خلاصه کتاب کی ز مردن کم شدم
عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Dying to Be Me: My Journey from Cancer, to Near Death, to True Healing
- نویسنده: آنیتا مورجانی
- سال انتشار: ۲۰۱۲
- ژانر: بیوگرافی، معنوی، خودیاری
- امتیاز کتاب: ۴.۱۵ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
اشارهای به نام کتاب در فارسی
ترجمه عنوان کتاب در فارسی «مرگ برای بودن» است درحالیکه مترجمان آن را به عنوان «کی ز مردن کم شدم» چاپ کردهاند که به علت ارتباط آن با شعری از مولانا است:
از جمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به حیوان سرزدم
مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟
درباره نویسنده
آنیتا مورجانی نویسنده، سخنران و معلم معنوی است که به خاطر تجربه چشمگیر نزدیک به مرگ و پیام خود توانمندسازی و شفا شناخته شده است. مورجانی که در سنگاپور از پدر و مادری هندی به دنیا آمد، در محیطی چندفرهنگی بزرگ شد. او حرفهای موفق در دنیای شرکت داشت اما با چالشهای شخصی مختلفی از جمله نبرد با سرطان روبرو شد.
زندگی مورجانی زمانی که تجربهای نزدیک به مرگ (NDE) در مرحله پیشرفته سرطان خود داشت، تغییر کرد. این تجربه او نه تنها بینش عمیقی در مورد ماهیت هستی به او داد، بلکه به بهبودی معجزه آسا منجر شد. از آن زمان، او زندگی خود را وقف به اشتراک گذاشتن تجربیات و درسهایی که آموخته کرده است. مورجانی به دور دنیا سفر میکند، در کنفرانسها، کارگاهها و مهمانیها سخنرانی میکند و در آنجا خرد خود را در مورد موضوعاتی مانند عشق به خود، اصالت و بیباک زندگی میکند. داستان و آموزههای او همچنان الهامبخش و امید به افراد بیشماری است که به دنبال شفا و تحول شخصی هستند.
خلاصه کتاب
«مرگ برای بودن» یا «کی ز مردن کم شدم» کتابی نوشتهی آنیتا مورجانی، نویسنده و سخنران است که تجربه شخصی نزدیک به مرگ خود (Near-death experience/NDE) و بینش عمیقی که از آن به دست آورده است را به اشتراک میگذارد. این کتاب جزئیات سفر مورجانی از تشخیص سرطان پیشرفته تا تجربهی نزدیک به مرگ و در نهایت بهبودی از بیماریاش را شرح میدهد.
آنیتا مورجانی مبتلا به لنفوم مرحله 4 تشخیص داده شد و وضعیت سلامتی او به سرعت رو به وخامت رفت تا جایی که پس از یک نبرد طولانی با لنفوم، بدن خستهی او سرانجام تسلیم این بیماری شد. اندامهای او شروع به خاموش شدن کردند و او احساس کرد که دنیا را ترک میکند. مورجانی در حالیکه ذهنش به حالت بیهوشی فرو رفته بود، وارد قلمرو جدیدی شد.
سوررئال و رویایی، او تجربهی خارقالعاده خود را در این حوزهی ناشناخته از طریق استعارهها، تشبیهات و افکاری که هنگام عبور از این قلمرو داشت، بازگو میکند. برای مورجانی، این تجربه یک احساس مثبت بود که با احساس رهایی و عشق خالص فراوان پر شده بود، حسی که در آن او میتوانست با پدر و دوست نزدیکش که درگذشته بودند، ارتباط برقرار کند. او همهی بخشهای زندگی خود را در جلوی چشمانش میدید، خانواده، دوستان و رویدادها. این تجربه به مورجانی اجازه داد تا ذهن خود را از بدن بیمار خود جدا کند. او همچنین به درک عمیقی از ماهیت زندگی و قدرت عشق به خود دست یافت.
در اینجا، در این حوزه، او یاد گرفت که برای بهبودی خود چه کاری باید انجام دهد. علیرغم داشتن دوران کودکی سختی که در آن هرگز واقعاً پدر سختگیرش را درک نکرد، متوجه شد که او چقدر دوستش دارد. پدرش به او گفت که زمان مرگش هنوز نرسیده است. او قرار بود به قلمرو زندگان بازگردد و بدون ترس زندگی خود را بگذراند. و در اینجا و “از قلمرو دیگر” بود که او کشف کرد که برای بهبودی نیاز به عشق بی قید و شرط خود را دارد.
مورجانی در حالیکه در تجربهی NDE بود، متوجه شد که بیماری او ناشی از عدم تعادل روحی و روانی خودش است، بهویژه ترسها و ناامنیهای ریشهدار درونش. در دوران کودکی، مورجانی در یک خانواده هندو در هنگ کنگ مدرن زندگی میکرد. فشارهای متفاوت بودن از نظر مذهبی و فرهنگی با همسالان مدرسهای، محدودیتهای اعمال شده توسط والدین سنتی و عدم اعتماد به نفس او، باعث فشار روحی و بیماریهای او شده باشد. او فهمید که بدنش حالت درونی او را منعکس میکند و با در آغوش کشیدن عشق به خود و زندگی واقعی، میتواند خود را درمان کند.
مقالههای مرتبط: ارتباط ذهن و جسم
در حالیکه در کما روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود و بین دو دنیا بود، التماسهای شوهر مهربانش را میشنید و ناراحتی مادرش را احساس میکرد. این به او بستگی داشت که تصمیم بگیرد کجا میخواهد باشد و او انتخاب کرد که با همسرش، دانیل، باشد. هنگامی که سرانجام به هوش آمد، سرطان در بدنش شروع به از بین رفتن کرده بود و باعث شگفتی پزشکان شده بود.
می خواهید ادامه خلاصه کتاب کی ز مردن کم شدم را مطالعه کنید؟
با فعال سازی عضویت ویژه، به خلاصه کامل این کتاب و 100 ها کتاب دیگر دسترسی داشته باشید.
ارتقاء عضویت
دیدگاهتان را بنویسید