چطور به خود اعتماد کنیم؟
عناوین
Toggleاعتماد به نفس را میتوان به عنوان اتکا به شخصیت، توانایی، قدرت و حقیقت خود بیان کرد. این تعریف ساده به نظر میرسد، اما مشکل این است که اکثر ما زندگی خود را صرف گوش دادن به حرفهای والدین، دولت، معلمان و کارفرمایان خود کردهایم.
ما با این ایده بزرگ شدهایم که نمیدانیم چه چیزی برای زندگی ما بهتر است. در عوض، به ما یاد دادهاند که افرادی که «بیشتر از ما میدانند»، تعیین میکنند که چه چیزی برای ما بهتر است. به همین دلیل، ما سعی میکنیم بر اساس آنچه جامعهمان به عنوان «درست» بیان میکند، زندگی کنیم و طول زندگی خود را به دنبال گرفتن تایید دیگران میگذرانیم.
نتیجه این است که در طول زمان، اعتماد به خو را از دست میدهیم. وقتی این اتفاق میافتد، مسیر خود را از دست میدهیم و همچنین توانایی تصمیم گیری را.
انسان در دو حالت در حال رنج کشیدن به بدترین شکل آن است: نفرت از خود و عدم اعتماد به خود. نکته مهم این است که نفرت از خود نتیجه عدم اعتماد به خود است. نفرت از خود نتیجه این است: شما به خود ثابت کردهاید که به نفع خود کار نمیکنید.
راهکارهای تقویت اعتماد به نفس
در این مقاله، بر اساس تحقیقاتی که انجام دادهام، نکات بسیار کاربردی را برای چگونگی تقویت اعتماد به نفس جمع آوری کردهام که در اینجا با شما به اشتراک میگذارم.
۱. شروع به کار مستقیم با بخشهایی از خود کنید که بی اعتمادی به خود ایجاد میکنند.
این کار شامل پرداختن به بخشهایی در درون خود است که در حال مبارزه، رها کردن، سرکوب، طرد، انکار، یا بولدوزر کردن یکدیگر و درگیر در بازیهای برد-باخت هستند. برای یادگیری نحوهی انجام این کار، روی این لینک کلیک کرده و با مشاور ارتباط برقرار کنید.
هنگام برخورد با بخشهایی که باعث بی اعتمادی در شما میشوند، بسیار مهم است که آنها را آگاه کنید که بخشی از یک بدن هستند و نمیتوانند یک بازی برد-باخت را انجام دهند. هیچ “من برنده و تو بازندهای” در یک بدن مشترک وجود ندارد. هر بخش باید بداند که سرمایه گذاری بر منافع خود به بهای هزینه دیگران قابل دوام نیست. آنها باید موقعیتهای برد-برد را هدف قرار دهند و شروع به مراقبت از برترین منافع یکدیگر کنند.
اما در برابر نتایج غیرمنتظره باز بمانید. وقتی بخشهای درونی خاصی از دیگر بخشها آگاه میشوند و واقعاً آنها را میبینند، میشنوند، احساس میکنند و درک میکنند، دیدگاههای خودشان و در نتیجه برآورد بهترین منافعشان اغلب تغییر میکند.
۲. با بخشهایی از خود که به آنها اعتماد ندارید، صمیمیت (Intimacy) ایجاد کنید.
این نکته در هماهنگی با نکتهی قبلی است. اما همچنین باید یک نقطه مستقل باشد. اعتماد به کسی مستلزم شناخت بهترین و عمیقترین علایق اوست که این کار نیاز به صمیمیت و همراهی دارد. صمیمیت به معنای عمیق دیدن، احساس کردن، شنیدن و درک کسی است. این بدان معناست که شما باید این سطح از صمیمیت را با بخشی از وجود خود که از نظر اعتماد به عنوان “آدم بد” درکش میکنید، ایجاد کنید.
به عنوان مثال، اگر شما به خود اعتماد ندارید، زیرا بخشی از شما به مصرف مواد مخدر ادامه میدهد. در عوض، باید از بدشمن دانستن آن بخش دست بردارید و واقعاً آن را ببینید، بشنوید، احساس کنید و درک کنید، به ویژه چرایی این رفتار را. با درک نیازهای آن بخش از خود که به اعتیاد ادامه میدهد، میتوانید به او کمک کنید تا راههای جایگزینی برای برآورده کردن نیازهایی پیدا کند، که این منجر به با بهبود رفاه کلی شما میشود.
شما “نمیتوانید” با هیچ بخشی از خود مخالفت کنید، بجنگید، رها کنید، سرکوب کنید، رد کنید، انکار کنید و بولدوز کنید و انتظار داشته باشید که فضایی از اعتماد به خود ایجاد کنید. برای این کار باید همه بخشهای خود را با شفقت و درک در آغوش بگیرید.
