چطور با عدم اطمینان زندگی کنیم؟
عناوین
Toggleاگر چیزی که باعث استرس یا درد ما میشود، شناخته نشده یا تصمیم گیری نشده است، احساس آسیب پذیری میکنیم. رایجترین احساس ثانویهای که در نتیجه عدم اطمینان تجربه میشود، احساس ناامیدی است. عدم اطمینان یکی از دردناکترین حالات عاطفی است که یک فرد میتواند تجربه کند.
این عدم اطمینان میتواند در پاسخ به شرایط خاصی باشد که شما در آن هستید مانند یک رابطه یا بیماری یا یکی از عزیزان در اورژانس، یا میتواند تعمیم یابد مانند عدم اطمینانی که ما در مورد آینده خود داریم. در هر صورت، عدم اطمینان چیزی است که همه ما در زندگی خود با آن مواجه خواهیم شد و بنابراین مهم است که بدانیم در مورد عدم اطمینان چه کنیم.
به نظر میرسد که راه حل واضح برای عدم قطعیت، تصمیم گیری یا آموختن هر چیزی است که شما را از عدم اطمینان خارج کند. مشکل این است که وقتی با عدم قطعیت دست و پنجه نرم میکنیم، شروع به مقاومت در برابر آن میکنیم و بنابراین به نقطهای میرسیم که با اطمینان هم ارتعاش نیست و به معنای واقعی کلمه در موقعیتهایی قرار میگیریم که هر چقدر هم که تلاش کنیم نمیتوانیم راه حلی پیدا کنیم. هر چقدر هم تلاش کنیم، نمیتوانیم تصمیم بگیریم و هر چقدر هم تلاش کنیم، هیچ دانش جدیدی به دست نمیآوریم. هنگامی که به این نقطه رسیدیم، یک گزینه ما این است که مقاومت در برابر عدم قطعیت را رها کنیم. اما چطور این کار را انجام دهیم؟ ما باید از عدم قطعیت استقبال کنیم و آن را بپذیریم.
این پذیرش ممکن است با این ایده که شما واقعیت خود را خلق میکنید، در تناقض به نظر برسد. ممکن است برخی از شما بپرسید: «اگر میدانیم که میخواهیم چه اتفاقی بیفتد، چرا فقط روی آن تمرکز نکنیم و آن را ایجاد نکنیم؟» پاسخ این است که وقتی در بلاتکلیفی هستید، اغلب در مورد آنچه میخواهید، سردرگم میشوید. و همچنین، اگر پر از مقاومت در برابر آنچه که هست باشید، نمیتوانید آنچه را که میخواهید، خلق کنید. تلاش برای ایجاد آنچه میخواهید در حالی که در برابر آنچه هست مقاومت میکنید، مانند تلاش برای پارو زدن با قایق رانی به جلو است زمانی که نخ ماهیگیری شما روی شاخهای در کف دریاچه گیر کرده است.
در آغوش گرفتن عدم قطعیت و اتخاذ نگرش متعاقب آن، یعنی تسلیم کنجکاوانه در این شرایط، ما را قادر میسازد تا به طور استعاری خود را از ته دریاچه جدا کرده و به جلو حرکت کنیم. به عبارت دیگر، پذیرفتن آنچه هست (از جمله عدم قطعیت وضعیت فعلی ما) مقاومت ما را در برابر آنچه هست به گونهای رها میکند که توانایی ما را برای ایجاد واقعیت خودمان افزایش میدهد.
راهکارها در زمان عدم اطمینان
بنابراین بیایید به این موضوع بپردازیم که اگر از عدم اطمینان رنج میبریم، چه کاری باید انجام دهیم.
۱. پذیرش کامل و بی قید و شرط عدم اطمینان
به جای تلاش برای احساس قطعیت یا یافتن راه حل یا به دست آوردن دانش، باید عمیقاً در احساسات دردناکی که در نتیجه عدم اطمینان به وجود آمدهاند، حضور بی قید و شرط داشته باشید.
توجه داشته باشید که اگر با عدم قطعیت دست و پنجه نرم میکنید، به احتمال زیاد فراخوانده شدهاید تا جنبهای از خود عاطفیتان را که در دوران کودکی با احساس ناامیدی، عدم کنترل، نیاز به دیگران و ناامیدی زخمی شده، در خود ادغام کنید.
