احساس ناراحتی چه چیزی به ما میگوید و چه طور میتوانیم به خود کمک کنیم؟
عناوین
Toggleبسیار مهم است که بدانید که هنگام ناراحتی، نمیتوانید این احساس عاطفی را کنترل کنید و فقط میتوانید به آن پاسخ دهید. احساسات برای آگاهی بیشتر ما از خواستهها و ناخواستههایمان هستند. این نحوه واکنش ما به احساسات مختلف است که بین دور شدن بیشتر از مسیر خود یا بازگشت به مسیر، تفاوت ایجاد میکند.
اغلب ما از احساس ناراحتی برای آگاهی بیشتر و بیدار شدن استفاده نمیکنیم و تمایل داریم که بلافاصله به طور ناخودآگاه نسبت به آن واکنش نشان دهیم. مثلاً در را محکم ببندیم، سیگار بکشیم، سر دیگران داد بزنیم و عملا هر کاری انجام میدهیم که احساس کنیم به ما نسبت به دیگری قدرت میدهد. این واکنشها در واقع مقاومتی هستند در برابر آنچه در حال رخ دادن است و بنابراین، فقط باعث بدتر شدن اوضاع میشوند.
در این مقاله قصد دارم فرمولی به شما ارائه دهم تا پس از بروز ناراحتی، به وضوح بیشتری درباره خود برسید.
۱. ناراحتی وسیلهای است از طرف کیهان تا شما را از چیزی که در حال حاضر از آن بی اطلاع هستید، آگاه کند.
جهان هستی با این احساس شما را آماده بیدار شدن میکند، برای یکپارچه شدن درونی، قبول همه جنبههای خود و یا التیام بخشیدن به آنچه در درون شما نیاز به التیام دارد. بنابراین بدانید که این جهان علیه شما کاری نمیکند.
از آنجایی که کائنات از طریق احساس ناراحتی، در حال هشدار دادن به شماست، شما نیز میتوانید با ناراحتی به شکل یک ساعت زنگدار و یا زنگ مراقبه و مدیتیشن برخورد کنید. اجازه دهید این زنگ ناراحتی، شما را از خواب بیدار کند و تمام تمرکز خود را به لحظه حال معطوف کنید تا تمام توجه آگاهانه شما به موقعیتی که در دست دارید، معطوف شود.
با این نگرش به ناراحتی نزدیک شوید: “جهان از من خواسته در این لحظه از چه چیزی آگاه شوم؟” درستی یا نادرستی داشتن چنین احساسی، مهم نیست. بنابراین احساسات خود را کاملاً حس کنید، بدون اینکه آنها را سرکوب کنید یا سعی کنید که آنها را از بین ببرید.
۲. راهکارهایی برای آرام کردن سیستم عصبی در زمانهای ناراحتی
هنگامی که ناراحت هستید، سیستم عصبی به شدت تلاش میکند تا شما را از چیزی که به عنوان یک تهدید درک میکند، دور کند. شما میتوانید با انجام کارهای زیر، سیستم عصبی خود را آرام کنید
- نفس عمیق در دیافراگم و شکم خود بکشید، تا چهار ثانیه دم انجام دهید، نفس خود را برای دو ثانیه حبس کنید و سپس به آرامی بازدم را به مدت ۸ ثانیه انجام دهید. تنفس خود را یکنواخت نگه دارید. مطمئن شوید که بازدم طولانیتر از دم است.
- سپس، دهان خود را با آب گرم پر کنید و در حالی که نشستهاید، سر خود را به جلو خم کنید و در یک لگن آب سرد قرار دهید و پیشانی، چشمها و حداقل دو سوم گونههای خود را تا زمانی که برایتان راحت است، در آب فرو ببرید. بینی خود را داخل و خارج کنید. این روند را برای چند دقیقه تکرار کنید.
- سپس آرام بنشینید و برای چند دقیقه خود را رها کنید. در این حالت بدن شروع به تکان خوردن به جلو و عقب میکند. به نظر میرسد این حرکت در حالی که نشستهاید و با بازوهایتان محکم سینه خود را بغل کردهاید، بهترین نتیجه را دارد.
