خلاصه کتاب کشتن مرغ مقلد یا کشتن مرغ مینا
عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: To Kill a Mockingbird
- نویسنده: هارپر لی
- سال انتشار: ۱۹۶۰
- ژانر: رمان، Bildungsroman، داستان داخلی، گوتیک جنوبی
- امتیاز کتاب: ۴.۲۷ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
درباره نویسنده
هارپر لی (1926-2016) نویسنده تحسین شده آمریکایی بود که بیشتر با رمان “کشتن مرغ مقلد” یا “کشتن مرغ آمین” شناخته شد. لی در آلاباما به دنیا آمد و از تجربیات دوران کودکی خود در جنوب جدا شده از نظر نژادی الهام گرفت.
«کشتن مرغ مقلد» که در سال 1960 منتشر شد، به یک اثر کلاسیک تبدیل شد و مضامین بی عدالتی نژادی و شجاعت اخلاقی را از نگاه قهرمان جوان پیشاهنگ فینچ بررسی میکرد. کار لی همچنان به دلیل تأثیر عمیقش بر ادبیات و بررسی مسائل اجتماعی مورد تحسین قرار میگیرد.
سه ترجمه از این کتاب در ایران وجود دارد:
- مترجم آقای میررمضانی و چاپ توسط نشرهای امیرکبیر و علمی فرهنگی (این ترجمه را به شما پیشنهاد میکنم)
- مترجم آقای رضا ستوده و و چاپ توسط نشر نگاه
- مترجم خانم نیلوفر سادات قندیلی و چاپ توسط نشر افق بی پایان
خلاصه کتاب
کشتن مرغ مقلد یکی از تاثیرگذارترین رمانهای آمریکایی است که تاکنون نوشته شده است. داستان این کتاب در یک شهر کوچک در آلاباما در دهه ۱۹۳۰ میگذرد و زندگی خانوادهی فینچ را در طی سه سال پر فراز و نشیب دنبال میکند که یک محاکمه جامعه را از هم جدا می کند. کتاب هارپر لی با پوشش مضامین عشق و نفرت، بی گناهی و تجربه، و مهربانی و ظلم، به قلب رفتارهای انسان میپردازد.
مقدمه: مطالعهی رفتار انسان.
بیش از ۱۸ میلیون نسخه از هارپر لی برای کشتن مرغ مقلد از زمان انتشار این رمان برای اولین بار در سال ۱۹۶۰ فروخته شده است. در نظرسنجی دربارهی کتابهای تأثیرگذار، خوانندگان آمریکایی مرتباً این کتاب را بعد از کتاب مقدس، در رتبه دوم قرار میدهند. اما چرا بسیاری از مردم این کتاب را دوست دارند؟
همانطور که در این خلاصه خواهیم دید، این کتاب به قلب رفتار انسان و اخلاقیات میرود. قهرمانان و شرورانی در این کتاب وجود دارند، اما هارپر لی سوالات پیچیدهی اخلاقی را آسان نمیکند. عدالت، همانطور که او آن را به تصویر میکشد، یک مبارزهی مداوم است. شجاعت تعهد به انجام کار درست است، حتی زمانی که میدانید شانسی ندارید. به طور خلاصه، این کتاب درسی است که آتیکوس فینچ، وکیلی که در مرکز این داستان قرار دارد، به فرزندان خود و به ما میآموزد.
قسمت ۱: میکومب، آلاباما
همانطور که مردم محلی میگفتند، میکومب نوعی شهر با یک تاکسی بود.
این شهر کوچک بود و واقعاً فقط یک تاکسی وجود داشت که مردم را به ایستگاه راهآهن میبرد. هنوز به وضعیت خرابی نرسیده بود، با این حال نشانههایی از بیتوجهی به شهر وجود داشت، پیادهروهای پوشیده از چمن و جادههای پوشیده از گرد و غبار که وقتی باران میبارید، به گِل سرخی تبدیل میشد، هر چند باران امری نادر بود. درختان در بهار جوانه میزدند و در پاییز برگهای خود را میریزند، اما گرمای بیامان همچنان همراهی همیشگی بود. یقههای نشاستهای مردانه را آویزان کرده و باعث میشد دانههای عرق روی پیشانی پودر زدهی خانمها جاری شود. بیپایانی بودن آن باعث میشود این حس را ایجاد کند که گویی زمان در میکامب کندتر از جاهای دیگر حرکت میکند.
