خلاصه کتاب تاجر ونیزی اثر ویلیام شکسپیر
عناوین
Toggleدرباره کتاب
عنوان اصلی: The Merchant of Venice
نویسنده: ویلیام شکسپیر
سال انتشار: بین سالهای ۱۵۹۶ و ۱۵۹۹
ژانر: کلاسیک، نمایشنامه، ادبیات داستانی، تئاتر
امتیاز کتاب: ۳.۷۸ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
نمایشنامه «تاجر ونیزی»، اثر معروفی از ویلیام شکسپیر است که گمان میرود بین سالهای ۱۵۹۶ و ۱۵۹۹ نوشته شده باشد. این نمایشنامه در دستهی کمدی قرار میگیرد، اگرچه حاوی عناصر عاشقانه، درام و حتی برخی مضامین تیرهتر است. این نمایش در ونیز و بلمونت میگذرد و حول چندین خط داستانی به هم پیوسته میچرخد.
درباره نویسنده
ویلیام شکسپیر (۱۶۱۶-۱۵۶۴) نمایشنامه نویس، شاعر و بازیگر انگلیسی بود که به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان زبان انگلیسی و یک شخصیت برجسته در ادبیات جهان شناخته میشود.
شکسپیر که در استراتفورد آپون آون انگلستان متولد شد، مجموعه وسیعی از آثار را نوشت که شامل نمایشنامههای نمادینی مانند «رومئو و ژولیت»، «هملت»، «مکبث» و «اتللو» است.
نمایشنامههای او طیف گستردهای از مضامین را در بر میگیرد و عشق، تراژدی، جاهطلبی، قدرت و پیچیدگیهای انسانی را بررسی میکند. درک عمیق شکسپیر از ماهیت انسان در شخصیت پردازیهای پیچیده و استفاده استادانه از زبان مشهود است و باعث میشود آثارش با مخاطبان در فرهنگها و نسلها طنین انداز شود.
تأثیر شکسپیر بر زبان انگلیسی بیاندازه است، زیرا او کلمات و عبارات متعددی را معرفی کرده که امروزه به طور رایج و به عنوان ضربالمثل استفاده میشوند. سهم او در کانون ادبی و تئاتر بینظیر است و آثارش همچنان در سراسر جهان به صحنه میروند و مورد مطالعه قرار میگیرند.
فراتر از دستاوردهای هنری او، میراث شکسپیر در توانایی او در تسخیر جوهر شرایط انسانی، انعکاس در حقایق جهانی و احساسات بی زمان نهفته است. نمایشنامههای او نه تنها سرگرم کننده است، بلکه بینش عمیقی را در مورد پیچیدگیهای وجود انسان ارائه میدهد و او را به چهرهای مشهور و ماندگار در تاریخ ادبیات تبدیل میکند.
شخصیتهای اصلی نمایشنامه
- آنتونیو: تاجر صاحب نام و معروف ونیزی، یک مسیحی ثروتمند که از شایلاک پول قرض میکند تا به دوستش بسانیو در درخواست ازدواج از پورشیا کمک کند.
- شایلاک: مالدار یهودی که به آنتونیو پول قرض میدهد اما یک پوند از گوشت آنتونیو را به عنوان وثیقه قرار میدهد.
- پورشیا: وارثی ثروتمند اهل بلمونت که به زیبایی و هوش شهرت دارد. او خواستگاران مختلفی دارد و در نهایت با بسانیو ازدواج میکند.
- بسانیو: دوست آنتونیو و خواستگار اولیه پورشیا. او از آنتونیو پول قرض میکند تا از پورشیا خواستگاری کند.
- جسیکا: دختر شایلاک که با لورنزوی مسیحی فرار میکند و به مسیحیت میپیوندد.
- لورنزو: دوست مسیحی آنتونیو و بسانیو و عاشق جسیکا.
خلاصه کتاب
این نمایشنامه چندین طرح در هم تنیده دارد، اما طرح اصلی حول تلاش بسانیو برای به دست آوردن دست پورشیا در ازدواج میچرخد. در این خلاصه سعی میکنم این داستانها را برای شما شرح دهم:
پورشیا و بسانیو
پورشیا یک وارث ثروتمند است که در بلمونت زندگی میکند. پدر درگذشتهی او آزمایشی را برای خواستگارانش طراحی کرده است تا مطمئن شود که تنها یک مرد شایسته میتواند دست دخترش را در ازدواج به دست آورد. وصیت نامهی پدر چالشی را برای خواستگاران او ایجاد میکند که شامل سه صندوقچه (طلا، نقره و سربی) است و پورشیا فقط میتواند با مردی ازدواج کند که صندوقچهی درست را انتخاب کند.
نوشته روی هر صندوقچه از قرار زیر است:
- صندوقچه طلایی: کسی که مرا برگزیند، آنچه را بسیاری از مردم دوست دارند به دست میآورد.
