خلاصه کتاب غذا دعا عشق
عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Eat, Pray, Love
- نویسنده: الیزابت گیلبرت
- سال انتشار: ۲۰۰۶
- ژانر: خاطره، بیوگرافی
- امتیاز کتاب: ۳.۶۲ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
درباره نویسنده
الیزابت گیلبرت نویسنده آمریکایی است که به خاطر کتاب خاطرات پرفروشش «بخور، دعا کن، عشق بورز» یا «غذا، دعا، عشق» که به سفر یکساله او در کشف خود و کاوش معنوی پس از یک طلاق دشوار میپردازد، شهرت دارد. گیلبرت که در ۱۸ ژوئیه ۱۹۶۹ در واتربری، کانکتیکات به دنیا آمد، اغلب مضامین رشد شخصی، خودیابی و جستجوی خوشبختی را بررسی می کند. خاطرات او با مخاطبان زیادی طنین انداز شد و به فیلمی موفق با بازی جولیا رابرتز تبدیل شد.
گیلبرت علاوه بر «بخور، دعا کن، عشق بورز»، چندین کتاب دیگر از جمله رمان، آثار غیرداستانی و کتابهای خودیاری نوشته است. او همچنین یک سخنران برجسته است و سخنرانیهای TED در مورد خلاقیت و الهام را ارائه کرده است. نوشتههای گیلبرت و حضورهای عمومی، او را به چهرهای برجسته در حوزهی توسعه شخصی و بیان خلاق تبدیل کرده است و او همچنان به الهام بخشیدن به خوانندگان و مخاطبان در سراسر جهان ادامه میدهد.
خلاصه کتاب
«بخور، دعا کن، عشق بورز» خاطرهای نوشتهی الیزابت گیلبرت است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شده است. این کتاب روایتی شخصی از سفر یکساله نویسنده برای خودیابی و کاوش معنوی پس از یک طلاق دشوار است. این کتاب به سه بخش تقسیم میشود که هر کدام نشان دهندهی مرحله متفاوتی از سفر او است.
غذا
الیزابت گیلبرت در بخش «غذا» از کتاب، اولین مرحله از سفر متحول کنندهی خود را پس از یک طلاق دردناک آغاز میکند. او چهار ماه را در ایتالیا به خصوص در رم میگذراند. در این دوره، تمرکز اصلی او بر روی دستیابی به لذت و تغذیه، چه جسمی و چه عاطفی است. او خود را در فرهنگ غنی ایتالیا غوطه ور میکند، لذت غذاهای خوشمزه را میچشد، زبان آنها را یاد میگیرد و با مردم محلی ارتباط عمیق برقرار میکند.
این مرحله از کتاب این ایده را تجلیل میکند که مشغول شدن در شادیهای ساده زندگی، مانند لذت بردن از غذا و درگیر شدن در ارتباطات انسانی معنادار، میتواند راهی برای شفا و کشف مجدد اشتهای فرد برای زندگی باشد. نوشتههای توصیفی گیلبرت به زیبایی ماهیت غذاهای ایتالیایی و صمیمیت مردمی را که در طول مدت اقامتش در ایتالیا با آنها روبرو میشود، به تصویر میکشد و آن را به بخشی پر جنب و جوش و حسی از سفر او تبدیل میکند.
دعا
نویسنده در بخش “دعا” از کتاب مرحله دوم سفر یک ساله خود را آغاز میکند و به آشرام در هند میرود. در اینجا، او در تلاش برای روشنگری معنوی و خودشناسی عمیقتر است، زیرا با زخمهای عاطفی گذشتهی خود دست و پنجه نرم میکند. در آشرام، گیلبرت خود را در تمرینات یوگا و مدیتیشن غوطه ور میکند که توسط مرشد خود و سایر معلمان روحانی هدایت میشوند. زمان او در هند با کاوش عمیق و دروننگر ایمان و پیگیری یک ارتباط معنوی بالاتر مشخص شده است. این بخش از کتاب به پیچیدگیهای آرامش درونی، پذیرش خود و عملکرد درونی روح میپردازد، زیرا گیلبرت به دنبال آرامش و معنا در زندگی خود است.
