طرحواره درمانی: چگونه شناخت تلهها و طرحوارهها به بهبود کیفیت زندگی کمک میکنند؟
عناوین
Toggleدر رواندرمانی، پرداختن به الگوهای عمیق تفکر و رفتار نیازمند رویکردهای جامع است. طرحواره درمانی، که توسط دکتر جفری یانگ در دههی ۱۹۹۰ میلادی توسعه یافته، به بررسی و تغییر الگوهای شناختی و احساسی پایدار میپردازد که از تجربیات اولیه زندگی نشأت میگیرند. این درمان، با تکیه بر اصول درمان شناختی-رفتاری (CBT)، به شناسایی و اصلاح طرحوارههای ناسازگار میپردازد که بر روابط، عزت نفس و تنظیم عواطف تأثیر میگذارند.
در این مقاله، به اصول کلیدی طرحواره درمانی، روشها و کاربردهای آن خواهیم پرداخت و چگونگی کمک این رویکرد به بهبود عملکرد و انعطافپذیری عاطفی را بررسی خواهیم کرد.
در طرحواره درمانی، ۱۸”طرحوارهی ناسازگار اولیه” (Early Maladaptive Schemas/EMS) وجود دارد که در پنج حوزه تقسیم میشوند:
- حوزه یک: انفصال(بریدگی) و طرد (Disconnection & Rejection)
- حوزه دو: خود گردانی و عملکرد مختل (Impaired Autonomy & Performance)
- حوزه سه: محدودیتهای مختل (Impaired Limits)
- حوزه چهار: هدایت شدن توسط دیگران (دیگر جهت مندی) (Other Directedness)
- حوزه پنج: هوشیاری، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری (Over-vigilance & Inhibition)
اگر در طرحواره درمانی تازه کار هستید، به شما توصیه میکنم قبل از اینکه به جزئیات هر طرحواره ناسازگار اولیه بپردازید، مقدمهای سریع در این باره داشته باشید.
پس از مطالعه این مقاله میتوانید به سوالات زیر پاسخ دهید:
- طرحوارههای ناسازگار اولیه چیست؟
- چگونه یک طرح واره خاص ایجاد میشود؟
- 5 نیاز عاطفی اصلی ما چیست؟
- 4 نوع تجربهای که میتواند طرحوارهها را در دوران کودکی پرورش دهد، چیست؟
- هر طرحوارهای در دوران کودکی چگونه شکل میگیرد؟
- الگوها و رفتارهای بزرگسالان با هر طرحواره چیست؟
- 3 نوع محرومیت عاطفی چیست؟
- التیام کدام طرحوارهها با درمان آسانتر/سختتر است؟
- کدام طرحوارهها معمولا با هم دیده میشوند؟
طرحواره ناسازگار اولیه چیست؟
طرحوارهها (به طور کلی) باورهای ما را در مورد خودمان، دنیای اطراف و دنیای دیگران در بر میگیرند.
این باورها در پس زمینه آگاهی ما عمل میکنند. با این حال، آنها تأثیر زیادی بر احساس ما از خود، انتظارات ما از زندگی و کیفیت روابط ما دارند.
شما میتوانید طرحوارهها را چارچوبهایی در نظر بگیرید که از طریق آنها تجارب زندگیمان را سازماندهی و معنا میکنیم.
طرحوارهها همیشه منفی یا ناسازگار نیستند. با این حال، دکتر جفری یانگ تمرکز مدل خود را روی طرحواره های ناسازگار اولیه قرار میدهد. از این نقطه به بعد، ما قصد داریم از دو واژه طرحواره و طرحوارههای ناسازگار اولیه به جای یکدیگر استفاده کنیم.
بیایید با تعریف اصلی از کتاب “طرحواره درمانی: راهنمای بالینی برای پزشک” شروع کنیم. به گفته یانگ، گلاسکو و ویشار (۲۰۰۳) طرحواره ناسازگار اولیه ویژگیهای زیر را دارد:
- یک الگوی گسترده و فراگیر است.
- متشکل از خاطرات، احساسات، شناختها و احساسات بدنی است.
- در مورد خود و روابط خود با دیگران است.
- در دوران کودکی یا نوجوانی ایجاد شده است.
- در طول زندگی فرد باعث پیچیدگیهایی شده است.
- تا حد قابل توجهی الگوهای ناکارآمدی هستند (صفحه 7 از کتاب).
توجه به این نکته مهم است که به گفته یانگ، طرحوارهها شامل رفتارهای خاصی نیستند. به این دلیل که رفتارها به عنوان پاسخی به طرحوارهها و نه به عنوان بخشی از طرحوارهها در نظر گرفته میشوند.
مطلب مرتبط: خلاصه کتاب طرحواره درمانی: راهنمای کاربردی برای متخصصین بالینی
طرحوارههای ناسازگار چگونه در دوران کودکی ایجاد میشوند؟
ممکن است به نظر برسد که باورهای ناسازگار به دلیل تجربیات آسیب زا ایجاد شدهاند. در واقع، اغلب همینطور است، اما نه همیشه. اعتقاد بر این است که طرحوارهها زمانی شکل میگیرند که یکی (یا چند مورد) از نیازهای اصلی انسانی ما برآورده نشود. یانگ پنج نیاز عاطفی اصلی را متمایز میکند.
