خلاصه کتاب تلخ و شیرین: اندوه و تمنا چگونه باعث کامل شدن شخصیت ما میشوند
عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Bittersweet: How Sorrow and Longing Make Us Whole
- نویسنده: سوزان کین
- سال انتشار: ۲۰۲۲
- ژانر: خودیاری، روانشناسی
- امتیاز کتاب: ۴.۰۰ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
کتاب «تلخ شیرین» یک مراقبهی عمیق در مورد یک تجربهی احساسی اغلب نادیده گرفته شده، تجربهی احساسی تلخِ شیرین. این کتاب استدلال میکند که گشوده بودن به چیزهای تلخ، جایی که درد و شادی در هم میآمیزند، به ما امکان میدهد تا زندگی را به طور کامل تجربه کنیم. همچنین نشان میدهد که چگونه آسیبپذیری میتواند نقطهی قوت باشد، اشتیاق میتواند راهنما باشد، و غم میتواند ما را در مسیر شادی و رضایت قرار دهد.
درباره نویسنده
سوزان کین که توسط لینکدین یکی از ده تأثیرگذار برتر جهان است، سخنران مشهور و نویسنده کتابهای برنده جایزه Quiet Power، Quiet Journal و “قدرت سکوت: قدرت درونگراها در جهانی که قادر نیست از سخن گفتن باز ایستد” است. کتاب قدرت سکوت که به بیش از چهل زبان ترجمه شده است، در بسیاری از فهرستهای بهترینها ظاهر شده است، بیش از هفت سال را در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز گذرانده است، و توسط Fast Company بهعنوان شماره 1 بهترین کتاب سال انتخاب شده است. سخنرانی تد یا TED او در مورد قدرت درونگراها بیش از چهل میلیون بار دیده شده است.
مقاله مرتبط: خلاصه کتاب قدرت سکوت: قدرت درونگراها در جهانی که قادر نیست از سخن گفتن باز ایستد
مقدمه: خود را به شادی و درد باز کنید.
دنیایی را بدون غم، از دست دادنها یا رنجها تصور کنید.
به نظر خیلی عالی میرسد که هیچ کس هیچ وقت حالش بد نباشد. اشک ناشناخته است. شما هرگز در ساعت سه صبح غرق در نگرانی یا اضطراب در مورد آینده از خواب بیدار نمیشوید. عاشقان هرگز یکدیگر را ترک نمیکنند. عزیزان هرگز نمیمیرند.
آیا شما میتوانید در این نوع دنیا خوشحال باشید؟ شادی در چنین دنیایی ممکن است سختتر از آن چیزی باشد که فکرش را میکنید.
اگرچه ممکن است در ابتدا جذاب به نظر برسد، این کتاب استدلال میکند که بدون این تجربیاتِ به ظاهر منفی، شادیهای زندگی کممعنا و بی ارزش خواهند بود. غم، درد، و از دست دادن همه نقش مهمی در زندگی ما دارند. بدون آنها، شادیهای زندگی دنیویتر خواهد بود. افرادی که دوستشان دارید اینقدر احساس ارزشمندی نخواهند کرد. و لحظههای شادی اصلاً حس خاصی ندارند. بدون تاریکی نمیتوانیم واقعاً قدر نور را بدانیم و بدون چشیدن تلخی نمیتوانیم شیرینی را تشخیص دهیم.
به عبارت دیگر، همانطور که در این خلاصه خواهید آموخت، این دو ایده به ظاهر متضاد، اغلب در کنار هم کار میکنند. یادگیری آشتی دادن خود با جنبهی تلخ زندگی، و حتی در آغوش کشیدن آن، میتواند به ما کمک کند شیرینتر زندگی کنیم. و همانطور که خودتان را به روی چیزهای تلخ و شیرین باز میکنید و از آنها استقبال میکنید، ممکن است متوجه شوید که مثبت بودن مداوم آنقدرها که به نظر می رسد ارزشمند نیست. زیرا درد و از دست دادن هم درسهای مهم خود را برای ارائه دارند.
