خلاصه کتاب ویکنت دو نیم شده

خلاصه کتاب

ویکنت دو نیم شده یا ویکنت دو شقه شده اثر ایتالو کالوینو رمان کوتاهی است که داستان خیالی ویکنت مداردو را پس از یک زخم جنگی که او را به دو نیمه‌ی مرد – یکی شر و دیگری خوب تقسیم می‌کند را، دنبال می‌کند. در بازگشت از جنگ، هر دو نیمه‌ی مداردو سیاست روستا را به گونه‌ای متفاوت دنبال می‌کنند و هر دو عاشق یک دختر دهقان، به نام پملا (Pamela)، می‌شوند. این فانتزی در سال ۱۹۵۲ منتشر کرد و ویلیام کالینز ترجمه انگلیسی آن به نام The Cloven Viscount را ده سال بعد منتشر کرد.

همانطور که داستان پیش می‌روی، دایی راوی، ویکنت مداردو از ترالبا، همراه با سرباز یا مهتر خود، کرت، سوار بر اسب حرکت می‌کند. آنها از دشت بوهمیا عبور کرده و به یک اردوگاه مسیحی می‌روند که در آنجا به مبارزه با ترک‌ها خواهند پیوست. کرت صحنه‌هایی را که با آن روبرو می‌شوند، توضیح می‌دهد. لک‌لک‌ها به سمت نبرد می‌روند، زیرا آنها از اجساد مردگان تغذیه می‌کنند، و منبع غذی دیگری در منطقه ویران شده از خشکسالی در دسترس ندارند. پرندگان لاشخور معمولی مانند کرکس و کلاغ در اطراف نیستند زیرا گوشت قربانیان طاعون را مصرف کرده و خود مرده‌اند. قربانیان طاعون نیز بر روی زمین اطراف آنها ریخته شده است.

مداردو و کرت به مزارع اسب‌های مرده می‌رسند. آن‌ها در میدان‌های نبرد پر از انگشتان بریده می‌تازند و کرت توضیح می‌دهد که زنده‌ها، انگشتان مرده‌ها را بریده و انگشتری‌های آنها را ربوده‌اند.

این دو از خیمه‌ی زنان روسپی ارتش عبور می‌کنند. ویکنت جوان برمی‌گردد و به زنان نگاه می‌کند و کرت هشدار می‌دهد که آنها مملو از شپش، کنه، عقرب و مارمولک هستند.

مردان در صف‌هایی، جیره‌ی شلغم و آب خود را با تفنگ‌ها و توپ‌های خود می‌پزند. توپخانه‌ها خاک را الک می‌کنند تا باروت‌های میدان جنگ را دوباره استفاده کنند.

کرت و ویکنت با امپراتور که در چادرش مشغول مطالعه نقشه‌های نبرد است ملاقات می‌کنند. امپراتور فورا مداردو را ستوان لشکر خود می‌کند.

صبح روز بعد، نبرد آغاز می‌شود. مداردو بی تجربه اما مصمم است. هنگامی که یکی از ترک‌های دشمن، روده‌ی اسب مدرادو را پاره می‌کند، او مجبور می‌شود به مبارزه با پای پیاده ادامه دهد. کرت اندکی بعد زخمی می‌شود. مداردو به امید کشتن مردانی که ماشین توپ را هدایت می‌کنند، جلوی یک توپ می‌پرد و یک گلوله توپ به سینه او اصابت می‌کند.

مصدومیت مداردو باعث می‌شود که او دو تکه شود!! نیمی از ویکنت به بیمارستان منتقل می‌شود. این نیمه که به گرامو معروف است فقط یک چشم و نیمی از بینی و دهان دارد. او هنوز زنده است.

نیمه‌ی دیگر ویکنت، بوئونو، نیز زنده است. برخی از گوشه نشینان او را در میان انبوهی از قربانیان کشف می‌کنند. او یک سفر طولانی به خانه خود به ترالبا آغاز می‌کند، جایی که در جنگل اقامت خود را شروع می‌کند.