پنج نیاز عاطفی اصلی کدامند؟
پنج نیاز عاطفی اصلی عبارتاند از:
- دلبستگی ایمن به دیگران شامل امنیت، ثبات، پرورش و پذیرش (Secure attachments to others includes safety, stability, nurturance, and acceptance)
- استقلال، احساس توانایی و شایستگی و احساس هویت (Autonomy, competence, and sense of identity)
- آزادی بیان نیازها و احساسات معتبر (Freedom to express valid needs and emotions)
- خودانگیختگی و بازی (Spontaneity and play)
- محدودیتهای واقع بینانه و خودکنترلی (Realistic limits and self-control)
به عنوان مثال، با بزرگ شدن و برای برآوردن این نیازهای عاطفی، کودکان تا حد زیادی به مراقبان خود وابسته هستند. بنابراین، روابط سمی با مراقبان میتواند تأثیر زیادی بر نحوه رشد کودکان به عنوان فردی داشته باشد.
با این حال، توجه به این نکته مهم است که طرحوارهها در نتیجه تجربیات سمی مکرر در دوران کودکی یا نوجوانی شکل میگیرند.
بنابراین، اگر والدین نتوانند نیازهای کودک خود را در موقعیت خاصی برآورده کنند، این نشانگر آن نیست که کودک طرحوارههای ناسازگار خاصی ایجاد کند. علاوه بر این، خلق و خوی کودک نیز نقش مهمی در رشد او دارد.
از یک طرف، هر کودکی محیط را به شیوهای منحصر به فرد درک میکند و نسبت به آن واکنش نشان میدهد. از سوی دیگر، ویژگیهای شخصیتی کودک میتواند او را مستعد تحریک رفتارهای خاص (دیگران) در زمینههای اجتماعی کند.
حوزه یک: انفصال(بریدگی) و طرد شدگی (Disconnection & Rejection)
انفصال و طرد شدگی اولین حوزه از پنج حوزه طرحواره در مدل طرحواره درمانی دکتر جفری یانگ است.
این حوزه ارتباط نزدیکی با مفهوم دلبستگی ناایمن دارد، بیشتر به این دلیل که افرادی که دارای این نوع طرحواره هستند، توانایی ایجاد پیوندهای ایمن با دیگران را ندارند.
یعنی نیازهای عشق، حمایت، راهنمایی و تعلق از سوی شخصیتهای دلبستگی (مراقبان) در اوایل کودکی برآورده نشده است.
آنها در طول زندگی خود همچنان بر این باورند که این نیازها توسط دیگران برآورده نخواهد شد.
طرحوارهها در این حوزه با تجربیات آسیبزای دوران کودکی مرتبط هستند. بنابراین، افرادی که این طرحوارهها را دارند، معمولاً از خانوادههای غیرقابل پیشبینی، سرد، طردکننده، منزوی یا بدسرپرست هستند.
بعداً در بزرگسالی، آنها تجربیات آسیب زای گذشته خود را به صورت ناخودآگاه، بازسازی میکنند. به طور خاص در روابط، آنها معمولا شریکهایی را انتخاب میکنند که شبیه روابط اولیه دوران کودکی آنها با والدینشان باشد! 😟
در حوزه اول پنج طرحواره ناسازگار وجود دارد، که در ادامه توضیح میدهیم.
۱. طرحواره رها شدگی (Abandonment)
طرحواره اول با غیرقابل پیش بینی بودن و بی ثباتی درک شده روابط نزدیک تعریف میشود.
افرادی که طرحواره رهاشدگی را دارند، اضطراب مزمن در مورد از دست دادن عزیزان خود را نشان میدهند. آنها انتظار دارند که افراد مهم زندگیشان در نهایت آنها را ترک میکنند (یعنی برای کسی بهتر از خودشان و یا به این دلیل که خواهند مرد).
علاوه بر ترس از رها شدن، افراد مبتلا به این طرحواره ممکن است واکنشهای منفی قوی – مانند عصبانیت یا افسردگی – نسبت به از دست دادن واقعی یا تصور از دست دادن از خود نشان دهند.
برای جلوگیری از هر گونه طرد، بی ثباتی و قطع ارتباط، افرادی که دارای این طرحواره هستند به طور ناخودآگاه تمایل دارند در روابط، وابسته، نیازمند، با حسادت و کنترل کننده رفتار کنند.
آنها ممکن است به سختی بتوانند تنها بودن را تحمل کنند. از طرف دیگر، دیگران با این طرحواره ممکن است سعی کنند به طور کلی از روابط صمیمانه اجتناب کنند، تا از احتمال آسیب دیدن از پایان این روابط جلوگیری کنند.
علیرغم تلاشهای شدید برای جلوگیری از رها شدن توسط عزیزانشان، افراد دارای طرحواره رها شدگی اغلب با کسی وارد رابطه میشوند که نمیتواند امنیت، تعهد و در دسترس بودن را برای آنها فراهم کند.
به طرز متناقضی، آنها از رها شدن میترسند اما شریکهایی را انتخاب میکنند که احتمالا آنها را ترک میکنند.
طرحواره رهاشدگی معمولاً در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی دیده میشود و اغلب با طرحواره اطاعت یا انقیاد، طرحواره وابستگی/بی کفایتی یا طرحواره نقص و شرم ترکیب میشود (به زیر مراجعه کنید).
مقاله مرتبط: طرحواره رهاشدگی چیست و چطور آن را درمان کنیم؟
۲. طرحواره بی اعتمادی/سوء استفاده (Mistrust/Abuse)
مشخصه این طرحواره این است که فرد به نحوی مورد بدرفتاری دیگران قرار میگیرد.