در داخل صندوقچه طلا، خواستگاران یک جمجمه و یک طومار با پیامی که میگوید: هر آنچه که میدرخشد طلا نیست. و اساساً بیان میکند که آنها انتخاب اشتباهی کردهاند. - صندوقچه نقرهای: کسی که مرا برگزیند، آنچه را شایسته اوست به دست میآورد.
در داخل صندوقچه نقرهای، خواستگارها پرترهای از سر یک احمق که چشمک میزند و پیامی پیدا میکنند که به آنها میگوید: “من هم همینطور، اگر زیاد نباشد: چیزی بیشتر از آنچه گزارش میکند برای من نمیآورد.”، که اساساً بیان میکند که آنها نیز انتخاب اشتباهی کردهاند. - صندوقچه سربی: کسی که مرا برگزیند، باید آنچه را دارد به خطر اندازد ر تسلیم کند.
درون این صندوقچه پرترهای از پورشیاست که نشاندهندهی انتخاب صحیح است و یک نوشته که میگوید: تو که نه از روی ظاهر انتخاب کردهای، امیدوار باش که طالع تو بلند است و انتخابت صحیح است. چون این خوشبختی نصیب تو شده است، قانع باش و به دنبال خوشبختی دیگری مگرد.
یکی از خواستگاران پورشیا، بسانیو، یک نجیب زاده ونیزی است که برای معرفی خود به عنوان یک خواستگار مناسب به پول نیاز دارد و آن را از دوست نزدیکش آنتونیو قرض میگیرد. با این حال، ثروت آنتونیو در حال حاضر در کشتیهای تجاری گره خورده است، بنابراین او پول را از شایلاک، یک یهودی پولدار قرض میکند و از یک پوند از گوشت خود به عنوان وثیقه برای وام استفاده میکند!
بسانیو به دنبال جلب رضایت پورشیا در ازدواج است و صندوقچه سربی را انتخاب میکند که انتخاب درست است. پورشیا که از انتخاب او بسیار خوشحال شده با او ازدواج میکند.
جسیکا و لورنزو
جسیکا، دختر شایلاکِ یهودی، عاشق لورنزو، دوست مسیحی آنتونیو و بسانیو میشود. جسیکا در اقدامی از روی سرپیچی و عشق، با لورنزو فرار میکند و در این روند به مسیحیت میپیوندد. این گریز و تغییر مذهب، تنشهای مذهبی و فرهنگی در نمایشنامه را تشدید میکند و به موضوع فراتر از مرزهای عشق به پیچیدگی میافزاید. اندوه و عصبانیت شایلاک به علت از دست دادن دختر و ثروتش، کشمکش بین شخصیتهای یهودی و مسیحی داستان را تشدید میکند. در نهایت، جسیکا و لورنزو با هم ازدواج میکنند، اما تنشهای مذهبی و فرهنگی همچنان پابرجاست و بر کاوش نمایشنامه در مورد تعصب، عشق و درگیری تأکید میکند.
خط داستانی جسیکا و لورنزو در “تاجر ونیزی” موضوع عشق را که از مرزهای فرهنگی و مذهبی فراتر میرود، نشان میدهد و در عین حال پیامدهای چنین اقداماتی را بر روابط خانوادگی و بافت اجتماعی گستردهتر نمایشنامه برجسته میکند.
آنتونیو و شایلاک
تضاد اصلی نمایشنامه حول محور آنتونیو، یک تاجر ثروتمند، و شایلاک، یک وام دهندهی یهودی میچرخد. آنتونیو از شایلاک پول قرض میکند تا به دوستش بسانیو کمک کند تا در چالش خاستگاری از پورشیا درآید. برای تضمین این وام، آنتونیو با وثیقهای موافقت میکند که به شایلاک حق دریافت یک پوند از گوشت آنتونیو را در صورت عدم پرداخت بدهی میدهد. وقتی کشتیهای آنتونیو در دریا گم شدهاند، او نمیتواند بدهیاش را بازپرداخت کند و شایلاک طبق قرارداد آنها یک پوند گوشت میخواهد. زمانی که کشتیهای آنتونیو در دریا با مشکل مواجه میشوند، شایلاک روی یک پوند از گوشت آنتونیو به عنوان وثیقه برای وام اصرار میکند. شایلاک به عنوان یک شخصیت پیچیده به تصویر کشیده میشود که اغلب به دلیل پیگیری بی دریغ او برای این قصاص و تمایلش برای انتقام از کسانی که با او به عنوان یک یهودی بدرفتاری کردهاند، به عنوان یک شرور به تصویر کشیده میشود. با این حال، او همچنین با تبعیض و بدرفتاری شخصیتهای مسیحی روبهرو میشود که به شخصیت او عمق میبخشد و نمایشنامه در مورد تعصب، عدالت و رحمت کاوش میکند.