۲. بر اساس این حقیقت زندگی کنید: «هر چیزی که در حال وقوع است، بدیهی است که قرار است اتفاق بیفتد، بنابراین برای دیدن دلیل آن منتظر میمانم».
شرایطی که تجربه میکنید دلیل رنج شما نیست. علت رنج این فکر است که آنچه اتفاق میافتد، نباید اتفاق بیفتد. سعی کنید در برابر این احتمال که آنچه در حال رخ دادن است، باید اتفاق بیفتد، بمانید. آیا سبکی را که به دنبال آن درک میآید احساس میکنید؟
علت این است که جهان هستی سریعترین راه را بین جایی که هستید و چیزی که خواستهاید، میداند. بنابراین آنچه که در ذهن شما انحرافیست از آنچه که میخواهید، ممکن است اتفاقا کوتاهترین مسیری باشد که جهان میتواند شما را به سمت خواستهتان سوق دهد.
به عنوان مثال، تصور کنید که شما در یک رابطه عالی هستید و این چیزی است که در حال حاضر خواسته شماست. اما زن یا شوهرتان به شما میگوید که دیگر عاشق شما نیست و شخص دیگری را دوست دارد. در آن لحظه احساس میکنید که به هم ریختهاید. خواسته شما در واقع بودن در بهترین رابطه ممکن بود و بنابراین در نتیجه و در فرایند طلاق، ممکن است خودآگاهی و عزت نفس خود را به دست آورید تا جایی که ممکن است شخص دیگری را ملاقات کنید که هزار بار بهتر از همسری که تو را ترک کرده است، با شما سازگار باشد.
ما باید تا حدی تسلیم این واقعیت باشیم که بدانیم با وجود اینکه واقعیت خود را بر اساس میل و تمرکز خود ایجاد میکنیم، جهان نیز ممکن است ما را به آنچه میخواهیم به روشهایی برساند که وقتی در میانه سفر هستیم متوجه آنها را نفهمیم.
اگر این ایده را بپذیریم که “هر چیزی که اتفاق می افتد قرار است اتفاق بیفتد.” ما ناگهان برای دیدن اینکه چگونه تجربه فعلی ما ممکن است ما را به سمت خواستههایمان سوق دهد، باز میشویم.
۳. بدانید که ما از ناشناختهها نمیترسیم و کشف کنید که واقعاً از چه چیزی میترسید.
عبارت معروف “انسان از ناشناختهها میترسد.” یک جمله محبوب است، اما بدانید که هیچ کس از ناشناختهها نمیترسد، زیرا نمیداند از چه چیزی باید بترسد. ما فقط زمانی شروع به ترس میکنیم که در واقع میدانیم ناشناخته چه چیزی را برای ما در بر دارد!!
برای مثال، ممکن است وقتی درباره آینده صحبت میکنید، بگویید که از ناشناختهها میترسید. اما حقیقت این است که میترسید به دلیل تصادف یا شکست یا هر چیز دیگری آیندهتان دردناک باشد.
به نظر شما ناشناخته حاوی چه چیز دردناک یا ترسناکی بریا شماست؟ با آن ترسها روبرو شوید و مقاومت را در برابر آنها، رها کنید.
۴. وابستگی خود به نتایج را رها کنید.
جهان از قبل میداند که شما چه میخواهید. گاهی اوقات عدم اطمینان دردناکترین زمان است، زمانی که ما واقعاً میدانیم چه میخواهیم اما آن چیزها هنوز به نتیجه نرسیدهاند.
به عنوان مثال، من واقعاً میدانم که میخواهم در استنفورد به مدرسه بروم، اما استنفورد هنوز نامه پذیرش یا نامه رد ارسال نکرده است. بنابراین من در فضای عدم اطمینان هستم و در این سناریو، چیزی که مرا عذاب میدهد، وابستگی من به نتیجهای است که دلخواه من است. زمانی که به این موضوع وابسته شوم که همه چیز را در دنیای بیرونی خود کنترل کنم، وسواس زیادی نسبت به اینکه که قرار است اوضاع چگونه باشد، پیدا میکنم. این حالت همچنین مانع از توجه من به سایر مواهب، پتانسیلها و فرصتهای اطرافم میشود.