همانطور که به زودی متوجه خواهید شد، دلیلی وجود دارد که چرا به طور غریزی احساس شفقت میکنید یا اینکه چرا به جای آهنگ شاد مورد علاقهی خود، گاهی غمگینترین آهنگ را در لیست خود را پخش میکنید. در ادامه ما به کاوش و درک مزایای نه تنها پذیرش، بلکه در آغوش کشیدن تلخیها خواهیم پرداخت.
در این خلاصه، یاد خواهید گرفت که:
- چرا ما برای تجربهی شفقت سخت کوشیم؛
- چرا ما عاشق گوش دادن به موسیقی غمگین هستیم. و
- چرا مثبت اندیش ماندن همیشه چیز خوبی نیست.
احساسات را نمیتوان به طور منظم تقسیم کرد.
۲۷ می ۱۹۹۲ است و سارایوو، شهری در یوگسلاوی سابق، در محاصره است. در خیابانها جنگ جریان دارد و گلولههای خمپاره از آسمان میبارد. در میان این هرج و مرج، شهروندان سارایوو همچنان باید وظایف روزمره و ضروری برای زنده ماندن را انجام دهند، مانند صف کشیدن بیرون نانوایی در بازار مرکز شهر برای خرید نان. اکثر روزها این شهروندان سالم به خانه باز میگردند و نانهایی زیر بغل دارند. اما در روزهای دیگر ممکن است چندان خوش شانس نباشند. در این روز خاص، یک حملهی خمپارهای ۲۲ نفر از افرادی که در صف ایستاده بودند را کشت.
روز بعد، صحنه بیرون نانوایی تیره و تار است. سپس، مردی با لباس تاکسیدو از راه میرسد، جایی در میان آوار پیدا میکند تا یک صندلی پلاستیکی برپا کند، مینشیند و شروع به نواختن آداجیوی آلبینونی در جی مینور روی ویولنسل میکند. این مرد، ودران اسمایلوویچ است که در زمان صلح نوازندهی ویولنسل برای اپرای سارایوو بود. او بیرون از نانوایی خواهد نواخت، حتی با وجود خمپارههایی که در خیابانهای اطرافش فرود میآیند، به مدت ۲۲ روز، هر روز برای هر زندگیِ از دست رفته در این حادثه.
شیرینی آهنگ اسمایلوویچ صحنهی تلخ را تلطیف نمیکند. و ویرانی شهر ویران از زیبایی نوازندگی او کم نمیکند. در عوض، درد و زیبایی با هم ترکیب میشوند و همدیگر را تسکین میدهند.
این همان تلخ و شیرین یا تلخیِ شیرین است، جایی که احساسات دردناک و شادیبخش به جای درگیری، در هماهنگی با هم قرار میگیرند.
در طول نسلها و فرهنگها، انسانها از دیرباز دریافتهاند که تلخی و شیرینی، شادی و غم به طور ذاتی در هم تنیدهاند. همانطور که یک ضربالمثل عربی میگوید: “روزهای عسل، روزهای پیاز” در زندگی هر فرد وجود دارد. و ما میتوانیم در این احساسات درهمتنیده لذت را بیابیم.
در ژاپن، برخی جشنوارههایی زمانی برگزار میشوند که ساکورا، یا شکوفههای گیلاس، میشکفند. هر بهار، پیکنیکهایی زیر شاخههای صورتی و معطر درختان گیلاس برگزار میشود. شکوفههای بهاری دیگری نیز وجود دارند که به همان اندازه زیبا هستند، اما ژاپنیها بیش از همه، ساکورا را گرامی میدارند، به این دلیل که آنها کوتاهترین فصل را دارند. جشن گرفتن این شکوفههای زودگذر، احساسی را برمیانگیزد که به mono no aware میگویند، که به طور تقریبی به معنای “اندوهی ملایم که ر ارتباط به دانستن این حقیقت است که همه چیز ناپایدار است” میباشد.
ما در موسیقی نیز به تلخ و شیرین جذب میشویم. همه افراد آهنگهای تلخ و شیرین را به ملودیهای شاد و جذاب ترجیح نمیدهند. اما، به گفتهی یک مطالعه از دانشگاه میشیگان، افرادی که آهنگ مورد علاقهشان شاد است، به طور متوسط ۱۷۵ بار به آن گوش میدهند. در مقابل، افرادی که آهنگ مورد علاقهشان تلخ و شیرین است، به طور تقریبی ۸۰۰ بار به آن گوش میدهند.