فردی که طرحواره بی اعتمادی دارد، دیگران را غیرقابل اعتماد میبیند و در نتیجه از آنها انتظار بدترینها را دارد. به عنوان مثال، اینکه دیگران دروغ میگویند، از او سوء استفاده میکنند، تقلب میکنند، دستکاری میکنند و در موارد شدیدتر از آنها سوء استفاده میکنند.
چنین افرادی اغلب مشکوک یا حتی پارانوئید هستند. آنها نسبت به سوء استفاده بیش از حد هوشیار هستند و معتقدند که دیگران، خواسته یا ناخواسته – به دلیل خودخواهی یا بی احتیاطی – به آنها صدمه میزنند.
به همین دلیل، آنها به طور کلی از صمیمیت اجتناب میکنند یا در روابط دوری میکنند. افراد دارای طرحواره بی اعتمادی معمولا دنیای درونی خود را با دیگران به اشتراک نمیگذارند.
این افراد مطابق با تجربیات اولیه خود با یک خانواده بدسرپرست، اغلب چرخه سوء استفاده را در روابط بزرگسالان خود ادامه میدهند: آنها یا وارد روابط با سوء استفاده کنندگان میشوند (رفتار قربانی) یا با شریک زندگی خود بدرفتاری میکنند و از آنها سوء استفاده میکنند (رفتار سوء استفاده کننده).
۳. طرحواره محرومیت عاطفی (Emotional Deprivation)
بزرگسالانی که دچار طرحواره محرومیت عاطفی در اوایل زندگی شدهاند، به طور ناخودآگاه تمایل دارند نیازهای عاطفی خود را نادیده بگیرند. آنها همچنین معتقدند که این نیازها مهم نیستند یا افراد قوی و مستقل چنین نیازهایی ندارند.
آنها معمولاً علائم روانی – مانند افسردگی، غم و تنهایی – و حتی علائم فیزیکی را نشان میدهند.
با این حال، آنها اغلب متوجه نمیشوند که در پس این علائم مشکلی وجود دارد، یا نمیتوانند بفهمند که چرا چنین احساسی دارند.
طرحواره محرومیت عاطفی زمانی ایجاد میشود که نیازهای فرد به عشق، درک و راهنمایی توسط دیگران برآورده نشود.
انواع محرومیت عاطفی
دکتر یانگ سه نوع محرومیت عاطفی را متمایز میکند:
- از دست دادن عشق، محبت و پرورش: فرد فاقد مراقبت، نزدیکی فیزیکی و توجه است.
- فقدان همدلی: فرد احساس نمیکند دیگران او را درک میکنند و به او گوش میدهند.
- از دست دادن راهنمایی و محافظت: فرد احساس نمیکند کسی را دارد که برای حمایت به او تکیه کند
افراد مبتلا به این طرحواره اغلب احساس تنهایی یا پوچی میکنند. آنها انتظار دارند که هیچ کس نتواند نیازهای عاطفی آنها را برآورده کند و همچنین در روابط مورد حمایت یا درک قرار نگیرند.
برای آنها طبیعی است که این نیازها را برآورده نکنند. بنابراین، اغلب ممکن است طوری رفتار کنند که گویی چنین نیازهای عاطفی ندارند.
یک رفتار کلیدی افراد مبتلا به این طرحواره، منحرف کردن ارتباط با نیازها و احساساتشان است. آنها از صحبت کردن در مورد خود اجتناب میکنند یا قویتر از آنچه هستند، رفتار میکنند.
به طور متناقض، آنها اغلب شرکای دور و از نظر عاطفی بیرون از دسترس و دارای ویژگیهای دیگری را انتخاب میکنند که محیط اولیه کودکی را دوباره برای آنها بازسازی میکند.
۴. طرحواره نقص/شرم (Defectiveness/Shame)
طرحواره نقص و شرم در یک شخص با این تصور که چیزی به طور جدی درباره خودش اشتباه است یا ناقص دارد، همبستگی دارد.
به عنوان مثال، نقصها میتوانند مربوط به شخصیت، ظاهر فیزیکی یا رفتار اجتماعی باشند.
افراد مبتلا به این طرحواره در مورد نقصهایی که در مورد خود تصور میکنند، احساس شرمندگی عمیقی میکنند.
علاوه بر این، معمولاً احساس میکنند که ارزش عشق و احترام را ندارند و ترس شدیدی از افشای عیوب خود نشان میدهند.
چنین افرادی همچنین خودآگاه (self-conscious) هستند، فاقد عزت نفس هستند و از اینکه چه کسی هستند و چگونه هستند، احساس شرم میکنند.
آنها احساس ناامنی میکنند و اغلب خود را با افراد دیگر مقایسه میکنند.
در نتیجه احساس مداوم شرم و اضطراب مربوط به نقص فردی، روابط اجتماعی و صمیمی ممکن است به عنوان یک تهدید تلقی شود.
بزرگسالان با این طرحواره نگران هستند که وقتی به کسی نزدیک میشوند، عیوب آنها آشکار شود، که منجر به احساس شرم شدید میشود.
به همین دلیل، چنین افرادی ممکن است به طور کلی از روابط نزدیک یا تماسهای اجتماعی اجتناب کنند.
افرادی که این طرحواره را دارند معمولاً از طرد شدگی و انتقاد شدید رنج بردهاند که باعث شده نسبت به این رفتارها به شدت حساس شوند.
