بینشهای ارزشمندی ارائه دهد و روند درمان شما را راهنمایی کند.
۴. تکنیک تنفس
یک تکنیک تنفسی را تمرین کنید تا به آرام کردن بیش از حد برانگیختگی مغز کمک کند. یکی از روشهای مؤثر این است که با شمارش چهار دم کنید، و با شمارش ۸ بازدم داشته باشید و حدود ۶ ثانیه نفس خود را نگهدارید و مجدد وارد دم بعدی شوید. این زمانها را بر اساس شرایط خود میتوانید کمتر کنید. این کار را حداقل 12 بار قبل از بازگشت به تنفس طبیعی تکرار کنید.
۵. درباره خشم خود بنویسید
نوشتن درباره خشمتان میتواند به شفافیت افکار و احساسات شما کمک کند. این مار اجازه میدهد تا ذهن و احساسات با هم متحد شوند و میتواند به شما کمک کند تا به آسیب و ترس اساسی در زیر خشم دسترسی پیدا کنید. بیان کامل خشم خود از طریق نوشتن میتواند راهی برای رهاسازی و پردازش آن باشد.
۶. کاتارسیس یا عدم بروز احساسات
همیشه بحث در مورد اینکه آیا ابراز خشم مفید است یا خیر، وجود دارد. ابراز خشم به تنهایی بدون توجه به علل زمینهای ممکن است حالت بیش از حد برانگیختگی و پرخاشگری شما را حفظ یا افزایش دهد. با این حال، کاتارسیس زمانی میتواند مفید باشد که با شناخت درمانی ترکیب شود و علت واقعی احساسات منفی را بررسی کند. شفای واقعی زمانی اتفاق میافتد که به علت اصلی رسیدگی کنید و دیگر نیازی به کاتارسیس احساس نکنید.
با آگاهی از درد زیر خشم، تمرین خودمراقبتی، و بررسی علل زمینهای، می توانید شروع به مدیریت و درمان خشم خود به روشی سالم کنید. به یاد داشته باشید، خشم یک احساس طبیعی انسانی است، و اجازه دادن به خودتان که آن را آگاهانه و دلسوزانه احساس کنید، بخش مهمی از رشد شخصی و رفاه عاطفی است.
بسیاری از مردم به هدایت خشم خود به عنوان وسیلهای برای اجتناب یا پوشاندن آسیب و ترس نهفته در زیر آن متوسل میشوند. نمونههایی از این کانالها و راهها شامل ورزش کردن، انجام بازیهای ویدیویی خشونتآمیز، مشت زدن به دیوار یا تمرکز بر روی اهداف برای پرت کردن تمرکز است. با این حال، این نوع کانالزنی اغلب بیاثر و مضر است، زیرا نمیتواند به دلایل اصلی خشم رسیدگی کند و از درمان واقعی جلوگیری کند. تسکین موقتی ایجاد میکند، اما مسائل اساسی را که به خشم دامن میزند، حل نمیکند. کسانی که برای کنار آمدن با حالات عاطفی مانند خشم به کاتارسیس (تطهیر یا پوشاندن حس) تکیه میکنند، از آن به عنوان راهی برای فرار از رویارویی مستقیم با احساسات آسیب دیدگی و ترس استفاده میکنند. برای بهبود واقعی حالات عاطفی منفی، پرداختن به علل اساسی آنها و ایجاد تغییرات شناختی ضروری است.
کاتارسیس به تنهایی منجر به حل طولانی مدت خشم نمیشود. بسیار مهم است که این واقعیت را بپذیریم و کاتارسیس را به عنوان یک ابزار کمکی، به جای یک راه حل مستقل، در نظر بگیریم. راههای جایگزینی برای رهایی از خشم، بدون اجتناب یا پرت کردن حواس از آن، وجود دارد. به عنوان مثال، هنر میتواند به عنوان یک کانال موثر برای ابراز خشم عمل کند. با هدایت خشم از طریق بیان هنری، ارتعاشی از خود ساطع میکنیم که با دیگرانی که ممکن است احساس ناتوانی میکنند، طنینانداز شود و به طور بالقوه آنها را به حالتهای ارتعاشی بالاتری مانند خشم ارتقا دهد.
برخی از روشهای رایج برای هدایت خشم عبارتاند از:
- جیغ زدن در بالش
- مشغول شدن به فعالیتهای فیزیکی مانند دویدن
- پرتاب سنگ در یک محیط امن
- خلق هنر عصبانی!!