چرا ما به بیانهای تلخ و شیرین اینگونه واکنش احساسی نشان میدهیم؟ خوب، این واکنش ممکن است در وجود ما ریشه داشته باشد. در حالیکه شدت آن از فردی به فرد دیگر متفاوت است، همه انسانها در چیزی به نام غریزهی شفقت مشترک هستند. شفقت ما زمانی برانگیخته میشود که دیگران را در حال تحمل رنج یا درد مشاهده کنیم. غریزهی ما برای رفتار همدلانه با یکدیگر به اندازه غریزهی خوردن وقتی گرسنهایم یا جستجوی گرما وقتی سردمان است، ابتدایی و اساسی است. در روزهای اولیهی زندگیمان بر روی زمین، بقای ما به عنوان یک گونه به این غریزه برای محافظت و مراقبت از دیگران بستگی داشت.
به این معنا، اندوه، همان تلخی در تلخ و شیرین، دارای یک عملکرد تکاملی مهم است. همانطور که روانشناسی به نام داچر کلتنر میگوید، “اندوه به مراقبت مربوط میشود.” توجه به اندوه دیگران به ما کمک میکند تا جامعه بسازیم و ارتباطات را تقویت کنیم. توجه به اندوه خودمان به ما اجازه میدهد تا زندگی را با تمام غنا و پیچیدگیاش تجربه کنیم.
و با این حال، در غرب، مردم در فرهنگهایی زندگی میکنند که تلخی را ارج نمینهند. روانشناسی رایج بر پیشرفت و مثبتاندیشی تمرکز دارد. غم به عنوان چیزی تعریف میشود کهمی توان در هفت مرحله از آن عبور کرد و سپس آن را پشت سر گذاشت. تروما چیزی است که نیاز به بسته شدن دارد. به همین دلیل، تجربهی ما از تلخ و شیرین کمرنگ میشود.
شاید وقت آن رسیده باشد که خود را به روی تلخی ها و همه احتمالاتی که دارد باز کنیم. تلخ و شیرین تأکید دارد که در اندوه نیز جایی برای شادی وجود دارد، و زیبایی با درد همراه است.
روشی که با درد خود مواجه میشویم، ما را تعریف میکند.
مایا آنجلو (Maya Angelou) شاعر، خاطره نویس و فعال حقوق مدنی بود. زندگینامهی او، «میدانم چرا پرنده در قفس میخواند»، دو سال در فهرست پرفروشترینهای نیویورک تایمز بود. او در این کتاب لحظات فوق العاده دردناکی را توصیف میکند. وقتی آنجلو هشت ساله بود، توسط دوست پسر مادرش مورد تجاوز قرار گرفت. آن دوست پسر بعداً جلوی چشمان او تا حد مرگ کتک خورد. این وقایع چنان آسیبی به آنجلو وارد کرد که تا پنج سال بعد با کسی جز برادرش صحبت نکرد.
باکمینستر فولر (Buckminster Fuller) یک معمار ویژنری (visionary architect) بود که پیشگام گنبد ژئودزیکی بود، ساختاری آنقدر قوی که میتواند در برابر آب و هوای بسیار بد در بسیاری از اقلیمهای مختلف مقاومت کند. فولر همچنین فیلسوف، مخترع، نویسنده و آیندهی پژوه بود که گاهی به عنوان لئوناردو داوینچی قرن بیستم شناخته میشود. وقتی دختر فولر چهار ساله بود، بر اثر مننژیت درگذشت. فولر آنقدر دلشکسته بود که به خودکشی فکر کرد.
این افراد در حرفهی خود استثنایی بودند. و هر دو سابقهی درد و تروما داشتند. چه چیزی میتوانیم از داستان زندگی آنها، و بسیاری دیگر مانند آنها بیاموزیم؟
می خواهید ادامه خلاصه کتاب تلخ و شیرین: اندوه و تمنا چگونه باعث کامل شدن شخصیت ما میشوند را مطالعه کنید؟
با فعال سازی عضویت ویژه، به خلاصه کامل این کتاب و 100 ها کتاب دیگر دسترسی داشته باشید.
ارتقاء عضویت
دیدگاهتان را بنویسید