۳. بپذیرید که چیزی به نام آسیب به خود وجود ندارد.
این درک میتواند اعتماد به نفس را به طور قابل توجهی افزایش دهد. وقتی به خودمان اعتماد نداریم، اغلب از خود میترسیم. با این حال، این را در نظر بگیرید: اگر بخشی از درون شما در برابر خواستههای شما مقاومت یا مخالفت میکند، یا اگر قسمتی از درونتان به سایر قسمتها آسیب میزند، به این دلیل است که آن بخش معتقد است که به نفع شما عمل میکند. اساساً، این بخشها فکر میکنند با همراهی نکردن با برنامههای شما از شما محافظت میکنند. بنابراین، آنها علیه شما نیستند، آنها به سادگی ایدهی متفاوتی از نحوهی حمایت کردن از شما دارند.
به عنوان مثال، ممکن است آگاهانه بخواهید که یک رابطه پیش برود، اما متوجه میشوید که به طور ناخودآگاه طرف مقابل را از خود دور میکنید یا باعث درگیری میشوید. در این صورت، بخشی از شما به رابطه متعهد است، در حالیکه بخشی دیگر که در روابط آسیب دیدهی گذشته باقی مانده است، رها شدن توسط طرف مقابل را اجتناب ناپذیر میداند و سعی میکند شما را از آن درد محافظت کند. هیچ بخشی از شما، حتی آنهایی که به نظر میرسد از شما متنفرند، علیه شما نیستند.
برای عمیقتر کردن این مفهوم، مقالات آیندهی من در قسمت سلامت روان را دنبال کنید.
۳. اعتماد به نفس خود (Self-confidence) را بسازید.
اعتماد به نفس (Self-confidence) و اعتماد به خود (self-trust) ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. اعتماد به نفس توانایی شما برای وابسته بودن به خودتان و تکیه به خودتان است. درک این موضوع که فقدان اعتماد به نفس اغلب با کمبود اعتماد به خود همراه است، به ما کمک میکند تا ببینیم که اعتماد نکردن به خود اغلب در ارتباط با حس ارزشمندی است، بی ارزش و بی اعتبار دانستن خود.
یکی از دلایلی که به خودمان اعتماد نداریم این است که تواناییها، استعدادها، نیات و ارزشهای خود را نمیپذیریم. بنابراین برای شناخت و تصدیق تواناییها، استعدادها، ویژگیهای مثبت و در نتیجه ارزش خود وقت بگذارید.
بخشی از ایجاد اعتماد به نفس این است که به خودتان اجازه دهید کارهایی را که در آن مهارت دارید و به راحتی به دستشان میآورید، انجام دهید. هر کس در چیزی برتر است، اما ارزشهای اجتماعی اغلب ما را از دنبال کردن این نقاط قوت باز میدارد، زیرا نقاط قوت ما ممکن است با ارزشهایی که اطرافیانمان دارند، همخوانی نداشته باشد.
یکی از عمیقترین اعتقادات در فرهنگی که ما در آن زندگی میکنیم این است که “سخت کوشی ارزشمند است”. همچنین شما حتما تجربه کردهاید که چیزهایی که شما به انجام آنها علاقه دارید، درواقع برای شما بسیار آسان نیز هستند.
اما به خاطر این باور دروغی که عمیقا در ما نهادینه شده است، ما فکر میکنیم که هر چیز ارزشمندی، سخت به دست میآید. با این باور، ما به خود اجازه نمیدهیم که کارهایی را انجام دهیم که به طور طبیعی در آنها خوب هستیم!
تلاش مداوم برای انجام کاری که در آن خوب نیستید، کاری که در آن فقط کشمکش دارید و احساس میکنید که جامعه از شما توقع انجام آن را دارد و باید آن را انجام دهید، باعث میشود احساس عقب ماندن کنید و تصور کنید که به اندازه کافی خوب و ارزشمند نیستید. این روند اعتماد به نفس را در شما کاهش میدهد.
۴. نقاط قوت خود را شناسایی کنید.
بنابراین، به چیزهایی که در آنها برتری دارید و به شما انرژی و نشاط میدهند، بپردازید. لیستی از آنها را تهیه کنید. به سراغ انجامشان بروید و سعی کنید در آنها حرفهای شوید. زندگی خود را بر اساس آنها طراحی کنید. به خود این اجازه را بدهید که به تواناییها و موفقیتهای خود افتخار کنید. گاهی اوقات، شما باید به دنبال کسانی باشید که برای آنچه شما ارائه میدهید، ارزش قائل هستند.