پورشیا که از این واقعه آگاهی یافته، به صورت مخفیانه و در لباس یک وکیل مبدل شده، برای حل این موضوع در دادگاه مداخله میکند. او بیان میکند که گرفتن یک پوند از گوشت آنتونیو حق مسلم شایلاک است، اما چون در وثیقه صحبتی از خون نشده، در این فرایند حتی یک قطره خون آنتونیو نباید ریخته شود. چون این اتفاق نیز عملی نبود، پورشیا در نهایت شایلاک را مجبور میکند که دست از این خواسته بکشد و حتی به علت قصد کشتن یک انسان، مجبور به پرداخت بدهی به دولت و آنتونیو شود! او معامله شایلاک را برمیگرداند و حکمی را به دست میآورد که او را مجبور میکند به مسیحیت گرویده و ثروتش را رها کند.
این نمایش با ازدواج موفق بسانیو و پورشیا، گراتیانو و نریسا و جسیکا و لورنزو به پایان میرسد. کشتیهای آنتونیو به سلامت باز میگردند، ثروت او را بازیابی میکنند و درگیریهای اصلی داستان را به پایان میرسانند.
«تاجر ونیزی» نمایشنامهای غنی و پیچیده است که این خطوط داستانی را به هم میپیوندد تا مضامین عشق، دوستی، تعصب، عدالت و پیچیدگیهای روابط انسانی را بررسی کند. رزولوشن نمایش هم شاد و هم ناراحت کننده است و مخاطب را مجبور میکند با سؤالات اخلاقی ناشی از عملکرد شخصیتها دست و پنجه نرم کند.
در قسمتهایی از کتاب میخوانیم
سالارینو: تو غمگینی به علت اینکه شاد نیستی و به همین ترتیب برای تو همانقدر آسان است که بخندی و جست و خیز کنی و بگویی شاد هستی که غمگینی.
گراسیانو: با تظاهر به این اندوه همدردی ابلهان را جلب مکن.
پورشیا: اگر انجام آنچه خوب است به آسانی تشخیص خوبیها بود، محراب تبدیل به کلیسا و کلبههای فقرا مبدل به قصر شاهزادگان میشد.
انتونیو: متوجه باش که این عفریت (شایلاک) قادر است کتاب مقدس را برای تایید منظور خود گواه آورد.
او مانند شادی متبسم است و سیبی است که درون آن گندیده است. نمیدانی که دروغ چه ظاهر دلفریبی دارد!
انتونیو: اگر تو حاضری پول قرض بدهی، به عنوان یک دوست آنرا قرض مده، چون کدام دوست برای مقداری فلز بی ارزش حاضر است از دوست خود سود بگیرد؟ بلکه آنرا به دشمن خود قرض بده که اگر از تادیه عاجز ماند، تو با خیال راحت بتوانی از او غرامت بگیری.
بسانیو: من از کلمات نرمی که یک دغلباز ادا میکند همیشه واهمه دارم.
گراسیانو: تعجب است که دیر کرده چون عشاق همیشه از عقربه ساعت تندتر میروند.
همیشه رسم همین بوده. چه کسی با همان اشتها که بر سر سفره مینشیند از آن سفره بر میخیزد؟
کجاست آن اسبی که قدمهای فرتوت خود را با همان حرارتی که در جوانی برمیداشت، بتواند در آن زمان بردارد؟
در بین تمام لذات، لذت تعاقب بیش از لذت تصاحب است.
آن کشتی که با پرچمهای رنگارنگ آراسته شده، چون پسری جوان از بندر کشور خود خارج میشود، در حالیکه باد هر جایی او را در آغوش کشیده است، و مانند یک فرزند مسرف بازمیگردد در حالیکه بدنه آن از ضربات طوفان آسیب دیده و بادبانهایش پاره شده و همان باد هر جایی او را لاغر و فرسوده و از هم گسیخته و فقیر باز گردانده است.
من دنیا را به اندازهی دنیاییش در نظر میآرم، تماشاخانهای که هرکس نقشی دارد و نقش من غم انگیز است.
این چنین تعیین کرده است تقدیر دختری زنده را وصیت نامهی پدری مرده. سخت نیست نریسا که حق رد و انتخاب ندارم؟
اگر بازپرداخت مبلغ یا مبالغ مکتوب در پیمان نامه در فلان روز معهود و فلان محل مقرر صورت نگیرد بگذارید تاوانش باشد تکه ای از گوشت شما به وزن شش سیر که از هر بخش تنتان مرا خوش آید ببرم و بردارم.
نخستین از زر است، هرکه مرا برگزیند آن مییابد که بسیاری را آرزوست. دومین که از سیم است آن که مرا گزیند آنچه را سزاوار است مییابد. و سومین که از سرب تیره است هشداری گزنده به همراه دارد: هرکه مرا برگزیند باید خطر کند و مایملک خویش از دست دهد.
پس سودای بد دیگری نصیب بردم، ورشکستهی ولخرجی که جرات آفتابی شدن به بازار ندارد.
ای که از روی ظاهر نمیگزینی حدست را بخت یاور است و انتخابت درست.
دیدگاهتان را بنویسید