- شکستن وسایل دست دوم در یک محیط کنترلشده
- مشت زدن به کیسهی بوکس
- شرکت در کشتی با توافق
- صحبت کردن
- رقصیدن
- حرکات کششی
- حرکت دادن بدن برای تخلیه انرژی یا گریه کردن
نکته کلیدی این است که بدون تلاش برای کنترل یا جلوگیری از انرژی خشم به دنبال رهایی باشید. اجازه دهید انرژی جریان یابد و به طور طبیعی حرکت کند. هنگام هدایت خشم، به جای هدایت آن به سمت یک هدف خاص، آن را تنها کانون توجه خود قرار دهید. آن را به عنوان پاکسازی خود از سمی که یأس داغ و وزوز خشم را در بر میگیرد، در نظر بگیرید. فقط شما میتوانید تعیین کنید که آیا هدایت خشم شما یک خلاصی واقعی است یا تلاشی برای اجتناب و انحراف از آن. مهم است که بدانیم کاتارسیس ممکن است به ویژه برای افرادی که به طور مزمن و طولانی مدت خود را مهار کردهاند، خوب عمل کند. با این حال، هر فرد باید ارزیابی کند که آیا کاتارسیس برای تجارب فردی او از خشم مؤثر است یا خیر. علاوه بر این، بسیار مهم است که به یاد داشته باشیم که با تغییر ادراکات زیربنایی، حالت عاطفی خشم ممکن است دیگر تداوم نداشته باشد و نیاز به ابراز آن را از بین ببرد.
یک تصور رایج نشان میدهد که ما میتوانیم خشم را به انگیزه تبدیل کنیم. با این حال، من باید در مورد این ایده نظر خود را بیان کنم: خشم ذاتاً حالت مقاومت است. این به عنوان پاسخی به حالتهای ارتعاشی پایینتر ایجاد میشود و قضاوت و شهود ما را تحت تأثیر قرار میدهد. بنابراین تصمیم گیری از محل درد و خشم معمولاً منجر به انتخابهای ضعیف میشود. وقتی با انگیزهی خشم به جلو میرویم، اعمال ما با ناامنی، ترس و درد، تحریک میشوند. در نتیجه، بعید است که نتایج مطلوبی داشته باشند. این مانند استفاده از خشم است تا خود را به سمت بالا و به سمت اهدافمان سوق دهد، که رویکردی چالش برانگیز و ناکارآمد است.
در عوض، باید تلاش کنیم تا بر اساس الهاماتی که از حالتهای عاطفی مثبت ناشی میشود، عمل کنیم. کنش سازنده با احساسات مثبت هماهنگی بیشتری دارد و نه عصبانیت. این امکان وجود دارد که چیزی که ما را عصبانی میکند، آگاهی از یک ایده واقعا خوب را تحریک کند و منجر به احساس الهام شود. در چنین مواردی، اعمال ما توسط خشم انجام نمیشود، بلکه با الهام انجام میشود، که نشان دهنده تغییر به سمت سطوح ارتعاشی بالاتر است.
تمایز کلیدی در هدایت انرژی خشم، به طور مستقیم به کنش سازنده نهفته است. این رویکرد متناقض میشود، زیرا خشم، به عنوان حالت مقاومت، منجر به نتایج سازنده و مثبت نمیشود.
۷. پرورش همدلی و شفقت
همدلی و شفقت را نسبت به دیگران، به ویژه کسانی که با آنها عصبانی هستید، پرورش دهید. سعی کنید قسمتهایی از خود را که در آنها منعکس شده است، ببینید. سعی کنید با تجربیات و احساسات آنها ارتباط برقرار کنید. با این کار، ممکن است درد و ترسی را که زیربنای اعمال آنها است، که باعث خشم شما میشود، کشف کنید.
شفقت واقعی را نمیتوان مجبور کرد و زمانی به وجود میآید که ما واقعاً دیگران را درک میکنیم و با چالشهای آنها همدلی میکنیم. این درک توانایی قابل توجهی دارد که میتواند خشم ما را از بین ببرد.
یکی دیگر از روشهای ارزشمند این است که از فرافکنیهای خود نسبت به دیگران آگاه شوید. کاوش در مفهوم فرافکنی میتواند روشن کند که چگونه ممکن است احساسات یا ترسهای حل نشده خود را به اطرافیان خود فرافکنی کنیم.
۸. موسیقی گوش کنید
موسیقی ابزار قدرتمندی است زیرا از ارتعاش خالص تشکیل شده است. هنگامی که ما به موسیقی گوش میدهیم، ارتعاشات خودمان به طور طبیعی با فرکانس موسیقی هماهنگ میشود. اگر احساس عصبانیت میکنید و میخواهید از طریق آن احساس حرکت کنید، سعی کنید به موسیقی گوش دهید که خشم شما را منعکس میکند، آهنگهایی با ملودیهای شدید و تهاجمی.
از سوی دیگر، وقتی احساس میکنید که آماده گذشتن از خشم هستید، به دنبال موسیقی باشید که به شما قدرت میدهد و الهامبخش شما میشود. این نوع موسیقی به عنوان یک نیروی متقابل در برابر احساس ناتوانی ناشی از ترس و آسیب عمل میکند.
۹. به آب نزدیک شوید
آب توانایی قابل توجهی در مراقبت از خشم ما دارد. خشم را مانند آتشی خشمگین در درون ما تصور کنید. همانطور که آب پادزهر آتش است، اشکال مختلف آن، اعم از دریاچه، جویبار، اقیانوس، حمام، دوش یا حتی چکه از شیر آب میتواند به تسکین و التیام خشم ما کمک کند.