در سرتاسر بخش «دعا»، خوانندگان شاهد مبارزات و پیروزیهای گیلبرت هستند، زیرا او به دنبال غلبه بر درد عاطفی خود و یافتن ارتباط عمیقتر با منبع الهی است. این یک مرحلهی عمیق و درون نگر از سفر او است، که تلاش جهانی انسان برای درک معنوی و مسیر چالش برانگیز، اما در نهایت پاداش به سوی خودشناسی و آرامش درونی را برجسته میکند.
عشق
الیزابت گیلبرت در بخش «عشق» از کتاب به بالی، اندونزی سفر میکند، جایی که آخرین مرحلهی تلاش یکساله خود را برای کشف خود و خوشبختی تجربه میکند. در بالی، او عمیقاً خود را درگیر فرهنگ محلی میبیند و با مردی برزیلی به نام فیلیپ، که در نهایت عاشق او میشود، ارتباط عمیقی برقرار میکند. در این قسمت از کتاب مضامین عشق، مشارکت و امکان یافتن خوشبختی پایدار در یک رابطه عاشقانه بررسی میشود. رابطهی گیلبرت با فیلیپ برای او احساس رضایت و باوری تازه به قدرت عشق و ارتباط به ارمغان میآورد.
در سرتاسر بخش «عشق»، داستان گیلبرت پیامی از امید و رستگاری ارائه میدهد و نشان میدهد که حتی پس از یک طلاق دردناک و یک سال کاوش شخصی شدید و پر چالش، میتوان عشق و خوشبختی پایدار پیدا کرد. این قسمت بر این ایده تأکید میکند که عشق میتواند نیروی قدرتمندی برای شفا و تجدید قوا در زندگی فرد باشد و نتیجهای دلچسب برای سفر تحولآفرین او فراهم کند.
به طور کلی، «غذا، دعا، عشق» خاطرهای جذاب و نشاطآور است که جستجوی یک زن برای کشف خود، خوشبختی و معنا را پس از دورهای پرفراز و نشیب در زندگیاش شرح میدهد. این کتاب الهام بخش و طنین انداز بسیاری از خوانندگانی است که به دنبال شروع سفرهای خودیابی و دگرگونی شخصی خود هستند.
در قسمتهایی از کتاب میخوانیم
عشقهای بی ثمر همواره این گونه است. ما شخصیتی از همسرانمان خلق میکنیم و از آنان میخواهیم همان گونه که ما میخواهیم باشند و وقتی از ایفای نقشی که برایشان در نظر گرفتهایم، سر باز میزنند، احساس شکست و ناامیدی میکنیم.
وقتی در جنگل گم میشوید، مدتی طول میکشد تا باور کنید گم شدهاید. ابتدا خود را متقاعد میکنید که تنها چند قدمی از مسیر اصلیتان فاصله گرفتهاید و چیزی نمانده است که راهتان را پیدا کنید. وقتی شب بار دیگر بر همه جا سایه افکند و شما هنوز نمیدانید کجا هستید، آن وقت است که اعتراف میکنید مسیر اصلیتان را گم کردهاید و حتی نمیدانید خورشید از کدام طرف طلوع خواهد کرد.
انسانها همیشه در طول تاریخ به خاطر دو سوال جنگیدهاند. «چه قدر مرا دوست داری؟» و «چه کسی مسئول این وقایع است؟»
می خواهید ادامه خلاصه کتاب غذا دعا عشق را مطالعه کنید؟
با فعال سازی عضویت ویژه، به خلاصه کامل این کتاب و 100 ها کتاب دیگر دسترسی داشته باشید.
ارتقاء عضویت
دیدگاهتان را بنویسید