خلاصه کتاب زندگی جاودانه هنریتا لاکس
عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: The Immortal Life of Henrietta Lacks
- نویسنده: ربکا اسکلوت
- سال انتشار: ۲۰۱۰
- ژانر: زندگینامه، غیرداستانی، تاریخی
- امتیاز کتاب: ۴.۱۱ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
درباره نویسنده
ربکا اسکلات یک نویسندهی آمریکایی است که بیشتر به خاطر کتابش با نام «زندگی جاودانه هنریتا لاکس» شناخته میشود. این اثر پرفروش غیرداستانی، زندگی هنریتا لاکس، یک زن آفریقایی آمریکایی را بررسی میکند که سلولهایش بدون رضایت او در سال ۱۹۵۱ گرفته شد و منبع رده سلولی HeLa شد، که در پیشرفتهای علمی متعددی بسیار مهم بوده است. کتاب اسکلات به مفاهیم اخلاقی تحقیقات پزشکی، تاریخچهی سلولهای HeLa و تأثیر بر خانوادهی هنریتا لاکس میپردازد و روایتهای شخصی را با کاوشهای علمی در هم میآمیزد.
اسکلات علاوه بر کارش بر روی هنریتا لاکس، در نشریاتی مانند مجله نیویورک تایمز، O، مجله اپرا و دیسکاور نیز مشارکت داشته و موضوعاتی از پیشرفتهای علمی تا مسائل اجتماعی را پوشش میدهد. او همچنین مدافع آموزش علوم است و به طور گسترده در مورد اهمیت تحقیقات پزشکی اخلاقی و حقوق شرکت کنندگان در تحقیق صحبت کرده است. نوشتههای اسکلات تحقیقات دقیق را با کاوش همدلانهی داستانهای انسانی در پس اکتشافات علمی ترکیب میکند و او را به چهرهای برجسته در جوامع علمی و ادبی تبدیل میکند.
خلاصه کتاب
“زندگی جاودانه هنریتا لاکس” داستان یک کشاورز تنباکوی فقیر را روایت میکند که بر اثر سرطان دهانهی رحم درگذشت، و داستان رشته سلولی او، HeLa، که دانشمندان از آن برای یافتن درمان برای فلج اطفال و سایر بیماریها استفاده کردند. در یک تحقیق جذاب و آشکار، نویسندهی این کتاب، ربکا اسکلوت، تاریخ هنریتا و خانوادهاش، استثمار سیاهپوستان آمریکایی توسط صنعت پزشکی و سلولهای فناناپذیر هنریتا را کشف میکند.
مقدمه: با زن پشت اولین سلولهای جاودانهی جهان آشنا شوید.
تا همین اواخر، زندگی هنریتا لاکس، اهداکنندهی سلولهای سرطانی معروف جهانی HeLa، یک راز بود.
اگرچه سلولهای او برای برخی از باورنکردنیترین پیشرفتهای پزشکی در نیم قرن گذشته – درمان فلج اطفال، و تحقیقات اولیه در مورد ایدز و درمان سرطان – ضروری بودهاند – اکثر مردم نام او را نمیدانند. کسانی که میدانند شخصی در پشت این سلولها وجود دارد، اغلب نام او را اشتباه میگیرند و از او به عنوان هلن لاکس یا هلن لین یاد میکنند.
این کتاب داستانهای موازی هنریتا لاکس و سلولهایش را بیان میکند. نویسندهی کتاب، ربکا اسکالت، علاوه بر بازگویی نبرد هنریتا با سرطان که در نهایت تسلیم آن میشود، تاریخچهی سلولهایی را که بیشتر از او زنده ماندهاند، همراه با ظهور و استقرار کشت سلولی و صنعت ثبت اختراع ژن را شرح میدهد.
همانطور که این خلاصه نشان خواهد داد، زندگی جاودانه هنریتا لاکس برای هر کسی که به تاریخ پزشکی، تاریخ سیاه پوستان آمریکا، و آیندهی تحقیقات سلولی و ثبت اختراع ژن علاقه دارد، خواندنی است.
در این خلاصه، متوجه خواهید شد که:
- چرا رشتههای سلولی برای تحقیقات پزشکی بسیار مهم هستند و چقدر میتوانند از نظر مالی ارزشمند باشند.
- چرا سلولهای شما سالها پس از مراجعه به پزشک برای چک آپهای معمول در انبار نگهداری میشوند.