- لمس کردن، نوازش و در آغوش گرفتن دیگران نیز کمک کننده است. حتی میتوانید خودتان را محکم در یک پتو بپیچید، حتی سرتان را بپوشانید.
- سیستم عصبی انسان با آواز خواندن آرام میشود. آواز یکی از اعصاب اولیه درگیر در واکنش جنگ یا گریز (Fight or Flight) را تحریک میکند. بعضی این تجربه را دارند که در زمان ناراحتی بیشتر تمایل به آواز خواندن دارند (یکی دیگر از معجزات بدن و جهان هستی). بنابراین اگر احساس میکنید میتوانید، آواز بخوانید، حتی با صدای شخص دیگری همخوانی کنید.
- یک لیست موسیقی برای خود آماده کنید که برای شما آرام بخش باشد و آن را در زمان انجام تمام این مراحل و برای افزایش اثربخشی آنها پخش کنید.
هنگامی که احساس آمادگی کردید، به مراحل بعدی بروید، که شامل مواجهه با ناراحتی است.
۳. پیدا کردن علت واقعی ناراحتی
به ناراحتی خود نگاه کنید تا عنصر واقعی که باعث ناراحتیتان شده را پیدا کنید. چهار عامل اصلی برای ناراحتی وجود دارد شامل:
- خواستهای که از آن جلوگیری شده یا با آن مخالفت شده است.
- یک ارتباط ناموفق.
- زخم گذشتهای که التیام نیافته و با هر اتفاقی دوباره فعال میشود.
- یک انتظار برآورده نشده.
همه ناراحتیها از یک یا همه این موارد تشکیل شدهاند و همه این موارد نیز حول این واقعیت میگردند که ما فکر میکنیم امور مختلف باید به روش خاصی باشند و اما با مخالف آن مواجه میشویم.
در اینجا مثالهایی برای درک بهتر این عوامل میآورم. تصور کنید که من انتظار دارم در خانواده از نظر عاطفی احساس امنیت کنم، اما سخنی منفی از طرف یکی از اعضای خانواده باعث احساس بدی در من میشود. به خاطر داشته باشید که انتظارات میتوانند بسیار ناخودآگاه باشند. این انتظارات باعث ایجاد احساس ناامیدی، غم و اندوه میشوند. این مورد نمونهای از انتظارات برآورده نشده است.
در جایی دیگر تلاش کردهام با بهترین دوستم صحبت کنم و چیزی را برای او توضیح دهم اما او در مقابل وقتی تماس گرفتم، تلفن من را قطع کرد. این مورد نیز نمونهای از یک ارتباط ناموفق است. ارتباط ناموفق یک خیابان دو طرفه است. شاید ما نتوانستهایم با طرف مقابلمان به طور مناسب ارتباط برقرار کنیم یا اینکه آنها برای برقراری ارتباط باز و آماده نبودهاند. اما در هر صورت وقتی ارتباط ناموفقی را تجربه میکنیم، احساس میکنیم مورد سوء استفاده، گیر افتادن، به دام افتادن، طرد شدن و تجاوز قرار گرفتهایم.
وقتی احساس ناراحتی میکنیم، باید دقت کنیم که کدام یک از عوامل ناراحتی در این ناراحتی ما نقش داشتهاند، آیا با خواستهای از ما مخالفت شده، انتظاراتی برآورده نشده یا ارتباط مناسب شکل نگرفته است؟
ما باید راهی برای برقراری ارتباط مستقیم با خود و یا با افرادی که با آنها در تعارض هستیم، در مورد این ریشههای ناراحتی، پیدا کنیم. با این کار دیگر با مسایل سطحی سر و کار نداریم. به عبارت دیگر، اگر شوهرم جورابهایش را روی زمین میگذارد، عصبانیت من از روی زمین بودن جوراب نیست. عصبانیت من به دلیل انتظاری است که از او دارم و برآورده نشده است.
