مسیر میانه
هزاران سال پیش، سیذارتا گوتاما، که به عنوان بودا شناخته میشود، به طور تصادفی به حقیقتی در مورد جهان رسید، حقیقت خطر افراط. زمانی که او این حقیقت را کشف کرد، زندگی افراطی داشت و زندگی خود را وقف راه زهد کرده بود. او در این مسیر به قدری ضعیف و لاغر شده بود که اگر یک دست را جلوی شکم و دست دیگرش را پشت میگذاشت، میتوانست دست دیگرش را حس کند.
بودا در حالی که در این راه به دنبال روشنگری و آگاهی بود، سخنان معلمی را درباره موسیقی شنید. او شنید که معلم میگفت: «اگر سیمهای ساز خیلی سفت تنظیم شوند، ساز هماهنگ نمینوازد. اگر خیلی شل تنظیم شوند، ساز موسیقی تولید نمیکند. فقط راه میانه، نه خیلی سفت و نه خیلی شل، موسیقی موزون تولید میکند.» این دیدگاه همه چیز را برای بودا تغییر داد. در نتیجه این آگاهی، او تمرین معنوی کاملا جدیدی را توسعه داد که آن را «مسیر میانه» نامید.
به راحتی می توان گفت که راه میانه تمرین تعادل از طریق اعتدال است. وقتی به این عبارت فکر میکنیم، به این فکر میکنیم که باید برای رسیدن به تعادل، از افراط و تفریط پرهیز کنیم. تلاش برای یافتن یا ایجاد تعادل در زندگی از طریق اعتدال، کار دشواری است و کاری است که گسترش و توسعه انسان را کند میکند. مثلاً اگر بخواهم بین کار و تفریح تعادل برقرار کنیم، اغلب باید کار را کم کنم. اغلب هنگام پیروی از روش سنتی «مسیر میانه»، از درون احساس میکنیم که در حال ترمز کردن هستیم.
درمانگری به نام دایان سنت مفهومی به نام “و آگاهی” را بیان میکند که به معنی حالتی از ذهن است که در آن فرد فضایی برای افراط را در ذهن خود ایجاد میکند. از دیدگاه او، این بخش مهمی از رشد و بلوغ ذهنی و عاطفی است. به عنوان مثال، اگر من در حال شروع یک کار جدید هستم، ممکن است از شروع آن شغل جدید بترسم و اکراه داشته باشم، اما همزمان هیجان زده و آماده شروع آن کار نیز هستم. اگر ظرفیت حضور در آن تناقض را در خود ایجاد نکرده باشم، در انتخاب یکی از این حقایق متناقض مأیوس و سردرگم خواهم شد. در این حالت به دنبال تصمیمات عجولانهای خواهم رفت تا من را از این احساس رهایی بخشد.
مفهوم «و آگاهی» این ظرفیت را دارد که جایگزین امروزی مسیر میانه باشد. «و آگاهی» از شما نمیخواهد که هیچ افراطی را محدود کنید تا به حالت تعادل برسید، بنابراین در هیچ جنبهای از وجود شما، گسست ایجاد نمیکند. در عوض از شما میخواهد به اندازهای گسترده شوید که بتوانید این افراطها و تضادها را در بر بگیرید. همچنین حقیقت عمیقتر دیگری در پشت «و آگاهی» وجود دارد که حتی امیدوارکنندهتر است. در لحظهای که هر دو حقیقت یا حالتی متناقض را قبول میکنیم و به اندازهای گسترده میشویم که بتوانیم هر دو را نگه داریم، دیگر با هیچ کدام از آنها تعریف نمیشویم. ما دیگر تبدیل به یکی یا دیگری نشده ایم و در عوض به چیزی تبدیل شدهایم که هر دو حقیقت را شامل میشود. با نگه داشتن هر دو، به جای اینکه جنبههایی از خودمان را از خود جدا کنیم، حالتی از یکپارچگی در وجود خود ایجاد کردهایم.
کاملاً محتمل است که «و آگاهی» ایدهای باشد که بودا در تمام مدت در ذهن داشته، حالتی آگاهانه از عدم وابستگی به هر دو افراط. وسط به معنای بی طرف، خنثی یا مرکزی است. این همان ذهنیتی است که فرد هنگام تمرین “و آگاهی” به آن دست مییابد.
هر گاه احساس کردید که بین دو حالت افراطی کشیده میشوید یا احساس کردید که نیاز به انتخاب یک طرف یا ایجاد تعادل بین دو چیز هستید، به جای آن “و آگاهی” را تمرین کنید. به جای اتخاذ رویکرد اعتدال و تعدیل هر دو افراط (که یک تاکتیک کنترلی است)، آگاهانه خود را در حال گسترش به اندازه کافی برای تطبیق یا حفظ هر دو افراط تصور کنید. و از خود بپرسید: اگر بخواهم هر دو افراط را در خود نگه دارم، چه طور فکر میکردم یا چه کاری انجام میدادم که متفاوت بود؟
دیدگاهتان را بنویسید