- چرا صاحبان مزارع در میان بردگان خود داستانهایی درباره پزشکانی که نصف شب برای ربودن آنها آمده بودند، پخش میکردند. و
- چه چیزی پشت تنش تاریخی بین سیاهپوستان آمریکایی و صنعت پزشکی نهفته است.
هنریتا لاکس یک زن سیاهپوست آمریکایی فقیر بود که بر اثر نوعی سرطان بسیار تهاجمی درگذشت.
در ۱ آگوست ۱۹۲۰، در روانوک، ویرجینیا، دختر کوچکی به دنیا آمد که علم پزشکی را برای همیشه تغییر داد. اسم او هنریتا بود.
هنریتای جوان مانند بسیاری از افراد خانوادهاش در مزرعهی تنباکوی آنها کمک میکرد، محصول را برداشت کرده و برگها را به بوستون جنوبی برده تا فروخته شود.
وقتی هنریتای جوان کار نمیکرد، با پسر عمویش، دیوید لاکس – ملقب به دی، بازی میکرد.
هنریتا زمانی که ۲۰ ساله بود با دی ازدواج کرد و این زوج خیلی زود بچه دار شدند. اما این روزهای سختی برای کشاورزان کوچک بود و خانواده از نظر مالی در مضیقه بودند. بنابراین هنریتا و دی تصمیم گرفتند به نقطهی اسپاروز در نزدیکی بالتیمور نقل مکان کنند.
یک دهه بعد، در اوایل سال ۱۹۵۱، هنریتا وارد اتاق معاینه زنان رنگین پوست (غیر سفیدپوستان) جان هاپکینز شد. پزشکان یک توده در دهانه رحم او کشف کردند.
پس از اینکه پزشکان نمونهای را برداشتند و آن را برای تشخیص به آزمایشگاه آسیب شناسی رساندند، هنریتا را به خانه فرستادند. در آنجا، او به سرعت به روال معمول روزانهی خود بازگشت: مراقبت از فرزندانش، آشپزی برای خانواده و نظم دادن به خانه.
حداقل برای مدتی زندگی به روال عادی خود ادامه داد.
سپس نتایج بیوپسی او رسید: هنریتا سرطان اپیدرموئید دهانه رحم در مرحله اولِ آن داشت.
در آن زمان، جان هاپکینز از رادیوم – یک مادهی رادیواکتیو – برای درمان سرطان دهانهی رحم استفاده میکرد. اما در حالیکه رادیوم در از بین بردن سلولهای سرطانی بسیار موثر است، این کار ضررهایی نیز دارد: هر سلول دیگری که با آن در تماس باشد را نیز از بین میبرد. در واقع، رادیوم آنقدر قوی است که در دوزهای بالا حتی میتواند پوست بیمار را بسوزاند.
هنریتا با دادن رضایت رسمی برای هر گونه درمان یا جراحی که پزشکان ضروری میدانستند، یک بار دیگر به بخش زنان رنگین پوست جان هاپکینز هدایت شد.
در آنجا، هنریتا ساعتها در معرض رادیوم طاقتفرسا قرار گرفت – اولین درمان از بسیاری از درمانهایی که در طول سال دریافت میکرد.
اگرچه این درمانها فشرده بودند، به حدی که بیشتر بدن او کاملاً سوخته بود، اما در نهایت بیاثر بودند.
هنریتا لاکس در ۴ اکتبر ۱۹۵۱ درگذشت.
اگرچه هنریتا لاکس به بیماری خود تسلیم شد، سلولهای او – به نام “HeLa” – زنده ماندند و رشد کردند.
در اوایل دهه ۱۹۵۰، دانشمندان و پزشکان به دنبال راههایی برای زنده نگه داشتن سلولهای انسان در خارج از بدن بودند تا بتوانند تحقیقات تجربی خود را انجام دهند که به درمان بیماریهایی مانند سرطان، فلج اطفال، هرپس و آنفولانزا کمک کند.
آنها برای زنده نگه داشتن سلولها تلاش میکردند، اما هنگامی که از بدن استخراج میشوند و در یک محیط کشت قرار میگیرند (مایعی که به سلولها کمک میکند تا زنده بمانند)، بیشتر سلولها به سرعت میمیرند.
می خواهید ادامه خلاصه کتاب زندگی جاودانه هنریتا لاکس را مطالعه کنید؟
با فعال سازی عضویت ویژه، به خلاصه کامل این کتاب و 100 ها کتاب دیگر دسترسی داشته باشید.
ارتقاء عضویت
دیدگاهتان را بنویسید