۱۶. نوروپلاستیسیته: چگونه تغییر افکار، مغز و احساسات را تغییر میدهد؟

عناوین
Toggleنوروپلاستیسیته نشان میدهد که مغز ما توانایی تغییر دارد. با تغییر نحوه تفکر، میتوانیم ساختار و شیمی مغزمان را نیز دگرگون کنیم—و این یعنی احساسات ما هم میتوانند تغییر کنند.
در این بخش با مفهوم نوروپلاستیسیته آشنا میشوید: اینکه چطور تغییر فکر، بهمعنای واقعی کلمه، مغز و احساساتتان را بازنویسی میکند.
چرا تغییر فکر، احساس ما را تغییر میدهد؟
تصور کنید برای رسیدن به محل کار عجله دارید. امروز تولد همکارتان است و میدانید که او عاشق دونات است. تصمیم میگیرید از بهترین مغازهی دونات شهر، چند دونات بخرید—حتی اگر چند دقیقهای به جلسهی اولتان دیر برسید.
وارد مغازه میشوید. فقط یک نفر جلویتان در صف است. نفس راحتی میکشید. اما ناگهان متوجه میشوید که او بیش از حد سفارش دادنش را طول میدهد: نمیتواند تصمیم گیری کند، نگاهی گیج به دوناتهایی که جلوی چشمش هستند میاندازد و سوالات احمقانهای میپرسد، مثل «روی این دونات چیست؟ کدام دوناتها خامه دارند؟ آیا دوناتهای با شکلات دارید؟»
او حتی میپرسد دونات توتفرنگی دارند یا نه—در حالی دوناتها درست در مقابل او قرار دارند! شما در ذهنتان برچسب میزنید: کند، بیتوجه، حتی احمق. بهنظرتان بیادب است که در چنین موقعیتی، به وقت دیگران اهمیت نمیدهد.
خشم در شما شکل میگیرد. با خودتان فکر میکنید: «چرا اینقدر وقت تلف میکند؟ چرا نمیتواند انتخاب کند؟ او میبیند که من منتظرم، میتواند کنار برود تا تصمیم بگیرد. او چقدر بیادب و احمق است.»
بالاخره کارش تمام میشود و جلو میرود تا پرداخت کند. و آنجاست که متوجه عصای سفید بلند با نوک قرمز در دستش میشوید: او نابیناست.
در یک لحظه، خشمتان آب میشود. بهجای بیصبری، احساس همدلی میکنید. از قضاوتتان خجالتزدهاید. او نه کند است و نه بیتوجه—بلکه فردیست که با وجود محدودیت، بیشترین تلاشش را میکند.
جالب اینجاست که موقعیت تغییری نکرده. هنوز در همان مغازهای هستید. هنوز دیرتان شده. اما احساس شما کاملاً عوض شده است. چرا؟ چون نگرشتان تغییر کرده. افکار شما تغییر کردند، و در نتیجه، احساساتتان.
همانطور که ماکس پلانک (Max Planck) میگوید:
«وقتی نحوه نگاهتان به چیزها را تغییر میدهید، چیزهایی که به آنها نگاه میکنید تغییر میکنند.»
در این بخش از دوره، یاد میگیریم که چطور تغییر نگرش و افکارمان، احساساتمان را نیز متحول میکند—و این اولین گام در مسیر بازنویسی مغز است.
نوروپلاستیسیته چیست؟
مغز انسان بهگونهای طراحی شده که همواره توانایی تغییر دارد. سالها تصور میشد که پس از حدود ۲۰ سالگی، مغز انسان بهطور کامل شکل میگیرد و دیگر امکان تغییر اساسی در آن وجود ندارد. اما یافتههای جدید علوم اعصاب و فناوریهای تصویربرداری پیشرفته، این باور قدیمی را رد کردهاند.
امروزه میدانیم که مغز میتواند با تغییر در نحوه تفکر و تجربه، ساختار فیزیکی و شیمیایی خود را بازنویسی کند. این پدیده، نوروپلاستیسیته نامیده میشود.
مقالات مرتبط: هر آنچه دربارهی نوروپلاستیسیته لازم است بدانید
کلمهی «نوروپلاستیسیته» از دو بخش تشکیل شده:
- نورو به معنی «مغز»
- و پلاستیسیته به معنی «انعطافپذیری» یا «قابلیت تغییر»
در واقع، نوروپلاستیسیته همان قابلیتیست که باعث میشود بتوانید یاد بگیرید، تغییر کنید، و با شرایط جدید سازگار شوید. از صحبت کردن و راه رفتن گرفته تا نواختن ساز یا حتی شکلگیری باورها و احساس امنیت یا ناامنی در کودکی—همه از مسیر نوروپلاستیسیته میگذرند.
در دوران کودکی، این انعطافپذیری مغزی در اوج است، اما با افزایش سن نیز همچنان ادامه دارد. هرچند ممکن است برخی فرآیندهای یادگیری کندتر شوند، اما مغز شما همیشه توانایی رشد و تغییر را حفظ میکند—چون برای آن ساخته شده است.