۵. به احساسات خود گوش دهید؛ آنها همیشه پیامهای مهمی برای به اشتراک گذاشتن دارند.
بسیاری از مردم احساسات را به عنوان یک مزاحم، چیزی برای مبارزه، چیزی که در برابر آن ناتوان هستند، یک نقطهی ضعف یا حتی چیزی برای بی اعتمادی میبینند. بیشتر آنها هدف و خدمت این احساسات را درک نمیکنند. در نتیجه اکثر افراد در کشمکشی دائمی بین بردهی احساسات خود بودن و جنگ با آنها هستند. این سوء تفاهم منجر به یک صنعت داروسازی چند میلیارد دلاری شده است که از کمک به مردم برای سرکوب شیمیایی و تغییر احساسات آنها سود میبرد. این اتفاق بسیار غم انگیز است زیرا احساسات قطب نمای شما در زندگی هستند. احساسات حامل حقیقت شخصی شما هستند و هرگز از ناکجاآباد بیرون نیامدهاند. آنها حقایق بخشهای مختلف شما را منعکس میکنند. اگرچه ممکن است افکار، دیدگاهها و نظرات این بخشها همیشه بازتاب دقیق حقیقت عینی شما نباشند، اما همیشه واقعی و مهم هستند و به دلایل معتبری وجود دارند.
برای درک واقعی و انجام آنچه که برای خودتان مناسب است، باید به حقیقتی که احساساتتان منتقل میکند توجه کنید و به آن گوش دهید. باید تشخیص دهید که بخشی از شما فعال شده است، آن را بشنوید و سپس آگاهانه انتخاب کنید که با آن اطلاعات چه کاری انجام دهید.
برای رسیدن به این قدرت، و رویارویی با احساسات خود و پردازش آنها، در دورهی فوق العادهی ما با عنوان «چگونه احساسات خود را پردازش کنیم» شرکت کنید و خود واقعی خود را شناخته و زندگی خود را دگرگون کنید.
۶. وسواس به پیدا کردن پاسخ درست را رها کنید.
به جای پیدا کردن پاسخ درست و کار درست، سعی کنید پاسخی که از نظر خود شما و برای شما درست است را پیدا کنید.
افرادی که دچار کمبود اعتماد به نفس هستند، از نظر ذهنی بسیار درگیر پیدا کردن درست و غلط هستند. مشکل این است که هیچ وقت نمیتوان جوابی پیدا کرد که همه با آن موافق باشند. بنابراین این افراد معمولا در یافتن پاسخ درستی که از نظر همه مناسب باشد، به بن بست میرسند.
این افراد به قدری در این چرخه میمانند که توانایی تصمیم گیری خود را از دست میدهند. همچنین نظر همه افراد را درست میدانند و قبول میکنند به جز نظر خودشان را.
نکته مهم این است که وقتی با چالش، مشکل یا تصمیمی برخورد میکنیم، چیزی به عنوان یک پاسخ درست وجود ندارد. ما میتواتیم به نظرات دیگران گوش کنیم و از تجربیات آنها استفاده کنیم، اما تصمیم گیرنده نهایی باید خود ما باشیم.
شما هیچ گاه همه اطلاعات را برای گرفتن یک تصمیم ندارید، بنابراین باید تمرین کنید که مقداری ریسک را در گرفتن هر تصمیم قبول کنید.
۷. ریسک کنید، حتی اگر منجر به “اشتباه” شود.
ما باید خطرات و احتمال اشتباهات را در زندگی بپذیریم. شما نباید ارزش خود را با عملکردتان گره بزنید. این کار باعث اضطراب شدن و این اضطراب منجر به عملکرد ضعیف و گاهی دوری کامل از کارهایی میشود که از درون دوست دارید انجام دهید. اگر برد و باخت برای شما یک مساله است، همیشه به یاد داشته باشید که در ۱۰۰٪ کارهایی که از آنها اجتناب کردهاید، در واقع باختهاید. این حقیقت برای همه خطرات صادق است. ما دوست داریم فکر کنیم که اجتناب از ریسک، به معنای اجتناب از شکست است، اما در واقعیت، ریسک نکردن از قبل یک شکست است.
در حالیکه ریسک کردن میتواند ترسناک باشد، یکی از بهترین راهها برای ایجاد اعتماد به نفس است. ریسکها به شجاعت نیاز دارند و شجاعت عزت نفس ما را افزایش میدهد و تواناییهای واقعی ما را آشکار میکند که به نوبهی خود اعتماد به نفس ما را تقویت میکند. شما نمیدانید که میتوانید به خودتان اعتماد کنید مگر اینکه ریسک کنید و پتانسیلهای خود را کشف کنید.
۸. فهرستی از تمام راههایی که به خود اعتماد دارید تهیه کنید.