بنابراین یکی از بهترین روشها این است که نیاز خود را به روشی خاص و نتیجهای خاص، کنار بگذاریم.
راه مورد علاقه من برای انجام این کار را با شما به اشتراک میگذارم: تصور کنید چیزی را که میخواهید، در یک بالون قرار دارد و خود را به طریقی به آن بسته ببینید (شاید تصور کنید که با روبان به مچ دست یا دور قلبتان بسته شده است). سپس، ریسمان یا روبان را باز کنید و تماشا کنید که بالن شناور میشود و از شما دور میشود تا توسط آسمان گرفته شود. بدانید که نتیجه در دست جهان هستی است و همچنین بدانید که این جهان شاید راهی سریعتر برای رسیدن شما به آن نتیجه میداند. سپس، با رها کردن وابستگی خود به نتیجه، روز خود را با شادی بگذرانید و ذهن خود را روی چیزهایی متمرکز کنید که در زمان حال به شما لذت میدهند.
۵. به نکات مثبت اطراف خود توجه کنید.
وقتی در بلاتکلیفی هستیم، یک راه این است که تلاش کنیم تا جایی که هستیم را قدر بدانیم. در عدم اطمینان، ذهن ما در اثر نگرانی فلج میشود. ما آنقدر روی «آنچه هست» تمرکز منفی میکنیم که زندگی خود را صرف تلاش برای رسیدن به جای دیگری میکنیم.
ما همچنین وقت خود را صرف نگرانی و انتظار برای بدترین چیزها میکنیم. این حالت طاقت فرسا است و دنیای ما را کاملا سیاه میکند و ما حتی میتوانیم اضطراب، حملات ترس و افسردگی را تجربه کنیم. بنابراین کاری که باید انجام دهیم این است که عمداً به دنبال چیزهایی بگردیم که از آنها لذت ببریم.
در اینجا میخواهم تمرینی را با شما به اشتراک بگذارم: تمرین مهتاب در سلول زندان. اگر من در یک سلول زندان گیر کرده باشم، همه چیز فوق العاده تلخ است. اما اگر ذرهای از مهتاب در سلول زندان وجود داشته باشد، من این قدرت را دارم که به جای تمرکز بر روی میلههای زندان، روی مهتاب تمرکز کنم. در زندگی خود دقت کنید و به دنبال چیزهایی بگردید که در آن دوست دارید. مخصوصاً در موقعیتی که باعث رنجش شما شده، دنبال چیزهایی بگردید که دوست دارید!!!
دفترچهای داشته باشید که در آن جنبههای مثبت را فهرست کنید. هر زمان که احساسهای منفی در شما زیاد شد، آن دفترچه را بیرون بکشید.
توجه داشته باشید که اگر موهبتهای ذاتی تجربه دردناکی که در حال گذراندن آن هستید را بیابید، رنج را به حداقل خواهید رساند و حتی میتوانید رنج را به طور کامل از بین ببرید.
۶. کنجکاو شوید که این زندگی شما را به کجا خواهد برد.
تمرین سوار شدن بر تپههای جریان زندگی را آغاز کنید. اگر سفر زندگی ما یک رودخانه بود، بیشتر ما زندگی خود را صرف کنترل جریان رودخانه میکردیم. ما میتوانیم تمرین کنیم و اقداماتی انجام دهیم و افکاری را در نظر بگیریم که سفر به عمق رودخانه را به سفری آسانتر تبدیل کند. اما با پذیرش عدم اطمینان، این ایده را کنار بگذارید که میتوانید رودخانه را کنترل کنید. این همان کاری است که ما در زندگی خود میکنیم، در تلاش برای پیدا کردن یقین در زندگی.
اما تنها قطعیت در جهان، عدم قطعیت است. اگر این ایده را بپذیرید که تنها چیز قطعی عدم اطمینان است، تلاش برای کنترل زندگی خود را متوقف خواهید کرد.