علاوه بر این، آنها به طور ناخودآگاه به دیگران اجازه میدهند که ارزش آنها را بی ارزش کنند. اگر آنها روابط صمیمانهای داشته باشند، اغلب شریکهایی را انتخاب میکنند که به آنها احترام نمیگذارند و رفتار خوبی با آنها ندارند.
روانشناسان طرحواره نقص را بسیار دشوار میدانند.
۵. طرحواره انزوا/بیگانگی اجتماعی (Social Isolation)
افرادی که طرحواره انزوای اجتماعی دارند احساس میکنند به جایی تعلق ندارند. آنها احساس متفاوتی دارند.
این معمولاً زمانی اتفاق میافتد که کودک در خانوادهای منزوی از نظر اجتماعی بزرگ میشود یا به نوعی با جریان اصلی متفاوت است – به دلایلی مثل
- هوش فوق العاده
- ظاهر متفاوت و خارج از معمول
- پیشینه خانوادگی (نظامی، اقلیتهای قومی، یتیم و غیره)
- گرایشهای جنسی متفاوت
- یا عوامل دیگری مانند مذهب یا وضعیت مالی
حتی اگر برخی از افرادی که این طرحواره را دارند، روابط صمیمی دارند، بسیاری از آنها در زندگی خود تنها میمانند.
افراد مبتلا به این طرحواره احساس میکنند که از بقیه جهان جدا شدهاند و بیگانگی دارند. در نتیجه از تماسهای اجتماعی و موقعیتهای اجتماعی دوری میکنند.
متأسفانه، تغییر طرحواره انزوای اجتماعی دشوار است.
از آنجایی که هدف درمان تمرکز بر ارتباطات اجتماعی بیمار خواهد بود، این ممکن است باعث شود که بیمار ناراحتی شدیدی را تجربه کند.
حوزه دو: خودگردانی و عملکرد مختل (Impaired Autonomy & Performance)
اختلال در استقلال و عملکرد دومین حوزه از پنج حوزه طرحواره در مدل طرحواره درمانی دکتر جفری یانگ است.
طرحوارههای ناسازگار در این حوزه با فقدان احساس خود و خود عاملی مرتبط است. به این معنا که افرادی که این نوع طرحواره را توسعه میدهند، درک پایداری از اینکه چه کسی هستند و چگونه به عنوان افراد مستقل هستند، شکل ندادهاند.
این حالت معمولاً زمانی اتفاق میافتد که فرد در خانوادهای بزرگ میشود که والدین آن بیش از حد محافظت میکنند، بیش از حد درگیر زندگی کودک هستند یا نسبت به رشد کودک بیتوجه هستند. به عنوان مثال، چنین والدینی ممکن است اعتماد به نفس کودک را تضعیف کرده باشند و توانایی کودک را برای عملکرد مستقل یا عملکرد موفق تسهیل نکرده باشند.
در حوزه دوم چهار طرحواره ناسازگار وجود دارد.
۶. طرحواره وابستگی/بی کفایتی (Dependence/Incompetence)
طرحواره وابستگی/بی کفایتی شامل این باور است که فرد قادر به قضاوت کافی، تصمیم گیری و مدیریت موقعیتهای روزمره به تنهایی نیست. افراد دارای این طرحواره احساس میکنند که باید قبل از اقدام با دیگران مشورت کنند. حتی بیشتر، آنها به کسی نیاز دارند که به آنها کمک کند و به آنها بگوید چه کاری انجام دهند.
افرادی که این طرحواره را دارند این درک را دارند که برای زنده ماندن به دیگران نیاز دارند و بنابراین به شدت به آنها وابسته هستند. در نتیجه، چنین افرادی معمولاً به دنبال شخصی هستند که از آنها مراقبت کند یا همه چیز را برای آنها انجام دهد.
گاهی اوقات، آنها قادر به سازماندهی زندگی خود و انجام وظایف اساسی بدون کمک مراقبان خود نیستند.
افرادی که این طرحواره را دارند از تغییر و مسئولیت اجتناب میکنند. آنها احساس نمیکنند که صدای فردی و شهود فردی دارند.
یک کودک معمولاً زمانی این طرحواره را ایجاد میکند که والدین – حتی اگر نیت خوبی داشته باشند – همه تصمیمات یا وظایف را برای او انجام دهند. در نتیجه، کودک هرگز نمیآموزد که چگونه قضاوت کند و مهارتهای لازم را برای عملکرد مستقل در جهان توسعه دهد.
۷. طرحواره آسیب پذیری در برابر ضرر و زیان (Vulnerability to Harm or Illness)
افرادی که طرحواره آسیب پذیری دارند، در ترس دائمی زندگی میکنند که هر لحظه اتفاق بدی برایشان بیفتد.
به طور خاص، اضطراب آنها میتواند با رویدادهایی مانند بیماری جسمی یا بیماری روانی، یا قربانی شدن یک جنایت یا یک فاجعه زیست محیطی مرتبط باشد. یعنی افراد دارای این طرحواره تصور اغراق آمیزی از احتمال وقوع چنین اتفاقات وحشتناکی برایشان دارند.
این طرحواره همچنین با این تصور همراه است که فرد قادر به محافظت از خود در برابر بلایای پیش بینی شده نیست: فرد قادر نخواهد بود از اتفاقات بد جلوگیری کند و هنگامی که فاجعه رخ دهد، قادر به مدیریت آن نخواهد بود.
