۱. احساسات خود را نام ببرید تا از قدرت آنها بکاهید: رام کردن احساسات!
عناوین
Toggleدر طول یک استراحت ناهار، دو روانشناس، به نامهای دکتر راشل و دکتر مایکل، غرق در گفتگو بودند. دکتر راشل، که چالشهای اخیر خود را به اشتراک میگذاشت، از احساس غرق شدن و راکد بودن به دلیل یک پروندهی چالشبرانگیز بیمارش که مملو از تروما بود، صحبت کرد. همانطور که آنها موضوع را بررسی کردند، دکتر مایکل، با لحنی متفکرانه، مفهوم ترومای ثانویه را یادآوری کرد و همخوانی آن را با تجربهی راشل تشخیص داد. بحث آنها، هرچند محدود به زمان کوتاه، بذری از درک را در ذهن راشل کاشت.
روز بعد، او با مایکل تماس گرفت و از بینش او که به عنوان کاتالیزوری برای سفر خودیابی و شفایش عمل کرد، تشکر کرد. اما مایکل کاری نکرده و از هیچ تکنیک درمانی پیچیدهای استفاده نکرده بود. تنها کاری که او انجام داد، این بود که یک کلمه برای چیزی که راشل تجربه میکرد به زبان آورد: ترومای ثانویه.
برای راشل، همین کافی بود تا خودش به این مشکل توجه کند و روند حل آن را آغاز کند. چند ماه بعد، او کارهایی انجام داده بود، تغییراتی ایجاد کرده بود و شادی و اشتیاق خود را در کاری که قبلاً در زیر احساسات حل نشده مدفون شده بود، دوباره کشف کرد.
پردازش احساسات
اکثر مردم، بیشتر اوقات، تا حدودی از احساسات آگاه هستند، اما آنها را تعریف یا کشف نمیکنند، و حتی نامی برای آن نمیدانند.
وقتی نمیدانیم چه احساسی داریم، معمولا واکنش پذیر و تکانشی برخورد میکنیم، که زندگی ما را به هم میزند. وقتی احساسات ما مبهم و ناشناخته هستند، وقتی چیزی را احساس میکنیم اما نمیدانیم چیست یا مطمئن نیستیم از کجا میآید، قدرت کمی برای تغییر آن داریم.
ما میتوانیم با یادگیری تشخیص و نامگذاری احساساتمان، شروع به بهبود زندگی خود کنیم. این کار واقعا ساده است، اما تفاوت زیادی در کیفیت زندگی شما ایجاد میکند. واقعیت این است که ما میتوانیم زندگی خود را با نحوهی استفاده از کلمات خود تغییر دهیم.
وقتی مطمئن نیستیم چه احساسی داریم، اما میدانیم که ناراحت کننده است، معمولا به روشهایی تکانشی و آسیبزا به خود رفتار میکنیم. به عنوان مثال، تصور کنید که از یک روز کاری طولانی به خانه برگشتهاید، ممکن است جلسات خستهکنندهای داشتید، با همکارتان درگیری داشتید و یا کار زیادی کرده باشید. خسته و عصبی هستید. اولین کاری که انجام میدهید، چیست؟ آیا مقدار زیادی غذا در دهان خود فرو میکنید؟ آیا برای فرار از احساس کردن، تلویزیون را روشن میکنید؟ با شوهرتان بحث میکنید؟
در مورد پاسخهای معمول خود به احساساتتان در دفتری بنویسید. پیامدهای مثبت و منفی این رفتارها چیست؟ در زندگی خود با چه مشکلاتی روبرو هستید؟ اگر راههای بهتری برای حل احساسات خود داشتید، چگونه زندگی شما بهتر میشد؟
به این سؤالات در دفتری که به این دوره اختصاص دادهاید، پاسخ دهید. توجه داشته باشید که شواهد بسیار خوبی در مورد مزایای ژورنالینگ و نوشتن احساسات وجود دارد. تحقیقات نشان دادهاند که این کار بیوشیمی مغز را تغییر میدهد، پردازش احساسات را بهبود میبخشد و حتی تروما را برطرف میکند.
در دورهی «پردازش احساسات»، یکی از راههایی که از طریق آن واکنشهای عاطفی و رفتاری بیذهن را شکست داده و تابآوری عاطفی ایجاد میکنیم، مهارت شماره یک است: «احساسات خود را نام ببرید تا از قدرت آنها بکاهید».
برای دسترسی به دوره «پردازش احساسات» روی این لینک کلیک کنید.
عبارت «من احساس میکنم …» و مشکلات با آن
حالا به این مرحله میرسیم که چطور احساسات خود را نام ببریم؟ اگر این کارخانهی فرآوری غذاهای دریایی بود که در مقالهی قبل ذکر شد، این مرحله به بررسی آنچه در کامیونهاست و نامگذاری آنها میپرداخت. آیا ماهی شما، قزل آلا است، هالیبوت است، یا خرچنگ؟
در مورد پردازش احساسات، این بدان معناست که احساسی خود را نام ببریم: «آیا عصبانیت است؟ آیا آزاردهنده است؟ آیا غم و اندوه است؟»
وقتی از کلمات برای بیان احساسات خود استفاده میکنیم، میتوانیم وضوح بیشتری را احساس کنیم. نحوهی استفاده از کلمات میتواند به ما کمک کند تا قدرت بیشتری بر احساسات خود داشته باشیم. ما میتوانیم با ملموستر کردن افکارمان وضوح و قدرت بیشتری ایجاد کنیم.