شما در جهت کلی چیزهایی که میخواهید پیش میروید و در کنار آن اجازه میدهید جریان زندگی شما را ببرد. به جای مبارزه با آن، دقت کنید که چه چیزی میخواهد به شما نشان دهد و به کجا میخواهد شما را ببرد. کنجکاوی باشید، حتی برای تغییر مسیر به طور کامل.
به جای مبارزه با فراز و نشیبهای زندگی، به خود اجازه دهید که سوار بر این تپهها شوید و به دلیل عدم مقاومت در برابر فراز و نشیبها، در نتیجه آنها آسیب نخواهید دید.
اگر نمیدانی زندگی تو را به کجا میبرد و اگر نمیتوانی جریان رودخانه را کنترل کنی، فقط کنجکاو باقی بمان. به جای اطمینان، با کنجکاوی در مورد آنچه اتفاق خواهد افتاد، زندگی کن. با این نگرش به دنیا نزدیک شو که “من شگفت زدهام که چه اتفاقی خواهد افتاد” و سپس باز شدن داستان را تماشا کن.
۷. زیبایی را در ندانستن ببینید.
یکی از انواع وسواس یقین، وسواس در مورد درست و نادرست و متعاقباً وسواس بر دانستن همه چیز است. اگر با عدم قطعیت دست و پنجه نرم میکنید، باید این ایده را بپذیرید که هرگز نمیتوانیم 100% مطمئن باشید. نفس انسان نیاز به دانستن دارد، زیرا فکر میکند که اگر بداند میتواند از اتفاقات ناخواسته جلوگیری کند. اما حالت یادگیری، وضعیتی بالاتر از وضعیت دانستن است، زیرا حالتی است که به روی همه احتمالات باز است، از جمله امکاناتی که آرامش بسیار بیشتری نسبت به دانستن ارائه میدهند.
اگر به “درست بودن” وسواس دارید، عادت فکر کردن «شاید» را نسبت به هر یک از حقایق تمرین کنید. انجام این کار به این معنی است که شما به پذیرش یک حقیقت متفاوت و بهتر در ادامه راه، باز هستید. داشتن ذهن باز مانند پوشیدن جلیقه نجات در رودخانه زندگی است.
۸. اجازه دهید گل و لای بنشیند.
یکی از اصولی که باید بدانید این است که چه زمانی حرکت را بپذیرد و چه زمانی سکون را. در زمانهایی که با عدم اطمینان دست و پنجه نرم میکنید، نمیتوان شرایط را به وضوح دید و به خصوص نمیتوان به تصمیمات خوبی گرفت. تنها کاری که میتوان انجام داد این است که یک جا بایستید و اجازه دهید گل و لای شرایط بنشیند و وضوح به شرایط دوباره بازگردد.
بنابراین اگر در حالت عدم اطمینان هستید، زمان سکون است. شما باید به خودتان برگردید و دست به اقدامات و تصمیمات عجولانه نزنید. به جای جستجوی بی پایان و دیوانه وار به دنبال پاسخها و راه حلها، اجازه دهید پاسخها و راه حلها به سراغ شما بیایند. این کار به شهود شما اجازه میدهد که سخنان خود را به شما بگوید.
آرام کردن ذهن از طریق مدیتیشن ایده بسیار خوبی برای تقویت این مرحله از سکون است. مدیتیشن را به برنامه روزانه خود اضافه کنید، ترجیحاً اول صبح.
۹. خودتان و همه چیز را زیر سوال ببرید.
وقتی با عدم قطعیت دست و پنجه نرم میکنیم، در مرحله پرسش هستیم، چه از آن آگاه باشیم چه نباشیم. بنابراین سعی کنید که آگاهانه از خود سوال بپرسید. گاهی اوقات مشارکت دادن افراد دیگر مانند درمانگران و دوستان در این فرآیند مفید است، زیرا آنها میتوانند سوالات و دیدگاههایی را مطرح کنند که ما از آنها بی خبر باشیم.
یکی از فعالیتهای مورد علاقه من برای زمانی که شخصی در فضای عدم اطمینان است این است که از او بخواهم موقعیتی را که از آن نامطمئن است، بنویسد و سپس از افراد زندگی خود بخواهد که به موقعیت نگاه کنند و سؤالات کلیدی که به ذهنشان میرسد، بنویسند و نسبت به آن موقعیت فکر کنند.