۸. طرحواره خود توسعه نیافته و گرفتار (Enmeshment/Undeveloped Self)
طرحواره خود توسعه نیافته معمولاً زمانی ایجاد میشود که بچهها «ادغام» با والدینشان بزرگ شوند: والدین بسیار نزدیک (از نظر احساسی) به کودک هستند و در هر کاری که کودک انجام میدهد بیش از حد درگیر هستند.
افرادی که این طرحواره را دارند، درک قوی و پایداری از اینکه چه کسی هستند ندارند. در عوض، آنها احساس میکنند که بدون «شکل درهم تنیده» کامل نیستند – که میتواند یک دوست، خواهر یا برادر، یک شخصیت والدین یا شخص دیگری باشد.
افراد دارای این طرحواره آنقدر قوی با «شکل درهم تنیده» مرتبط هستند که گویی دنیایشان حول این شخص میچرخد. آنها معمولاً درباره آن فرد خاص زیاد فکر میکنند، صحبت میکنند و به آن وابسته هستند و وقتی این کار را نمیکنند، احساس گناه میکنند.
چنین درگیری اغلب باعث نقص در رشد اجتماعی فرد و همچنین احساس پوچی شدید میشود.
۹. طرحواره شکست (Failure)
افراد دارای این طرحواره احساس میکنند در زندگی شکست میخورند. به عنوان مثال، آنها به اندازه افراد اطرافشان باهوش، کارآمد، ماهر یا با استعداد نیستند.
به طور کلی، شکست به عملکرد تحصیلی، ورزشی یا حرفهای مربوط میشود.
این افراد بر این باورند که در هر کاری که میخواهند به آن دست یابند به شکست ادامه خواهند داد. بنابراین به عنوان شکلی از پیشگویی برای خود، اغلب درگیر رفتارهای خود خرابکارانه میشوند.
با این حال، برخی از افرادی که این طرحواره را دارند ممکن است سعی کنند برای آموزش، شغل یا سایر فعالیتهای خود تلاش بیشتری کنند تا بر کمبود درک شده خود از مهارت، هوش یا استعداد غلبه کنند.
اغلب اوقات، افراد دارای این طرحواره موفقیت کمتری (در مقایسه با همسالان خود) از خود نشان میدهند. در برخی موارد، این به دلیل عدم نظم، تمرکز یا تعهد است. اگرچه در موارد دیگر، طرحواره شکست ممکن است منعکس کننده کمبودهای واقعی باشد که مانع از موفقیت فرد به اندازه همتایان خود میشود.
حوزه سه: محدودیتهای مختل (Impaired Limits)
محدودیتهای مختل، سومین حوزه از پنج حوزه طرحواره است که توسط دکتر جفری یانگ مشخص شده است. میتوان آن را به مسائل مربوط به تعیین مرزها و محدودیتهای شخصی و بین فردی مرتبط کرد.
در سطح شخصی، افراد دارای طرحوارههای این حوزه معمولاً در کنترل تکانههای خود، مشغول شدن به رفتار هدفدار، مسئولیتپذیری و پیروی از قوانین مشکل دارند.
در سطح بین فردی، این بزرگسالان ممکن است نیازها و حقوق دیگران را نادیده بگیرند و بنابراین ظرفیت کافی برای همکاری در زمینههای اجتماعی را ندارند.
طرحوارههای این حوزه معمولاً در کودکانی ایجاد میشود که والدین آنها محدودیتهای کافی را تعیین نکردهاند. به عنوان مثال، آنها کودک را لوس کردند، به اندازه کافی راهنمایی نکردند و کودک را تشویق به خود انضباطی نکردند.
در حوزه سوم دو طرحواره ناسازگار وجود دارد.
۱۰. طرحواره استحقاق/بزرگواری (Entitlement/Grandiosity)
افرادی که این طرحواره را دارند نسبت به دیگران احساس برتری میکنند. و بنابراین تمایل دارند بر نقاط قوت خود تمرکز کنند و معایب خود را به حداقل برسانند.
علاوه بر این، آنها خود را خاص میدانند و به این واقعیت توجه نمیکنند که آنها – مانند بقیه – دارای محدودیتها و ضعفهایی هستند.
چنین افرادی معتقد نیستند که نیازی به پیروی از قوانینی که برای دیگران اعمال میشود، دارند.
آنها باید به آنچه در زندگی میخواهند برسند (صرف نظر از اینکه واقع بینانه و معقول باشد یا خیر)، و بنابراین تمایل دارند از افرادی که مانع آن میشوند، عبور کنند.
دکتر یانگ بین سه زیر گروه از این طرحواره تمایز قائل شد:
- استحقاق شکننده (Fragile entitlement) ← زمانی که افراد طرحواره نقص/محرومیت عاطفی را بیش از حد جبران میکنند. مرتبط با خودشیفتگی.
- استحقاق خالص (Pure entitlement) → این مورد به طرحوارههای دیگر مرتبط نیست. والدین معمولاً کودک را لوس بارآوردهاند.
- استحقاق وابسته (Dependent entitlement) → این مورد در ارتباط با طرحواره وابستگی است. فرد معتقد است که دیگران موظف به مراقبت از آنها هستند (چون شخص خاص و برتر است).
۱۱. طرحواره خودکنترلی/خود انضباطی ناکافی (Insufficient Self-Control/Self-Discipline)
این طرحواره با اختلال در تحمل عاطفی و خود انضباطی مشخص میشود.
افرادی که این طرحواره را دارند افرادی تکانشگر، غیرقابل اعتماد و بی نظم هستند. آنها معمولاً نمیتوانند در مقابل تکانهها و ایمپالسهای خود مقاومت کنند و ناراحتی را تحمل کنند.