اگر میخواهید عمیقتر به ریشه واقعی هر یک از ناراحتیهای سطحی خود بپردازید، پیشنهاد میکنم از ناراحتیهای خود برای یافتن باور اصلی که باعث ایجاد درد و ناراحتی در شما میشود، استفاده کنید. برای چگونگی انجام این کار در مقالهای دیگر با عنوان: “چگونه باورهای اصلی و درونی خود پیدا کنیم؟”، این مطلب را توضیح دادهام که با کلیک روی این لینک میتوانید آن را مطالعه کنید.
۴. معنایی که انسانها به هر تجربه میدهند، باعث رنج بیشتر میشود.
انسانها بیش از هر گونه موجود دیگری در جهان رنج میبرند. آنها بیشتر رنج میبرند زیرا به تجربیاتی که دارند، معنای دردناکی میبخشند. برای مثال حیوانات فقط در زمان حال هستند و حتی اگر آسیبی ببینند، درد میکشند اما از آن آسیب، برداشتی درباره خودشان و جهان هستی ندارند. آنها نمیتوانند در گذشته یا آینده باشد.
آهویی را تصور کنید که تصادف کرده و پایش آسیب دیده است. او به این تجربه معنا نمیدهد و بنابراین، از نظر عاطفی رنج نمیبرد. آهو به این فکر نمیکند که این موضوع چه تاثیری بر آیندهاش خواهد داشت. این نتیجه گیری را نمیکند که جهان با او مخالف است و دوستش ندارد، یا اینکه جهان مکانی خطرناک و بد است.
اما انسان بلافاصله به تجربیات دردناک، معنای دردناکی نیز میدهد. بنابراین، هر زمان که یک ناراحتی را تجربه کردید، از شما میخواهم در نظر بگیرید که آن تجربه و اتفاق از آنچه ما آن را معنا میکنیم، جداست و از خود بپرسید “من چه معنایی به این تجربه اضافه کردم؟”
۵. مقاومت را بردارید.
به جای مقاومت در برابر اتفاق ناخواسته ای که در حال رخ دادن است، با نگرش اجازه دادن یا کنجکاوی به آن نزدیک شوید. ناراحتی در نهایت نتیجه این است که تصور میکنیم چیزی باید باشد که نیست یا نباید باشد و هست. این وابستگی به بایدها، شما را در جنگ با آنچه هست، قرار میدهد. بنابراین شما به طور مداوم در جنگ با لحظه حال قرار میگیرید. بنابراین وانمود کنید که فیلسوفی هستید که باید از پارادایم تفکر فعلی خود خارج شوید و این سوال را بررسی کنید: “چرا خوب است که این اتفاق بیفتد؟” شما با این کار میتوانید فهرستی پیدا کنید از تمام جنبههای مثبت موقعیت منفی که در آن هستید!
۶. زخم التیام نیافته
اگر با انجام هیچ یک از مراحل قبلی، نتوانید ناراحتی را کاهش داد، به این معنی است که زخم عاطفی عمیقی ایجاد شده است. ناراحتی شما را فرا میخواند تا نور آگاهی خود را به تاریکی آن درد ناخودآگاه ببرید تا آن را حل کنید. بنابراین، به جای تلاش برای احساس بهتر، سعی کنید که با حضور بی قید و شرط با ناراحتی خود، اجازه دهید که احساستان شما را به تروما و درد اصلی که حل نشده است، هدایت کند و راه حلی ایجاد کند.
ناراحتی همیشه فراخوانی برای بیداری است. همیشه از طرف کائنات تنظیم شده است که از ما بخواهد تغییری ایجاد کنیم، تغییری در افکار، ارتباطات، اعمال و موقعیت ما. بنابراین از ناراحتی استفاده کنید تا از عواملی که در واقع باعث ناراحتی شما میشوند، آگاه شوید و بر اساس چیزهایی که در خود پیدا می کنید، تنظیمات خود را انجام دهید. ناراحتی اینجا نیست که جلوی پیشرفت شما را بگیرد بلکه اینجاست تا پیشرفت و گسترش شما را افزایش دهد.
دیدگاهتان را بنویسید