خلاصه کتاب شجاعت در برهوت
عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی : Braving the Wilderness: The Quest for True Belonging and the Courage to Stand Alone
- نویسنده: برنه براون
- کشور: آمریکا
- سال انتشار: ۲۰۱۷
- ژانر: روانشناسی، خودیاری
- مناسب برای: همه افراد
- امتیاز کتاب: ۴.۱۴ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
درباره نویسنده
برنه براون یک پژوهشگر، مدرس، نویسنده و میزبان پادکست آمریکایی است. براون به طور ویژه برای تحقیقاتش در مورد شرم، آسیبپذیری و رهبری شناخته شده است. براون که یک محقق و دانشگاهی قدیمی بود، پس از یک سخنرانی پر بازدید در تدتاک در سال ۲۰۱۰ در مورد آسیبپذیری به شهرت رسید.
در این مقاله خلاصهای از کتاب شجاعت در برهوت نوشتهی خانم برنه بروان آورده شده است.
مقاله مرتبط: خلاصه کتاب زندگی شجاعانه
خلاصه کتاب
شجاعت در برهوت مفاهیم رایج در مورد معنای تعلق را به چالش میکشد. این کتاب احساس عدم تعلق را به احساس خشم و ناآرامی، هم در ایالات متحده و هم در سراسر جهان مرتبط میکند. برنه براون از ترکیبی قوی از تحقیقات علمی و داستان سرایی استفاده میکند تا معنای واقعی تعلق را آشکار کند. این کتاب شامل داستانهای قابلتوجهی از درد و رنج است که نشان میدهد مردم تا چه حد حاضرند برای به دست آوردن احساس تعلق پیش بروند.
مقدمه
اگر میخواهید احساس تنهایی کنید، کافیست به شبکههای اجتماعی نگاهی بیندازید. اگرچه هدف این شبکهها نزدیکتر کردن ما به یکدیگر بوده، اما اغلب بیشتر ما را از هم دور میکنند. شاید با خانواده و دوستان خود که همگی به دلیل دو قطبی شدن عقاید سیاسی و فرهنگی اختلاف دارند، احساس بیگانگی کنید. شاید متوجه شده باشید که رسانههای اجتماعی سطحی به نظر میرسند و در آنها همه به شدت به دنبال گرفتن اعتبار و توجه هستند. یا شاید متوجه شدهاید که عکسهای شادی از خود را در اینستاگرام منتشر میکنید، زمانیکه در عمق وجودتان، یک دوست واقعی ندارید که بتوانید با او تماس بگیرید. همه ما زمانی با این احساسات دست و پنجه نرم کردهایم. و از آنجایی که تنهایی بسیار قدرتمند است و توسط جامعه ما بسیار مورد انگ واقع شده است، ما اغلب در تلاش برای نشان دادن اینکه بخشی از یک گروه هستیم، دست به انتخابهای نابخردانهای میزنیم.
با این حال، نویسنده استدلال میکند که ما هرگز نمیتوانیم از افراد دیگر برای پر کردن خلا داخلی خود استفاده کنیم. در عوض، اگر میخواهیم احساس کامل بودن کنیم، باید در صحرای قلب و روح خود شجاع باشیم و یاد بگیریم که چگونه به تنهایی کامل باشیم. راه حل واقعی در درون است و تنها با نگاه کردن به درون و پرسیدن سوالات سخت میتوانیم آرامشی را که با تعلق واقعی و دانستن جایگاه خود در جهان حاصل میشود، بیابیم.
در طول این خلاصه، راهنمای بقای نویسنده در این بیابان را بررسی خواهیم کرد و متوجه خواهید شد که:
- چگونه یک برگه مجوز باعث شد که برنه براون در اپرا مهمان شود.
- ابزارهایی که برای عبور از بیابان شخصی خود نیاز دارید. و
- چگونه تراژدی میتواند شما را قویتر کند.
جستجو برای تعلق
وقتی از مردم پرسیده میشود که از چه چیزی بیشتر میترسند، بسیاری میگویند «عنکبوت»، «ارتفاع» یا «تاریکی». اما بسیاری دیگر میگویند که از تنها ماندن بیشترین ترس را دارند. و چه بپذیریم چه نپذیریم، در اصل، تنهایی یک ترس جهانی است. برای بسیاری از ما، این ترس از یک تجربهی اولیه و تکوینکننده با تنهایی ناشی میشود – تجربهای که باعث میشود حتی از دورنمای این احساس وحشت داشته باشیم. شاید از دوران دبستان، زمانی که شما تنها بچهای بودید که به جشن تولد دعوت نشدید، شروع شده باشد. شاید نوعی نژادپرستی یا تبعیض جنسیتی را تجربه کرده باشید که اثری پاک نشدنی بر قلب جوان شما گذاشته باشد.
متأسفانه، نویسنده هر یک از سناریوهایی را که توضیح دادم، تجربه کرده بود. و همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید، این تجربیات تأثیر قدرتمندی بر رشد عاطفی او داشته است.
