خلاصه کتاب “تفنگت را زمین بگذار” یا “بعد از آنکه جانی به جنگ رفت”
عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Johnny Got His Gun
- نویسنده: دالتون ترامبو
- سال انتشار: ۱۹۳۹
- ژانر: داستان کلاسیک، جنگ، افسانه تاریخی، رمان ضد جنگی
- امتیاز کتاب: ۴.۱۹ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
درباره نویسنده
دالتون ترامبو (1905-1976) فیلمنامه نویس و رمان نویس برجسته آمریکایی بود که به خاطر حرفه نویسندگی پربارش در اواسط قرن بیستم شهرت داشت. او یکی از اعضای گروه «ده هالیوود یا Hollywood Ten» بود، گروهی از متخصصان صنعت فیلم که در دوران مک کارتی به دلیل امتناع از شهادت دادن در کمیته فعالیتهای غیرآمریکایی مجلس در مورد وابستگیهای ادعایی کمونیستی خود در لیست سیاه قرار گرفتند و زندانی شدند. علیرغم این ناملایمات، ترامبو به نوشتن فیلمنامه با نام مستعار ادامه داد و بعداً با برداشتن لیست سیاه، دوباره برای آثارش شناخته شد.
او بیشتر به خاطر رمان “جانی اسلحهاش را گرفت” یا “تفنگت را زمین بگذار” یا “بعد از آنکه جانی به جنگ رفت” و برای نوشتن فیلمنامه برای فیلمهایی مانند «تعطیلات رومی» و «اسپارتاکوس» شهرت دارد. زندگی و حرفهی ترامبو اغلب نمادی از چالشهایی است که هنرمندان در دوران ترس قرمز (Red Scare era) در ایالات متحده با آن مواجه بودند.
خلاصه کتاب
کتاب “جانی اسلحهاش را بدست آورد” یا “تفنگت را زمین بگذار” یا “بعد از آنکه جانی به جنگ رفت” رمانی نوشته دالتون ترامبو است که اولین بار در سال 1939 منتشر شد. این یک داستان قدرتمند ضد جنگ است که داستان دلخراش جو بونهام، یک سرباز جوان آمریکایی را روایت میکند که پس از مجروح شدن شدید در جنگ جهانی اول، دچار قطع چهار عضو میشود و توانایی دیدن، شنیدن، صحبت کردن و برقراری ارتباط خود را از دست میدهد. این رمان مضامین بیهودگی و وحشت جنگ، ارزش زندگی انسان، و پیامدهای سیستم نظامی گری را بررسی میکند.
در اینجا خلاصهای دقیق از این کتاب با تمرکز بر هر قسمت از کتاب آورده شده است:
بخش اول: بیداری
داستان با جو بونهام، یک سرباز جوان آمریکایی شروع میشود که به تدریج در بیمارستان به هوش میآید. او از محیط اطراف خود آگاه میشود، اما متوجه میشود که دستها، پاها و تمام ادراک حسی خود را به دلیل یک انفجار در زمان جنگ از دست داده است. او در بدن خودش گیر افتاده است و قادر به برقراری ارتباط یا تجربه دنیای بیرون نیست. خوانندگان شاهد سردرگمی اولیه، ترس و ناامیدی فزایندهی او هستند که با جراحات هولناک خود کنار میآید. او تلاش میکند تا وخامت وضعیت خود را مشخص کند و بفهمد که چگونه به این وضعیت رسیده است.
بخش دوم: حافظه
در این بخش، روایت به تناوب بین وضعیت فعلی جو و خاطرات قبل از جنگ او وجود دارد. خواننده با خانوادهی جو، دوستان و دوست دخترش کرین آشنا میشود. از طریق خاطرات او، ما بینشی از زندگی قبل از جنگ، آرزوها و تجربیات او به عنوان یک سرباز به دست میآوریم. این خاطرات برای برجسته کردن تضاد فاحش بین زندگی پر جنب و جوش و پر جنب و جوشِ جو، و وجود کابوسوار فعلیاش است.
بخش سوم: تجهیزات
انزوای فزاینده و درماندگی جو او را به برقراری ارتباط با کارکنان بیمارستان سوق میدهد. او با استفاده از کد مورس با ضربه زدن سرش به بالش خود، ناامیدانه سعی میکند وجود و وضعیت روحی خود را منتقل کند. اگرچه تلاشهای اولیه او مورد توجه قرار نمیگیرد، اما کارکنان بیمارستان در نهایت متوجه میشوند که جو هوشیار است و روشی برای برقراری ارتباط با استفاده از ضربه سر ایجاد میکند. این بخش تلاش جو برای شنیده شدن و درک شدن را در حالیکه او در مورد وحشت جنگ و میل خود برای رهایی از رنج خود تأمل میکند، به تصویر میکشد.
بخش چهارم: افراد جدید
پس از برقراری ارتباط، جو با کارکنان بیمارستان ارتباط برقرار میکند و در مورد سربازان مجروح دیگر، از جمله مردی با آسیب وحشتناک صورت، که به آنها لقب «آدمهای جدید» میدهد، میآموزد. او از طریق این تعاملات، تجربیات و افکار خود را با بیماران دیگر به اشتراک میگذارد و حس رفاقت را شکل میدهد. این بخش، غیرانسانی بودن جنگ را با رفاقت در میان مجروحان در کنار هم قرار میدهد. جو تبدیل به یک مدافع صریح ضد جنگ میشود و مشتاقانه امیدوار است که دیگران را از تحمل رنجی که او متحمل میشود، باز دارد.
بخش پنجم: آخرین جنگ خوب
این بخش به خاطرات جو از یک ماموریت آسیب زا در خط مقدم میپردازد، جایی که تیم او بدون تجهیزات مناسب و تحت شرایط وحشیانه قرار میگیرد. این بخش بر واقعیتهای خشن نبرد تأکید میکند و آسیبهای جسمی و روانی ناشی از جنگ را آشکار میکند. خاطرات جو به طور فزایندهای تکه تکه شده و تبدیل به کابوس میشوند و اشتیاق او برای مرگ تشدید میشود زیرا او به طور فزایندهای احساس میکند از واقعیت جدا شده است.
بخش ششم: نزول
وضعیت جو همچنان رو به وخامت است و ارتباطات را چالش برانگیزتر میکند. او تجربیات گذشته خود را به شیوهای پراکنده و انتزاعی بازتاب میدهد و بر بیهودگی وجودش تأکید میکند. علیرغم تلاشهای مداوم او برای انتقال خواستهاش برای اتانازی*، او با مقاومت کادر پزشکی و مقامات روبرو میشود. ناامیدی او در این بخش به اوج خود می رسد.
می خواهید ادامه خلاصه کتاب "تفنگت را زمین بگذار" یا "بعد از آنکه جانی به جنگ رفت" را مطالعه کنید؟
با فعال سازی عضویت ویژه، به خلاصه کامل این کتاب و 100 ها کتاب دیگر دسترسی داشته باشید.
ارتقاء عضویت
دیدگاهتان را بنویسید