وقتی بزرگسالان فاقد کنترل نفس هستند، معمولاً بر رضایت کوتاه مدت تمرکز میکنند و عواقب اعمال خود را در نظر نمیگیرند.
در نتیجه آنها مسائلی را در زمینههای مختلف زندگی خود خواهند داشت. آنها ممکن است بخواهند رفتار خود را تغییر دهند، اما اغلب احساس میکنند که کنترلی بر آن ندارند.
کودکان معمولاً زمانی این طرحواره را ایجاد میکنند که والدین آنها هیچ محدودیتی تعیین نکرده و یا آنها را تشویق به تحمل ناراحتی عاطفی برای دستیابی به اهداف بلند مدت نکردهاند.
حوزه چهار: هدایت شدن توسط دیگران (دیگر جهت مندی) (Other Directedness)
هدایت شدن توسط دیگران چهارمین حوزه طرحوارههای ناسازگار اولیه در مدل طرحواره درمانی است.
به طور کلی، افرادی که دارای این نوع طرحواره هستند، معمولاً با این باور بزرگ میشوند که عشق مشروط است. آنها بیش از حد بر واکنشها، نظرات و تایید دیگران متمرکز میشوند.
در مقابل، آنها توجه زیادی به خواستهها و تمایلات خود ندارند. چنین افرادی فکر میکنند که اگر نیازهای دیگران را برآورده کنند و به گونهای رفتار کنند که دیگران آن را تأیید میکنند، دیگران آنها را دوست خواهند داشت و میپذیرند. بنابراین، احساسات و نیازهای خود را سرکوب میکنند.
در حوزه چهارم سه طرحواره ناسازگار وجود دارد.
۱۲. طرحواره انقیاد یا اطاعت (Subjugation)
طرحواره انقیاد یا اطاعت شامل این باور است که احساسات، نیازها، ترجیحات و نظرات فرد مهم نیستند. علاوه بر این، اگر احساسات سرکوب نشوند، باعث طرد یا تنبیه میشوند.
احساسات و امیال فرد به دلیل ارزشها یا معیارهای اخلاقی سرکوب نمیشوند، بلکه به دلیل ترس از اینکه در صورت سرکوب نشدن آنها اتفاق بدی رخ دهد، سرکوب میشوند.
بزرگسالان با این طرحواره معمولاً به دیگران اجازه میدهند بر آنها تسلط داشته باشند و اغلب با شرکای کنترل کننده وارد روابط میشوند.
سپس احساس ضعف و ناتوانی میکنند. در برخی موارد، آنها ممکن است برای مقابله با ترسها و باورهای منفی خود سرکش شوند.
از طرف دیگر، درمان این طرحواره چندان دشوار نیست.
۱۳. طرحواره از خودگذشتگی یا ایثار (Self-Sacrifice)
همانند طرحواره اطاعت یا انقیاد، طرحواره ایثار با چشم پوشی از نیازهای خود و تمرکز بر نیازهای دیگران همراه است.
با این حال، این دو طرحواره بسیار متفاوت هستند.
اولاً، افرادی که طرحواره انقیاد دارند، احساس ناتوانی و کنترل شدن توسط دیگران میکنند. آنها نیازهای خود را سرکوب میکنند تا از عواقب منفی پیش بینی شده خود جلوگیری کنند.
برعکس، افرادی که طرحواره ایثار دارند ترجیح میدهند دیگران و نیازهایشان را در اولویت قرار دهند، زیرا معتقدند این کار درستی است.
حتی اگر افرادی با طرحواره ایثار نیت خوبی داشته باشند – برای جلوگیری از درد دیگران – و بسیار همدل باشند، اغلب از دادن چیزهای زیادی به دیگران دچار استرس و خستگی میشوند.
اغلب، آنها همچنین دارای طرحواره محرومیت عاطفی هستند: آنها به دیگران اهمیت زیادی میدهند اما در ازای آن اندکی دریافت میکنند، بنابراین نیازهای خودشان هرگز به اندازه کافی برآورده نمیشوند. این همچنین ممکن است منجر به احساسات منفی نسبت به کسانی شود که برای آنها فداکاری میکنند.
۱۴. طرحواره پذیرش جویی، جلب توجه و تایید (Approval-Seeking/Recognition-Seeking)
برای افرادی که دارای این طرحواره هستند، احساس ارزشمندی بر اساس نظرات، واکنشها و تایید دیگران است. این بزرگسالان بر این باورند که اگر دیگران به آنها نگاه کنند، مناسب خواهند بود و برایشان ارزش قائل میشوند.
در نتیجه، افرادی که این طرحواره را دارند، تأکید زیادی بر چگونگی ظاهر خود و زندگیشان در بیرون دارند. برای نشان دادن خود، آنها بر پول، موفقیت، موقعیت، ظاهر و دارایی تمرکز میکنند.
به طور کلی، این بازتابی از نگرش والدین است که ارزشهایشان بر اساس مطلوبیت اجتماعی است، نه آنچه برای آنها یا فرزندشان خوب است.
افراد مبتلا به این طرحواره عموماً یک احساس واقعی از خود ندارند – از اینکه چه کسی هستند و واقعاً در زندگی چه میخواهند. علاوه بر این، آنها بر اساس قضاوتها و تمایلات خود عمل نمیکنند.