پرسیدن سوال درست میتواند شما را به پاسخی که به دنبالش هستید، برساند. به نظر من، یکی از مهمترین سوالاتی که باید از خود بپرسید، این است: “چه چیزی میتوانم از این شرایط بیاموزم؟”
شکل دیگری از پرسشگری در مواقع عدم قطعیت، زیر سوال بردن باورهای خود و افکار دردناک درونی ما است.
۱۰. یک بازی به نام “در شرایط مشابه، من به شخص دیگری چه توصیهای میکنم؟” انجام دهید.
ما خیلی بیشتر از آنچه که فکر میکنیم میدانیم، آگاهی داریم. شهود ما به ما دسترسی بسیار بیشتری به حس اطمینان میدهد تا ذهن پرسشگر ما. فقط باید اجازه دهیم که با ما حرف بزند.
اغلب اوقات وقتی در منظر اول شخص هستیم، فشار و خطر موقعیت خود را تا حدی احساس میکنیم که در اثر آن فلج میشویم. بنابراین میتوانیم با تصور اینکه روی صندلی یک درمانگر نشستهایم و یک نسخه تکراری از خودمان وارد اتاق میشود و سناریویی مانند سناریوی ما دارد، با ما در میان میگذارد. سپس تصور کنیم که به آن شخص چه میگوییم. در مورد وضعیتش چه توصیهای به او میکنیم؟ این عمل میتواند وضوح زیادی ایجاد کند.
۱۱. به دنبال کاهش دهندههای سالم استرس باشید.
عدم قطعیت ما را به حالت جنگ و گریز میبرد. ما باید به سیستم عصبی خود کمک کنیم که تا حد امکان به آرامش بازگردد.
این شامل خوردن رژیمی است که به جای تحریک سیستم عصبی، آن را آرام میکند. در اینجا لیستی از چند ایده برای کاهش را با شما به اشتراک میگذارم.
- در طبیعت پیاده روی کنید
- بنویسید
- حمام آب گرم با بخور و شمع بگیرید.
- کلیپهای ویدیویی خنده دار تماشا کنید.
- ماساژ بگیرید.
- به کمپینگ بروید.
- تکنیکهای آرام سازی تدریجی را انجام دهید.
- کلاس یوگا شرکت کنید.
- برقصید.
- به موسیقیهای کاهش دهنده استرس گوش دهید.
- آشپزی کنید.
- وقت خود را با حیوانات بگذرانید.
- چای بنوشید (مخصوصاً چای سیاه).
- از دیگران پشتیبانی بگیرید و با مردم ارتباط برقرار کنید.
توجه داشته باشید که وقتی در فضای عدم اطمینان قرار داریم، اگر منزوی و تنها باشیم، استرس ما به شدت افزایش مییابد.
کلام آخر
ما با قطعیت در مبارزه با عدم قطعیت پیروز نخواهیم شد. در عوض، اطمینان و ثبات ما ناشی از پذیرش قاطعانه عدم اطمینان است. پذیرفتن عدم قطعیت به این معنی نیست که از خواستن دست برداریم و یا از خلق زندگی خود و تلاش دست برداریم. معنی آن این است که ما قصد خود را از دلبستگی خود باز میکنیم تا وابستگی خود را رها کنیم. کائنات همیشه ما را به سوی عالیترین خیرمان میبرد، حتی اگر راه رسیدن به عالیترین خیر ما را مستقیماً از جهنم بگذراند.
آینده مشخص نیست. زندگی برای همه ما مانند سفری به آبهای ناشناخته است. اگر درگیر اجتناب از دردِ بالقوه باشیم، درواقع در برابر امواج مقاومت میکنیم. دلتنگ شکوه غروب خورشید در اقیانوس زندگیمان هستیم. بنابراین من میگویم، عدم اطمینان زندگی خود را در آغوش بگیرید، پیام “من آمادهام” را به جهان بفرستید و شروع به دیدن غروب خواهید کرد.
دیدگاهتان را بنویسید