خلاصه کتاب به سوی روانشناسی وجود اثر آبراهام مزلو
عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Toward a Psychology of Being
- نویسنده: آبراهام مزلو
- سال انتشار: ۱۹۶۱
- ژانر: روانشناسی، فلسفی، خودیاری، توسعه شخصی
- امتیاز کتاب: ۴.۱۷ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
کتاب به سوی روانشناسی وجود به بسط نظریات بنیادین روانشناس برجسته، آبراهام مزلو، در زمینه انگیزه و خودشکوفایی میپردازد؛ نظریاتی که نخستین بار در کتاب انگیزش و شخصیت (۱۹۵۴) ارائه شدند. این اثر مجموعهای از فرضیات درباره ماهیت انسان را مطرح میکند و به پرسشهای مهمی درباره خواستههای ذاتی انسان، مفهوم بهزیستی، و روند رشد روانی میپردازد.
درباره نویسنده
آبراهام مزلو یکی از بزرگترین چهرههای روانشناسی قرن بیستم بود. آثار و نظریات او بخش اساسی روانشناسی انسانگرایانه را شکل میدهند. تمرکز او بر انگیزه افراد برای خودشکوفایی و ابراز خویش، تغییری مهم از تمرکز پیشین روانشناسی بر آسیبشناسی ایجاد کرد. در فرهنگ عامه، مزلو بیشتر به خاطر مفهوم سلسلهمراتب نیازها شناخته میشود که به نظر او سازماندهی خواستههای بنیادی و مشترک انسانها را نشان میدهد.
مقدمه: بررسی نظریه عمیق مزلو درباره رشد و خودشکوفایی
آبراهام مزلو، روانشناسی که در نیمه اول قرن بیستم زندگی و فعالیت میکرد، در دورانی کار میکرد که تمرکز اصلی روانشناسی بر آسیبشناسی یا به تعبیر خودش، «نیمهی بیمار روانشناسی» بود. گرچه مزلو اهمیت این بخش را انکار نمیکرد، اما از نادیدهگرفتهشدن نیمهی دیگر این رشته که میتوان آن را «نیمهی سالم» نامید، روز به روز ناامیدتر میشد.
از دیدگاه مزلو، روانشناسی فقط در مورد فاصله گرفتن از بیماری نبود؛ بلکه حرکت به سوی سلامتی را نیز در بر میگرفت.
در نهایت، مزلو واژههای «بیمار» و «سالم» را کنار گذاشت و آنها را بیش از حد وابسته به فرهنگ دانست. او در عوض اصطلاح «خودشکوفایی» را برگزید تا فرآیند رشد روانی فردی را توصیف کند؛ فرآیندی که به باور او، سرنوشت زیستی مشترک انسانهاست.
پس خودشکوفایی دقیقاً چیست؟ در این خلاصه همراه ما باشید تا به آن پی ببریم.
انسانها نیاز درونی به خودشکوفایی دارند.
آیا شما هم مانند بسیاری از فیلسوفان در طول تاریخ، به مفهوم ذات انسانی باور دارید؟ آبراهام مزلو قطعاً به این باور داشت، اما دیدگاه او از این مفهوم منحصربهفرد بود.
برخلاف سایر دیدگاهها، نظریه مزلو نیازی به تکیه بر مرجعی بالاتر مانند خدا نداشت؛ بلکه تنها به درک عمیق روانشناسی انسان نیاز داشت.
مزلو معتقد بود که میتوان طبیعت درونی انسانها را بهطور علمی مطالعه کرد، و به جای نظریهپردازی، آن را کشف نمود. او باور داشت که هر فرد دارای ماهیتی درونی است که بخشی از آن منحصر به خود و بخشی دیگر مشترک با کل بشریت است. این طبیعت درونی مانند غریزه حیوانی قوی یا غلبهکننده نیست، بلکه بهطور ذاتی خنثی یا خوب است، و بد نیست. بنابراین، به جای سرکوب، باید به رشد آن کمک شود. این نیروی درونی همان چیزی است که مزلو آن را «خودشکوفایی» نامید.
پیام اصلی این قسمت: انسانها نیاز ذاتی به خودشکوفایی دارند.
از نظر مزلو، طبیعت درونی و گرایش به خودشکوفایی دائماً به افراد فشار میآورد تا آن را ابراز کنند. انسانها به شدت میخواهند پتانسیلها و استعدادهای برتر خود را تحقق بخشند، رسالت یا سرنوشت خود را بشناسند و به وحدت و هماهنگی درونی دست یابند. بهطور خلاصه، میخواهند بدانند که چه کسی هستند. با این حال، بسیاری از افراد بارها و بارها این گرایش به خودشکوفایی را انکار میکنند و این انکار معمولاً منجر به بیماری میشود.
مزلو باور داشت هر بار که افراد طبیعت خود را انکار میکنند، این انکار در ضمیر ناخودآگاهشان ثبت میشود.
اگر فردی بهطور طبیعی به هنر تمایل دارد اما شغل دیگری مانند فروش جوراب را انتخاب میکند، این انکارِ طبیعت اوست و در نهایت باعث میشود خود را تحقیر کند. به همین شکل، اگر کسی باهوش باشد ولی مدام آن را پنهان کند تا دیگران را نترساند، او هم در حال انکار طبیعت خود است و بهمرور خود را تحقیر خواهد کرد.
این انکارهای مکرر در نهایت منجر به آسیب شناسی، نوروزیس یا روانرنجوری (neuroses) میشود. متأسفانه، در زمان مزلو، روانشناسی بیش از حد بر همین آسیبها و نوروزها متمرکز بود و تنها وظیفهاش درمان افراد و رفع بیماریهایشان بود، نه الزاماً سالم کردن آنها.
در چنین شرایطی بود که مزلو به فکر توسعه نوع جدیدی از روانشناسی افتاد، روانشناسیای که ویژگیها، عادات و انتخابهای افراد سالم و خودشکوفا را مطالعه میکرد. او این حوزه را «روانشناسی وجود» نامید. امروزه، این حوزه با عنوان روانشناسی مثبت شناخته میشود.
مزلو معتقد بود خودشکوفایی سرنوشت مشترک بشریت است؛ هدفی که هم هر فرد و هم کل انسانیت میتوانند به آن دست یابند. اما در تناقضی جالب، او تخمین زد که تعداد بسیار کمی از افراد، تنها یک نفر از هر صد یا حتی یک نفر از هر دویست نفر، در نهایت به خودشکوفایی واقعی میرسند.
نیازهای برآورده نشدهی افراد باید تامین شوند تا بتوانند رشد کنند.
چه چیزی باعث ایجاد نوروزیس یا روانرنجوری میشود؟
می خواهید ادامه خلاصه کتاب به سوی روانشناسی وجود اثر آبراهام مزلو را مطالعه کنید؟
با فعال سازی عضویت ویژه، به خلاصه کامل این کتاب و 100 ها کتاب دیگر دسترسی داشته باشید.
ارتقاء عضویت
دیدگاهتان را بنویسید