با این حال، تلاش آنها برای دریافت تحسین، تایید و توجه بر اساس موارد زیر نیست:
- ترس از اینکه بیان خود واقعی آنها عواقب بدی داشته باشد (مانند طرحواره اطاعت یا انقیاد)
- تمایل به کمک به دیگران (مانند طرحواره ایثار و فداکاری)
- ادراک برتری و تمایل به کنترل (مانند طرحواره استحقاق)
- استانداردهای درونی یا شخصی (مانند طرحواره معیارهای سختگیرانه).
حوزه پنج: هوشیاری، گوش به زنگی بیش از حد و بازداری (Over-vigilance & Inhibition)
مراقبت بیش از حد و بازداری آخرین حوزه از پنج حوزه طرحواره ناسازگار در مدل طرحواره درمانی دکتر یانگ است.
ویژگی طرحوارههای این حوزه، تأکید بر قوانین سختگیرانه درونی و ارزشهای اخلاقی و نیز به حداقل رساندن احساسات و ابراز عاطفی است که اغلب به بهای رفاه یا روابط بین فردی فرد است.
افرادی که این طرحوارهها را توسعه میدهند معمولاً در خانوادههای سختگیر، تنبیهگر یا کمالگرا پرورش مییابند.
چهار طرحواره ناسازگار در این حوزه وجود دارد.
۱۵. طرحواره منفی گرایی/بدبینی (Negativity/Pessimism)
افرادی که دارای این طرحواره هستند بیشتر جنبه منفی زندگی را میبینند. آنها به طور خاص بر درد، رنج، شکست و ناملایمات زندگی تمرکز میکنند و جنبههای مثبت آن را کم اهمیت میدانند.
آنها در اضطراب و نگرانی مزمن زندگی میکنند، زیرا انتظار دارند اوضاع بد پیش برود.
این باورها همچنین با این پیش بینی همراه است که اشتباهات عواقب شدیدی به همراه خواهند داشت.
بنابراین، افراد مبتلا به این طرحواره، استرس و نشخوار زیادی در مورد آینده دارند.
وقتی صحبت از آینده میشود، آنها بدبین و اغلب بلاتکلیف هستند. آنها حتی ممکن است در تلاش برای جلوگیری از اشتباهات وسواسی به نظر برسند تا از بلایای مربوطه جلوگیری کنند.
از یک طرف، بچهها میتوانند این طرحواره را با کپی کردن نگرش بد والدین خود توسعه دهند. از سوی دیگر، منفی گرایی و بدبینی میتواند نتیجه سختیها و ناملایمات در اوایل کودکی باشد. 😟
۱۶. طرحواره بازداری هیجانی (Emotional Inhibition)
افرادی که طرحواره بازداری هیجانی را دارند برای خودکنترلی ارزش زیادی قائل هستند. بنابراین، این بزرگسالان معمولاً به طور طبیعی، سرخود یا بازیگوش عمل نمیکنند.
آنها از بیان احساسات مثبت و منفی خود جلوگیری میکنند – احساساتی مانند خشم یا پرخاشگری، آسیب پذیری، میل جنسی، شادی و غیره. همچنین ممکن است سعی کنند دیگران را از نشان دادن احساسات شدید باز دارند.
در عوض، آنها سختگیر، بی احساس یا محجوب ظاهر میشوند. باور کلی این است که نشان دادن، صحبت کردن یا عمل کردن بر اساس احساسات یک چیز بد است.
گاهی اوقات، اهمیت درک شده از خودکنترلی ممکن است مبتنی بر فرهنگ باشد.
با این حال، طرحواره بازداری هیجانی اغلب زمانی ایجاد میشود که کودک به دلیل رفتار یا برقراری ارتباط طبیعی و بازیگوش خجالت میکشد.
برای جلوگیری از چنین عدم تایید و شرمساری در آینده، کودک یاد میگیرد که خود را کنترل کند و در نهایت احساسات خود را مهار کند.
۱۷. طرحواره معیارهای سختگیرانه یا استانداردهای بیش از حد انتقادی (Unrelenting Standards/Hypercriticalness)
افرادی که این طرحواره را دارند تلاش میکنند تا استانداردها و قوانین شدید و سختی را رعایت کنند.
با این حال، آنها این کار را انجام نمیدهند زیرا به دنبال تأیید خارجی هستند: آنها این کار را برای خودشان انجام میدهند.
طرحواره استانداردهای بی امان با کمال گرایی، توجه (وسواسی) به جزئیات و انتقاد شدید نسبت به دیگران و خود مرتبط است.
بزرگسالانی که دارای این طرحواره هستند ممکن است در زمینههای مختلف و چندگانه زندگی خود مانند موفقیتهای تحصیلی، عملکرد حرفهای، دیدگاههای اخلاقی و غیره به دنبال کمال باشند.
آنها همچنین به بهره وری و کارایی مشغول هستند و کاهش سرعت برایشان مشکل است.
در نتیجه تعقیب کمال، اغلب در نهایت احساس خستگی، عصبانیت یا اضطراب میکنند. رعایت استانداردهای داخلی خود ممکن است باعث فشار شدید و آسیب به رفاه و همچنین روابط آنها شود.
در نهایت، کودکانی که این طرحواره را توسعه میدهند، اغلب در خانوادههایی بزرگ میشوند که استانداردهای آن بسیار بالاست.
به عنوان مثال، این استانداردها میتواند مربوط به عملکرد، رفتار، اصول اخلاقی و غیره باشد. احتمال دیگر این است که تعیین و تلاش برای رسیدن به استانداردهای بالا راهی برای مقابله با طرحواره نقص است.