از سنین پایین، جنبههای سادهی هویت او – مانند نام و رنگ پوستش – باعث جدایی او شد. زمانی که نویسنده تنها چهار سال داشت و خانوادهاش به نیواورلئان نقل مکان کردند، نژادپرستی در این کشور بسیار بدتر از امروز بود و مدارس همچنان جدا بودند. براون تا حدی به خاطر نامش، خود را در محافل سیاه و سفید نامطلوب میدید. نام میانی براون، کاساندرا، توسط همکلاسیهای سفیدپوستش آفریقایی-آمریکایی تلقی میشد، بنابراین او را مسخره میکردند و هرگز به جشن تولدشان دعوتش نمیکردند. براون توسط دوستان آفریقایی-آمریکایی خود به برخی مهمانیها دعوت میشد، اما والدین آنها اغلب از دیدن یک دختر سفیدپوست شوکه میشدند. اگرچه این خاطرات برای مدتها پیش است، براون هنوز میتواند درد چهار ساله بودن و احساس تعلق نداشتن را به یاد بیاورد.
اما بدتر از آن این است که احساس کنید به خانوادهی خود تعلق ندارید، که میتواند حتی خطرناک شود.
وقتی براون نوجوان بود، خانواده او به هیوستون نقل مکان کردند. در مدرسهی جدیدش، او به شدت میخواست بخشی از Bearkadettes، تیم چیرلیدرهای مدرسه باشد. براون در آمادهسازی برای تمرینات، یک رژیم غذایی مایع را دنبال کرد که دو هفته طول کشید. او بدون وقفه روتین خود را ادامه داد. اما، علیرغم این واقعیت که عملکرد بسیار خوبی داشت، به براون گفته شد که او نمیتواند عضوی از این گروه باشد.
این اتفاق برای نویسنده بسیار دلخراش بود، زیرا مادرش یک در گذشته عضو این گروه بوده و پدرش زمانی ستاره تیم فوتبال بود. هر دو والدین از این اتفاق ابراز ناامیدی کردند، بنابراین او نه تنها از طرف تیم چیرلیدرها احساس طرد شدگی پیدا کرد، بلکه همچنین از طرف خانوادهاش احساس طرد شدن میکرد.
براون این احساس را با خود به بزرگسالی منتقل کرد و برای مبارزه با درد آن، شروع به سوء مصرف الکل کرد.
با این حال، خوشبختانه زمانی که پذیرفت که به کمک نیاز دارد و تلاش کرد تا در مسیر بهبودی قرار گیرد، راههای جلوی پای او قرار گرفت. اما اگرچه این معمولاً یک لحظهی امیدوارکننده در زندگی یک فرد است، مسیر نویسنده برای بهبودی چندان خوشبینانه نبود. چون بار دیگر او با آن سازگاری نداشت. او به گروه الکلیهای گمنام (AA) پیوست، اما این گروه حمایتی آرامش چندانی برای بروان به همراه نداشت. حامیان در گروه الکلیهای گمنام متوجه شدند که اعتیاد او به الکل و وسواس او نسبت به روابط ناسالم و وابسته، به طور جداییناپذیری باهم مرتبط هستند. بنابراین، او از گروه الکلیهای گمنام نیز رد شد!! و به سمت یک گروه حمایتی دیگر رانده شد: وابستههای گمنام (Co-Dependents Anonymous). اما یک بار دیگر، بودن در یک گروه حمایتی که باید کمک و امید به او میداد، محل درد و طرد او شد. مردم معمولاً از گروههای حمایتی طرد نمیشوند، اما نویسنده متوجه شد که نه از یک، بلکه از دو گروه کنار گذاشته شده است. او برای هیچ گروهی مناسب نبود.
مشکل این بود که براون اعتیادهای زیادی داشت. الکل نوشیدن و وارد شدن به روابط وابسته فقط نوک کوه یخ بود. این مشکلات را میتوان به طرد شدن او در کودکی ردیابی کرد و درد ناشی از این احساس که حس تعلقی ندارد، همچنان در حال انباشته شدن است.
تعلق واقعی به چه معناست؟
همانطور که در مثال نویسنده هم دیدیم، بسیار دردناک است که احساس کنید به جایی تعلق ندارید. انسان موجودی اجتماعی است و خواهان انطباق راحت با دیگران و قرار گرفتن در یک “گروه” است. به عبارت دیگر، همهی ما به دنبال احساس تعلق هستیم که نه تنها یک میل بلکه یکی از نیازهای اولیه ماست. ما میخواهیم به جای اینکه متمایز شویم و جدا بیفتیم، تعلق داشته باشیم.
اما آیا تنها طرد شدن احساس عدم تعلق را منتقل میکند؟ همانطور که حتما حدس زدهاید، طرد شدن تنها چیزی نیست که میتواند باعث احساس عدم تعلق شود. گاهی اوقات میتوانید عضو یک باشگاه یا انجمن اجتماعی شوید و همچنان احساس کنید که یک فرد خارجی هستید. در مواقع دیگر، فرد ممکن است به خاطر تلاش زیاد برای جلب رضایت دیگران، احساس بیزاری از خود کند.
تجربهی خود نویسنده به او آموخته است که وقتی برای اولین بار این جمله را میشنوید، ممکن است کمی تعجب کنید. به هر حال، آیا «متناسب بودن با یک جمع یا گروه» و «تعلق» یکسان نیست؟ نویسنده بیان میکند که این دو در واقع بسیار از هم دور هستند و این به دلیل واقعیتی به نام “سندرم خیانتکار” است، یک مشکل سلامت روان که ۷۰٪ از مردم را درگیر کرده است.
می خواهید ادامه خلاصه کتاب شجاعت در برهوت را مطالعه کنید؟
با فعال سازی عضویت ویژه، به خلاصه کامل این کتاب و 100 ها کتاب دیگر دسترسی داشته باشید.
ارتقاء عضویت
دیدگاهتان را بنویسید