چرا مغز ما برای تغییر ساخته شده است؟
قابلیت تغییر مغز نه فقط در یادگیری، بلکه در بازیابی و ترمیم نیز نقشی حیاتی دارد. نوروپلاستیسیته به افراد اجازه میدهد که پس از سکته یا آسیب مغزی، با استفاده از قسمتهای دیگر مغز، دوباره عملکردهای خود را بازیابند.
همین قابلیت است که به بهبود علائم در افراد دارای اوتیسم، اختلال نقص توجه (ADD)، یا ناتوانیهای یادگیری کمک میکند.
نوروپلاستیسیته همچنین نقش مهمی در درمان افسردگی، اعتیاد، و اختلالات وسواسی-اجباری (OCD) ایفا میکند—با بازنویسی الگوهای فکری و احساسیِ مغز.
نمونههای شگفتانگیز از نوروپلاستیسیته
🎯 ۱. دنیل کیش: نابینایی که «میبیند»
دنیل کیش (Daniel Kish) با بینایی کامل به دنیا آمد، اما در کودکی آن را از دست داد. با این حال، او یاد گرفت از مکانیابی صوتی برای جهتیابی استفاده کند—روشی مشابه خفاشها.
دنیل با دهانش صدا تولید میکند و به بازتاب آن گوش میدهد تا موقعیت اشیاء اطرافش را تشخیص دهد. او با این روش حتی میتواند با دوچرخهسواری بهصورت ایمن حرکت کند!
اسکنهای مغزی نشان دادهاند که مغز او بخش «قشر بینایی» را—که معمولاً به نور واکنش نشان میدهد—برای پردازش صداها تطبیق داده است. این نمونهای شگفتانگیز از قدرت مغز در بازسازی خود است.
🎯 ۲. گفتگو درمانی (Talk therapy): تأثیر روی ساختار مغز
برخلاف تصور عمومی، گفتگو درمانی فقط بر ذهن تأثیر نمیگذارد—بلکه ساختار مغز را نیز تغییر میدهد.
مطالعات نشان دادهاند که تنها هشت هفته درمان روانشناختی میتواند اندازه هیپوکامپوس را افزایش دهد—بخشی از مغز که درگیر احساسات و حافظه است. همچنین، اندازه آمیگدال (مرکز ترس در مغز) کاهش مییابد.
یعنی وقتی افکار و رفتارهای ما تغییر میکنند، مغز ما نیز بهطور فیزیکی تغییر میکند.
🎯 ۳. درمان شناختی رفتاری (CBT): بازنویسی افکار و مغز
درمان شناختی رفتاری (CBT) یکی از رایجترین و مؤثرترین انواع درمان روانشناختی است. تمرکز این روش، تغییر الگوهای فکری و رفتاری ناسازگار است.
تحقیقات نشان دادهاند که CBT میتواند بهاندازه داروها در درمان افسردگی و اضطراب مؤثر باشد—اما با مزایای بلندمدت و بدون عوارض جانبی فیزیکی.
درواقع، CBT به افراد کمک میکند تا افکار قدیمی را بازنویسی کنند، مسیرهای عصبی جدید ایجاد نمایند، و مغز خود را بهطور عملی بازسازی کنند.
اما چگونه میتوانیم نحوهی تفکر خود را تغییر دهیم؟
مغز مثل تپهای از شن: چطور مسیرهای عصبی ساخته میشوند؟
بیایید با یک استعاره شروع کنیم.
تصور کنید مغز شما شبیه تپهای از شن است. با رشد و تجربه، افکار و برداشتهای ما از جهان، مانند جویبارهایی هستند که آب بر سطح این تپه جاری میکند. این جویبارها مسیرهایی را شکل میدهند—درست همانطور که افکار تکرارشونده، مسیرهای عصبی را در مغز شکل میدهند.
برخی از این مسیرها تحت تأثیر محیط هستند:
زبانی که یاد میگیریم، فرهنگی که در آن بزرگ میشویم، یا خانهای که در آن رشد میکنیم—آیا امن بوده یا تهدیدآمیز؟
بخشی دیگر به بیولوژی ما برمیگردد: شخصیت ذاتیمان، حساسیتهای درونی، و نحوه تفسیر دنیا. این عوامل دستبهدست هم میدهند تا شکل نگاه ما به زندگی را بسازند.
برای مثال، اگر در کودکی به شما گفتهاند که همه چیز خطرناک است—مثل حشرات—بهمرور مسیر ترس در مغزتان بهخوبی ساخته میشود. سالها بعد، ممکن است بهعنوان یک بزرگسال، دیدن یک ملخ هم باعث اضطراب شما شود؛ چون آن مسیر عصبی بهشدت فعال است و بهسرعت واکنش نشان میدهد.
اما این مسیرها ثابت نیستند.
اگر تصمیم بگیرید با ترستان روبهرو شوید و مثلاً درمان مواجهه را آغاز کنید، مغز شما بهتدریج یاد میگیرد که ملخها بیخطرند. این تجربهها مسیرهای جدیدی در مغز میسازند، و شما شروع میکنید به استفاده از آنها—نه مسیرهای قدیمیِ ترس.