۱۸. طرحواره تنبیه (Punitiveness)
طرحواره تنبیه به نسلها منتقل میشود.
بنابراین، کودکانی که آن را دارند، معمولاً باورها و نگرشهای والدین خود را منعکس میکنند.
مشخصه این طرحواره این است که اشتباهات به جای بخشیدن باید مجازات شوند.
بزرگسالانی که این طرحواره را دارند اغلب نسبت به دیگران و همچنین نسبت به خود بیتحمل و نابخشوده هستند.
آنها همچنین استانداردهای سختگیرانهای دارند و شکست انسانی را نمیپذیرند. علاوه بر این، آنها معمولاً عوامل محیطی را که ممکن است منجر به اشتباه شود، در نظر نمیگیرند.
این طرح ممکن است با طرحواره معیارهای سختگیرانه و طرحوارههای نقص و شرم ترکیب شود.
اولاً، با معیارهای سختگیرانه، شخص خود را به دلیل عدم رعایت استانداردهای کمال گرایانه خود مجازات میکند. ثانیاً، با نقص، شخص خود را به دلیل نقصی که درباره خود تصور میکند، مجازات میکند.
راه تشخیص هر طرحواره چیست؟
تشخیص طرحواره یک فرد معمولاً شامل یک ارزیابی روانشناختی جامع است که توسط یک روانشناس آموزش دیده انجام میشود. طرحوارهها الگوهای عمیق و ریشه دار افکار، احساسات و رفتارهایی هستند که ادراک و تعامل فرد با جهان را شکل میدهند. در حالیکه تشخیص قطعی طرحواره افراد بدون ارزیابی حرفهای ممکن نیست، چندین آزمون و معیار روانسنجی وجود دارد که معمولاً برای ارزیابی طرحوارهها استفاده میشود. این آزمایشها میتوانند بینشهای ارزشمندی را در مورد الگوهای طرحوارهای یک فرد ارائه دهند و به اطلاعرسانی در روند تشخیص کمک کنند. در اینجا چند نمونه از ابزارهای ارزیابی طرحواره آورده شده است:
۱. پرسشنامه طرحواره یانگ (YSQ)
پرسشنامه طرحواره یانگ، که توسط جفری یانگ تهیه شده است، یک معیار خودگزارشی پرکاربرد است که برای ارزیابی 18 طرحواره اصلی پیشنهاد شده در طرحواره درمانی طراحی شده است. این پرسشنامه شامل مجموعهای از اظهارات است که افراد سطح موافقت یا مخالفت خود را با آنها نشان میدهند. YSQ امتیازهایی را برای هر طرح ارائه میکند و میتواند به شناسایی وجود و شدت طرحوارههای خاص کمک کند.
برای دسترسی به این پرسشنامه، روی این لینک کلیک کنید.
۲. پرسشنامه حالت طرحواره (SMI)
پرسشنامه حالت طرحواره یکی دیگر از معیارهای خود گزارشی است که در طرحواره درمانی استفاده میشود. حضور حالتهای طرحوارهای مختلف را ارزیابی میکند که نشاندهنده حالات عاطفی مختلف و سبکهای مقابلهای مرتبط با طرحوارههای خاص است. SMI به شناسایی حالتهایی کمک میکند که بیشتر برای یک فرد مرتبط هستند و بینشهایی را در مورد الگوهای احساسی و رفتاری آنها ارائه میدهد.
۳. پرسشنامه طرحواره ناسازگار اولیه (EMSQ)
پرسشنامه طرحواره ناسازگار اولیه یک معیار خود گزارشی است که بر شناسایی طرحواره های ناسازگار اولیه پیشنهاد شده توسط یانگ تمرکز دارد. 18 طرحواره را ارزیابی میکند و امتیازاتی را ارائه میدهد که حضور و شدت هر طرحواره را نشان میدهد.
توجه به این نکته مهم است که این تستها معمولاً توسط روانشناسان آموزش دیده که در طرحواره درمانی یا رویکردهای مرتبط با تجربه هستند، اجرا و تفسیر میشوند. نتایج این آزمایشها، همراه با سایر ارزیابیهای بالینی، میتواند به تشخیص و فرآیند برنامهریزی درمان کمک کند.
چگونه طرحوارههای ناسازگار را درمان کنیم؟
شبیه به روانکاوی، طرحواره درمانی افکار و احساساتی را که در زیر آگاهی پنهان میشوند، در نظر میگیرد.
با این حال، بر خلاف روانکاوی، طرحواره درمانی تاکید زیادی بر رابطه درمانگر و بیمار دارد: درمانگر به طور فعال نیازهای عاطفی بیمار را برآورده میکند و تغییرات را تقویت میکند. رابطه درمانی در طرحواره درمانی نیز بسیار نزدیکتر از درمان شناختی رفتاری (CBT) است.
اگرچه طرحواره درمانی از بسیاری از رویکردها و تکنیکهای CBT استفاده میکند، اما این کار را به روشی کمتر ساختار یافته انجام میدهد و بیشتر بر تکنیکهای احساسی متکی است.
در مقایسه با CBT، طرحواره درمانی تاکید بیشتری بر نیازهای عاطفی، دلبستگی، روابط بین فردی و ایجاد مشکلات روانی در اوایل کودکی و نوجوانی دارد. بنابراین، برای درمان طرحواره های ناسازگار مناسبتر است.
دیدگاهتان را بنویسید