آب یک ارتعاش نزدیک به انرژی منبع دارد. قدرت تعادل، پاکسازی و تجدید را دارد. احاطه کردن خود با آب، چه با غوطه ور شدن در آن یا نزدیک شدن به آن، میتواند تأثیری دگرگون کننده بر احساس شما داشته باشد.
۱۰. بر احساس امنیت و توانمندی تمرکز کنید
هنگامی که خود را در حالت خشم میبینید، مفید است که عمداً تمرکز خود را به چیزی معطوف کنید که شما را از لحلظ ارتعاشی بالا میبرد و احساس امنیت و توانمندی را تقویت میکند. این میتواند کارهای خیلی ساده باشد وارد شدن به کانالهای غذایی، یادداشت جنبههای مثبت موقعیتی که خشم شما را برانگیخته است، یا فکر کردن به بخشی از زندگیتان که بسیار خوب پیش میرود. با انجام این کار، حواس پرتی مثبتی از خشم ایجاد میکنید و به خود اجازه میدهید تا آرامش پیدا کنید.
نیاز زیربنایی که برآورده نشده و به خشم شما دامن زده را شناسایی کنید. فکر کنید که واقعاً در آن موقعیت چه چیزی را میخواهید و نیاز دارید؟ هنگامی که این موضوع را شناسایی کردید، آگاهانه افکار، گفتار و اعمال خود را در جهت تحقق آن خواستهها هدایت کنید. احساسات منفی نشان میدهد که شما از آنچه واقعاً میخواهید و نیاز دارید، محروم هستید. بنابراین، بسیار مهم است که مسیر مستقیمی را برای پیگیری و تجلی آن جنبههای مثبت در زندگی خود انتخاب کنید.
۱۱. خشم خود را بیان کنید
احترام گذاشتن به مرزهایمان گاهی مستلزم یادگیری بیان خشم خود به دیگران است، به خصوص زمانی که این کار را برای خود انجام میدهیم تا حمایت خود را نشان دهیم. با این حال، ضروری است که در مورد نیت خود در پس ابراز خشم به دیگران روشن باشیم. از خود بپرسید، “من با در میان گذاشتن خشم خود با آنها به دنبال چه چیزی هستم؟” درک انگیزههایمان به ما کمک میکند تا تشخیص دهیم که آیا انجام این کار واقعاً برای ما شخصاً مفید است یا خیر.
اگر به دنبال تأیید اعتبار باشیم، این احتمال وجود دارد که آنها احساسات ما را تأیید نکنند.
اگر هدف ما تقویت اتحاد با دیگران است، نباید در هنگام بروز خشم ساکت بمانیم. در عوض، پس از کشف درد و ترس آسیبپذیر خشم، باید آن احساسات را به آنها ابراز کنیم. این کار نیاز به شجاعت قابل توجهی دارد، اما نتایج میتواند شگفت انگیز باشد. این رویکرد با توهین به کسی که به ما خیانت کرده و متوسل شدن به الفاظ بد یا ابراز نفرت یا خشم نسبت به او متمایز است. درعوض، میتوانیم بگوییم که چگونه خیانتهای آنها باعث میشود احساس ناکافی و بیارزش بودن کنیم، و خیانتهای گذشته از دوران کودکیمان به ما یادآوری میشود.
با به اشتراک گذاشتن آشکار نیازهای خود، به ویژه آنهایی که در شرایط کنونی برآورده نشدهاند، راه را برای یافتن راه حلهایی برای رفع موثر آن نیازها هموار میکنیم.
۱۲. کمک بگیرید
هنگامی که عصبانیت شدید میشود و احساس میکنید نمیتوانید آن را به تنهایی مدیریت کنید، کمک گرفتن از شخص دیگری میتواند تصمیم عاقلانهای باشد. بسیار مهم است که فردی را انتخاب کنید که با خشم راحت باشد و اعتبار آن را درک کند، نه اینکه آن را ذاتاً اشتباه یا منفی تلقی کند. اگر خود را درگیر یک درگیری عصبانی با شخص دیگری میبینید، مشارکت یک شخص ثالث بیطرف میتواند سودمند باشد.
خشم زیبایی خاصی در خود دارد، زیرا از ظرفیت اراده آزاد ما ناشی میشود. در درون خشم، تصدیقِ انتخاب نهفته است، و هنگام مواجهه با این احساس، بهترین رویکرد این است که به آسیبپذیری زیر آن بپردازیم.
به یاد داشته باشید، خشم خود ذاتا اشتباه یا بد نیست و صرفاً به عنوان یادآوری عمل میکند که برخی از جنبههای تجربه زندگی شما ناهمسو با ذات شما هستند و به عشق، مراقبت و توجه بی قید و شرط نیاز دارند.
دیدگاهتان را بنویسید