این شهر همچنین دارای جنبهی باشکوهتری بود، که به عنوان مرکز اداری و هستهی دولتی شهرستان خدمت میکرد. در مرکز آن، خیابانهای وسیع توسط درختان بلوط با شکوه احاطه شده بود، در حالیکه ساختمانهای بزرگی آرمانهای معماری را به نمایش گذاشتند. در میان آنها، دادگاه به عنوان نمونهای از استحکام و عظمت، بر روی ستونهای سنگی عظیم قرار گرفته بود که به جای زینت دادن یک دادگاه شهرستان، یادآور آنهایی بود که در معابد یونانی یافت میشوند.
میکومب نسبت به اندازهی معمولی خود دارای تمرکز بیشتری از متخصصان بود. این جایی بود که مردم به دنبال مراقبتهای دندانپزشکی، مشاورهی پزشکی و موافقتنامههای قانونی بودند. در حالیکه شهرستان میکومب مظهر زندگی روستایی با گسترهی وسیعی از مزارع پنبه و جنگل بود، خود شهر به عنوان سنگری از پیچیدگی شهری بود.
در میان این مردان حرفهای وکیلی به نام آتیکوس فینچ وجود داشت. آتیکوس، مردی قد بلند و عینکی حدوداً ۴۵ ساله، دارای ظاهری دلپذیر و مربعی شکل بود و سر پر از موهای سیاه-خاکستری داشت. او مظهر ماهیت میکومب با ریشههای عمیق در تاریخ شهر بود. آتیکوس که از نسل سیمون فینچ، بنیانگذار شهر بود، تقریباً با همه خانوادههای میکومب، چه از طریق خون یا ازدواج، پیوندهای خانوادگی داشت.
او شهرت برجستهای به عنوان یک وکیل داشت که به طور گستردهای به عنوان بهترین وکیل در استان شناخته میشد، اگر نه فراتر از آن. با این حال، او نسبت به قوانین کیفری بیزاری میکرد و آن را یک امر زشت میدانست. علیرغم اهمیت آن، او آن را کاری از نظر اخلاقی کثیف میدانست. این احساس از اوایل کارش در او ریشه دوانده بود. آتیکوس نماینده دو برادر بود که آهنگر شهر را در نزاع بر سر اسب کشته بودند. علیرغم توصیه به آنها برای اعتراف به قتل درجه دوم – ادعایی که میتوانست جان آنها را نجات دهد – آنها بر اعلام بی گناهی خود اصرار داشتند و اظهار داشتند که آهنگر مستحق سرنوشت خود است. آتیکوس نمیتوانست کمک بیشتری به آنها بکند، و در نهایت با احساس وظیفهای که با تنفر همراه بود، شاهد مراسم اعدام آنها شد.
قسمت ۲: اسکات و جم فینچ
آتیکوس دو فرزند داشت، جم ده ساله و اسکات شش ساله.
آنها آتیکوس را دوست داشتند. او با آنها بازی میکرد، برای آنها کتاب میخواند، و با آنها صریح و رک صحبت میکرد، طوریکه با افراد دیگر صحبت میکرد. او آنها را به حال خود نیز رها میکرد، با این اطمینان که کالپورنیا زمانی که به دردسر بیافتند یا خودشان مشکلی ایجاد کنند، آمادهی کمک به آنهاست.
کالپورنیا، اخلاقگرای تیزبین که برای فنچها آشپزی میکرد، بیش از یک کارمند بود. او به بزرگ کردن جم و فینچ بعد از مرگ مادرشان پنج سال قبل کمک کرده بود. اسکات فکر میکرد که او دوست آتیکوس بود – تنها دوست واقعی او، که با توجه به اینکه مردان سفید پوست معمولاً با زنان سیاه پوست دوست نبودند، کمی عجیب بود.
می خواهید ادامه خلاصه کتاب کشتن مرغ مقلد یا کشتن مرغ مینا را مطالعه کنید؟
با فعال سازی عضویت ویژه، به خلاصه کامل این کتاب و 100 ها کتاب دیگر دسترسی داشته باشید.
ارتقاء عضویت
دیدگاهتان را بنویسید