بازیابی خود واقعی: شفای خود از نقش والدگری در خانواده
عناوین
Toggleما اغلب انعطاف پذیری بزرگترین دختر خانواده را که با وجود احساس ناامنی دائمی، محافظ خانواده شده است، نادیده میگیریم. این موضوع با بسیاری از ما که بزرگ شده و وزن دنیا را روی دوش خود احساس میکنیم، طنینانداز میشود.
از سنین جوانی، به طور غریزی میدانستیم که باید به خواهر و برادرانمان کمک کنیم، بهعنوان یک درمانگر برای والدین خود عمل کنیم، یا احساسات خود را سرکوب کنیم تا سربار نباشیم. با این حال، چیزی که واقعاً به آن نیاز داشتیم این بود که کسی توجه کند که آیا حالمان خوب است یا خیر، متوجه تنهایی یا ترس ما شود، در هنگام استرس برایمان آرامش ایجاد کند، به ما نشان دهد که چگونه با استرس کنار بیاییم و ارتباطات سالم را در خانواده تقویت کنیم.
هنگامی که این نیازها برآورده نمیشوند، یک تغییر ناخودآگاه نقش رخ میدهد که منجر به “والد شدن” فرد میشود، یعنی زمانی که کودکان مسئولیتهای بزرگسالی را بر عهده میگیرند. این نقش ما را وادار میکند که بیش از حد هوشیار باشیم، تلاش کنیم که خوشایند مردم (people-pleasing) باشیم، و به دنبال دوستان یا شریکهایی باشیم که نیاز به مراقبت دارند.
درک والدگری
۱. هوشیاری بیش از حد
با بزرگ شدن در محیط های غیرقابل پیش بینی، از رفتارها و خلق و خوی دیگران بیش از حد هوشیار میشویم که اغلب منجر به اضطراب اجتماعی در بزرگسالی میشود.
به عنوان مثال، اگر در خانهای بزرگ شدهاید که مادرتان اغلب در سکوت رفتار میکند یا پدرتان خلق و خو و طغیانهای انفجاری داشته است، ناخودآگاه یاد میگیرید که به نشانههایی از این رفتارها توجه کنید تا ارتباط خود را با آنها حفظ کنید. این هوشیاری مداوم باعث ایجاد حس ناراحتی پایدار در اطراف مردم می شود زیرا شما هرگز واقعاً احساس امنیت نکردید.
۲. مردم پسند بودن یا مهرطلبی (People-Pleasing)
این خیانت به خود از دوران کودکی شروع میشود و هدف آن راضی نگه داشتن همه برای حفظ امنیت خود است. این خصوصیت در بزرگسالی منجر به خستگی، رنجش و فقدان مرزها میشود.
افراد با ویژگی مهرطلبی مزمن اغلب میگویند: «از خدمت کردن مداوم خیلی خسته شدهام» یا احساس میکنند که دائماً از آنها سوء استفاده میشود. این اتفاق ناشی از نداشتن مرزهای مشخص و احساس گناه شدیدی است که هر زمان که خود را در اولویت قرار میدهند، ناشی میشود، به دلیل برچسب خوردن به عنوان فردی “خودخواه”.
۳. هویت مراقب (Caretaker Identity)
ما اغلب هویتی را به عنوان مراقب یا تثبیت کننده ایجاد میکنیم که منجر به روابط نامتعادل میشود که مشخصه آن بخشش بیش از حد از یک سمت است.
در مطالعات مشاهده شده است که زنان بسیاری که در کودکی به شدت به آنها اعتماد میشد، در بزرگسالی این هویت را اتخاذ میکنند. اگرچه ممکن است در ابتدا خوشایند و آشنا به نظر برسد، اما در نهایت الگوهای روابط ناکارآمدی را تقویت میکند که در آن یک نفر تمام بار سنگین عاطفی را به دوش میکشد. ایجاد روابط سالم مستلزم مشارکت بزرگسالان مستقل است که به یک اندازه قابل اعتماد هستند.