مسیرهای عصبی چگونه تقویت یا حذف میشوند؟
مغز شما مانند یک سیستم پویای زنده عمل میکند:
- هر چه بیشتر به چیزی فکر کنید یا بیشتر تجربهاش کنید، مسیرهای مرتبط با آن عمیقتر، سریعتر و هموارتر میشوند.
- مسیرهایی که کمتر استفاده میکنید، کمکم کمرنگ و حذف میشوند.
بنابراین، اگر عادت کردهاید همیشه نکات منفی را ببینید، مغزتان در این مسیر بسیار ماهر خواهد شد. اما اگر شروع کنید به تمرین دیدن نکات مثبت، مغز شما مسیرهای جدیدی میسازد—و بهمرور، دیدن زیباییها برایتان آسانتر و طبیعیتر خواهد شد.
چطور مسیرهای عصبی جدید بسازیم؟
وقتی تصمیم میگیرید نحوهی تفکرتان را تغییر دهید، درست مانند آن است که بخواهید آب را در تپهای از شن به مسیر جدیدی هدایت کنید.
در ابتدا سخت است—چون مسیرهای قدیمی، آشنا و راحتاند. اما با تمرین و تکرار، میتوانید مسیرهای جدیدی ایجاد کنید که بهتدریج هموارتر، سریعتر و طبیعیتر میشوند. این همان ساخت مسیرهای عصبی تازه در مغز است.
تغییر تفکر یعنی تمرین. یعنی هر بار که بهجای مسیر ذهنی قدیمی، راهی تازه را انتخاب میکنید، دارید مغز خود را بازنویسی میکنید.
یک تجربه واقعی از بازسازی مغز
روزی با مراجعهکنندهای کار میکردم که به اختلال وسواسی-جبری (OCD) مبتلا بود. یکی از وسواسهای اصلی او، ترس از آلودگی بود. او دستانش را بارها و بارها میشست، تا جایی که پوستش ترک میخورد و خونریزی میکرد. از لمس کردن اشیا بیزار بود، و این وسواس، رابطهی عاطفیاش را نیز تحت تأثیر قرار داده بود.
ما با رویکرد پیشگیری از پاسخ در مواجهه (ERP/Exposure Response Prevention) کار را آغاز کردیم. این یعنی بهجای اجتناب و واکنش سریع به ترس، یاد بگیرد که در برابر آن بایستد و آن را تجربه کند—بدون اینکه فوراً رفتاری وسواسی انجام دهد.
او تمرین کرد که شستشوی دستها را به تأخیر بیندازد. هر بار که موفق میشد بدون واکنش فوری از کنار اضطراب بگذرد، مغز او یاد میگرفت که این ترس، خطرناک نیست. همزمان با ERP، از مهارتهای روانشناختی مثل انحلال شناختی (Cognitive Defusion) استفاده کردیم تا بتواند افکار وسواسی را بدون باور فوری به آنها ببیند.
با گذشت زمان و تکرار، ترسهایش دیگر او را کنترل نمیکردند. حالا، بعد از یک سال، او دیگر بهطور وسواسی دستهایش را نمیشوید. هنوز گاهی افکار یا احساسات اضطرابی دارد، اما آنها را میبیند، نه اینکه با آنها یکی شود.
او مسیرهای عصبی مغزش را تغییر داده است.
جمع بندی: نوروپلاستیسیته یعنی مغز شما آماده تغییر است
نوروپلاستیسیته یعنی مغز شما همیشه آمادگی بازسازی دارد.
وقتی شیوهی تفکرتان را تغییر میدهید، نهفقط نگاهتان به دنیا، بلکه ساختار مغز و کیفیت احساساتتان نیز دگرگون میشود.
این همان قدرتیست که در وجود هر انسانی نهفته است—قابلیت یادگیری، تطبیق، و رشد.
در بخشهای بعدی این مسیر، یاد میگیرید چگونه با شناخت خطاهای ذهنی، بازسازی افکار، انحلال شناختی، ذهنآگاهی و روشهای دیگر، آگاهانه مسیرهای تازهای در ذهن خود ایجاد کنید.
🧠 “مغز ما با هر اندیشه، شکل میگیرد و بازشکل میگیرد؛ ما آنگونه میشویم که فکر میکنیم.”
— شارون بگلی، نویسندهی کتاب Train Your Mind, Change Your Brain
🔸 مغز شما آمادهی تغییر است. پرسش این است: آیا شما آمادهاید؟
همراهی در مسیر تغییر
من کوچ رشد و توسعه فردی هستم و در مسیر بازسازی ذهن، پردازش احساسات و عبور از چالشهای درونی، همراه افرادیام که آمادهی تغییرند.
اگر احساس میکنی زمان آن رسیده که رابطهات با خودت و زندگیات را تغییر بدهی، میتوانی با من جلسات کوچینگ داشته باشی.
جلسهی اول برای آشنایی با موضوع و پاسخ به سؤالاتت رایگان است.
برای دریافت اطلاعات بیشتر یا رزرو جلسه، میتونی روی این لینک کلیک کنی.
دیدگاهتان را بنویسید