سطح اعتماد ما در حوزههای مختلف متفاوت است. به عنوان مثال، ممکن است در برخی موقعیتها، مانند رانندگی، به غرایز خود اعتماد کنید، اما در برخی موقعیتها به خود شک کنید، مانند ایجاد تأثیر خوب بر مخاطبان در یک مصاحبه. برای تهیهی فهرستی از تمام راههایی که در حال حاضر میدانید در آنها میتوانید به خودتان اعتماد کنید، وقت بگذارید. تا جایی که میتوانید جای خالی را پر کنید: “من به _______ اعتماد دارم.”
مثلا:
- “من به خودم اعتماد دارم که به کسی که به او تعهد دادهام وفادار باشم.”
- “من به خودم اعتماد دارم که به خوشبختی خودم وفادار باشم، حتی اگر به معنای شکستن تعهد به کسی باشد.”
- “من به خودم اعتماد دارم که از حیوانات خانگی خود مراقبت کنم.”
- “من به خودم اعتماد دارم که دقیقاً همان کاری را که میگویم انجام دهم.”
- “من به خودم اعتماد دارم که صبحانهای درست کنم که طعم خوبی داشته باشد.”
هیچ اعتمادی آنقدر کوچک یا بزرگ نیست که شامل این لیست نشود. هر نوع اعتمادی مهم است. ما تمایل داریم راههایی را که به خودمان اعتماد میکنیم، نادیده بگیریم، و بیشتر روی چیزهایی که در آنها به خود اعتماد نداریم، تمرکز کنیم. این باور به خود به ما آسیب میزند و باعث میشود نسبت به خود احساس بدی داشته باشیم، به جای اینکه به ما اجازه دهد که بهطور تدریجی نسبت به چیزهایی که در حال حاضر به آنها اعتماد نداریم، اعتماد ایجاد کنیم.
۹. حد و مرزهای خود را مشخص کنید. و برای ایجاد مرزها، باید خود واقعی خود (authenticity) را بشناسید.
درک تمایز بین خود و دیگران در این بعد فیزیکی ضروری است. دیدگاه و تجربهی فردی کلیدی است که در حال حاضر در خدمت گسترش این جهان است. بنابراین، ما تفاوتی بین خودمان و بقیهی دنیا درک میکنیم. . این دیدگاه و ادراک فردی به عنوان یک مرز عمل میکند و ما را در مقابل هر چیز دیگری تعریف میکند. مرزها حصار نیستند. آنها خطوطی خیالی هستند که شادی، احساسات، افکار، صداقت، خواستهها، نیازها و مهمتر از همه، حقیقت شخصی شما را از بقیه جهان مشخص میکنند. به عنوان مثال، اگر میگویید طعم بستنی مورد علاقهی شما وانیل است، این ترجیح در واقع یک حد و مرز است زیرا چیزی است که شما را در مقابل دیگران تعریف میکند. و اگر شخص دیگری نیز این طعم را دوست داشته باشد، مرز شما را نفی نمیکند. بلکه به سادگی به یک ویژگی مشترک تبدیل میشود.
اصالت به معنای خودِ واقعی و واقعی بودن است ،و چیزی که اصالت دارد کپی نمیشود. هر فردی، از جمله شما، بیان منحصر به فردی از آگاهی منبع است. ما نمیتوانیم همسو و همراستا با خودمان باشیم و به خودمان اعتماد کنیم، اگر آن بیان منحصربهفرد نباشیم و بر اساس آنچه برای ما صادق است، زندگی نکنیم. اصالت مستلزم همراستایی خود درونی با خود بیرونی است. وقتی درون شما با اعمال بیرونی شما مطابقت دارد، شما اصیل هستید و در حال زندگی کردنِ خود واقعیتان. همانطور که قطعات خود را یکپارچه می کنید و خودآگاه تر می شوید، اصالت و خود واقعی شما ظاهر میشود. بنابراین، اصالت خود را آشکار و مرزهای خود را در حال توسعه در نظر بگیرید. زندگی در راستای حقیقت شخصی خود، اعتماد به نفس را افزایش میدهد.
سخن پایانی
اعتماد به خود یک سفر است، سفری که قدمهایش در طول زمان آشکار میشود. این سفر را در آغوش بگیرید. اعتماد چیزی نیست که بتوانید یک روز از خواب بیدار شوید و به سادگی تصمیم بگیرید که انجامش دهید. اعتماد به خود نتیجهی طبیعی پرورش و بهبود مستمر روابط داخلیِ درون خود است. فقط به خاطر داشته باشید که با بهبود اوضاع و به مرور زمان، همه چیز بهتر و بهتر خواهد شد.
دیدگاهتان را بنویسید