مراحل شفا
شفا از نقش والدگری شامل انجام مراحل آگاهانهی زیر است:
۱. یک عادت کوچک برای خود ایجاد کنید.
روزانه ۱۰ دقیقه را صرف یک فعالیت لذت بخش و آرامش بخش کنید تا دوباره با خودتان ارتباط برقرار کنید. بسیاری از ما عمیقاً از خودمان جدا شدهایم و باید یاد بگیریم که چگونه در سکوت و سکون باشیم نه اینکه حواسمان پرت شود و «همیشه در حال حرکت» باشیم.
مثلاً برای خود یک فنجان قهوه آماده کنید، اول صبح بیرون بروید، در سکوت دراز بکشید، زیر آفتاب بنشینید، ۱۰ صفحه از یک کتاب جدید بخوانید، مراقبه یا دعا کنید، به صدای پرندگان گوش دهید، پیاده روی کنید یا یک صبحانه مقوی برای خود آماده کنید.
۲. حد و مرزهای کوچکی تعیین کنید.
تعیین حد و مرز برای افرادی که والد شدهاند، وحشتناک است، زیرا هرگز نتوانستهاند نه بگویند، یا اگر این کار را کردهآند، با احساس شرمندگی و حس گناه همراه بوده است. شروع کنید به تعیین حد و مرزهای شخصی خود و نه گفتن به چیزهایی که باعث خیانت به خود میشود.
به چند مثال زیر توجه کنید:
- رد کردن دعوت اجتماعی برای استراحت کردن: «به نظر خیلی سرگرم کننده است، اما من نمیتوانم شرکت کنم. من به خوابم میرسم.»
- امتناع از لطف کردن به دیگران به دلیل مشغلهی کاری: «این آخر هفته واقعاً درگیر هستم و نمیتوانم کمکی کنم، اما میتوانم از اطراف بپرسم تا ببینم آیا شخص دیگری در دسترس است یا خیر. آیا این کمک کننده هست؟»
- به تعویق انداختن مکالمات خسته کننده از نظر عاطفی: «من میدانم که شما در حال حاضر مشکلاتی با پدر دارید، و فکر نمیکنم من در حال حاضر فرد مناسبی برای صحبت در این مورد باشم.»
- قرض ندادن وقتی پول کمی دارید: «من در حال حاضر نمیتوانم پولی قرض بدهم. من روی پس انداز برای آیندهام متمرکز هستم.»
۳. “من یک بار هستم” را فراموش کنید.
توجه کنید که چند وقت یکبار احساس میکنید که سربار هستید و تمرین کنید که نیازهای خود را بدون توضیح زیاد بیان کنید. این تمرین اعتماد به نفس شما را تقویت میکند و دیگران را تشویق میکند که به شما احترام بگذارند.
به عنوان مثال، شاید متوجه شده باشید که وقتی در خیابان مردم با شما برخورد میکنند، شما عذرخواهی میکنید یا وقتی به چیزی نه میگویید، بیش از حد خودتان را توضیح میدهید. شروع به مشاهدهی این الگوها در خود کنید و به آرامی بدون توضیح بیش از حد نیازهای خود را بیان کنید. این باعث ایجاد اعتماد به نفس میشود و به دیگران کمک میکند به برقراری مستقیم ارتباط شما احترام بگذارند.
سفر شفای خود را در آغوش بگیرید.
شفا یافتن از والدگری سفری برای احیای خود است. قدمهای کوچک بردارید، پیروزیها را جشن بگیرید و در طول این فرآیند با خودتان مهربان باشید. با استفاده از این شیوهها، شما میتوانید به تدریج به خود واقعیتر و کاملترتان دست پیدا کنید.
این مسیر، سفری برای بازیابی خود واقعی شماست.
دیدگاهتان را بنویسید