عبارت “من احساس میکنم …” یک عبارت ساده است، شما فقط میگویید یا مینویسید “من احساس میکنم …” و سپس یک کلمهی احساسی جای سه نقطه میآورید.
به احساساتتان توجه کنید و نامی برای آنها بنویسند. این کار برای کمک به بسیاری از افراد برای شروع واقعی روند درمان، کافی است. خرد درونی شما وقتی آنقدر با احساسات خود مینشینید که متوجه آنها میشوید، میداند که با آنها چه کند. ممکن است تعجب کنید که وقتی متوجه میشوید و ابراز احساسات میکنید، اغلب اوقات این احساسات بهطور طبیعی و خود به خود از بین میروند.
اکنون، اجازه دهید در این مورد صحبت کنیم که چگونه عبارت “من احساس می کنم” گاهی اوقات میتواند به چیزی غیر مفید تبدیل شود.
۱. فکر به جای احساس
یکی از این موارد، گفتن جملاتی مانند «من احساس میکنم دنیا جای وحشتناکی است»، «احساس میکنم همه به دنبال ایراد گرفتن از من هستند» یا «احساس میکنم انسان وحشتناکی هستم» است. توجه داشته باشید که اینها در واقع احساسات نیستند، بلکه افکار هستند. اولین کلمه بعد از “احساس” باید یک کلمهی احساسی باشد، نه یک فکر.
پس بیایید برگردیم به چیستیِ یک احساس: “من احساس نگرانی میکنم”، “احساس میکنم میترسم”، “احساس ناامیدی میکنم”، “احساس پشیمانی میکنم.” اینها کلمات احساسی هستند.
بنابراین اطمینان حاصل کنید که وقتی احساسات خود را بیان میکنید، از یک کلمهی احساسی در جمله استفاده کنید. این ممکن است ساده به نظر برسد، اما اگر خودتان را زیر نظر بگیرید، خواهید دید که اکثر مردم در این کار خیلی خوب نیستند. و این کلید پردازش احساسات و تنظیم احساسات است.
۲. تبدیل احساس خود به هویت
دومین مشکل مربوط به زبان است که در آن “من هستم” با “من احساس میکنم” اشتباه گرفته میشود. برای مثال، اگر بگویید “من افسرده هستم”، احساس خود را به هویت خود تبدیل میکنید.
این کار واقعیتی را ایجاد میکند که در آن شما قدرت کمی برای تغییر دارید.
اما اگر بگویید «در حال حاضر احساس ناراحتی میکنم» یا «در حال حاضر احساس غمگینی دارم»، تجربهای را توصیف میکنید و خود را در نقش تجربهکننده قرار میدهید. با مشاهدهی خود به عنوان فردی که دارای احساسات است، توانایی عمل به دست میآورید.
بنابراین سعی کنید به جای «من غمگینم» بگویید «احساس ناراحتی دارم» یا به جای «افسرده هستم» بگویید «احساس ناامیدی میکنم».
در حین کار در این دوره به کلمات خود توجه کنید. کلماتی که استفاده میکنیم اهمیت دارند. وقتی برای توصیف خود و دیگران از کلمات حقیقی و مهربان استفاده میکنیم، قدرت ایجاد میکنیم. برعکس، استفاده از کلمات ترسناک، با تحریف یا اغراق در حقیقت، به ایجاد درماندگی میانجامد.
۳. مبهم بودن احساسات
سومین مشکل در ابراز احساسات، مبهم بودن آنهاست. تحقیقات نشان میدهد که هر چه کلمات خود را برای بیان احساسات خود مشخصتر کنیم، قدرت بیشتری برای حل آنها داریم.
یک راه مناسب این است که از نمودار احساسات برای افزایش دایرهی لغات عاطفی خود استفاده کنید. همچنین میتوانید آنچه را که احساس میکنید در یک اصطلاحنامه تایپ کنید تا ببینید آیا راه بهتری برای بیان آنچه احساس میکنید، وجود دارد یا خیر. برای مثال، آیا احساس عصبانیت یا تحریکپذیری یا انفجار یا ناامیدی یا آزردگی یا تلخی میکنید؟
هرچه دقیقتر باشید، قدرت بیشتری برای حل احساسات خود خواهید داشت.
مشق شب
به مدت یک ماه هر روز احساسات خود را دنبال کنید و بنویسید. برای انجام این کار یک زمان منظم در روز برنامه ریزی کنید و سپس یک تایمر روی موبایل خود تنظیم کنید. هر بار که زنگ هشدار به صدا درآمد، شروع کنید و بنویسید که چه احساساتی دارید.
تشخیص احساسات دردناک یا شدید میتواند واقعاً آسان باشد، اما اغلب برای توجه به احساسات ظریف، تلاش بیشتری لازم است. ممکن است بیش از یک احساس را در یک زمان داشته باشید و این کاملا طبیعی است.
پیشنهاد من به شما این است که در دفتر یادداشت خود سه هدف را برای این دوره در نظر بگیرید و پیش بروید.
آمادهاید بیشتر یاد بگیرید؟
دوره جامع ما درباره پردازش احساسات، شما را به سطح بعدی میبرد. با شرکت در این دوره، مهارتهای خود را بهبود دهید و به نتایج شگفتانگیزی دست یابید.
همین حالا ثبتنام کنید
دیدگاهتان را بنویسید