خلاصه کتاب مزیت شادمانی: چگونه شادی می‌تواند به موفقیت کمک کند

مقدمه: راز شادی و موفقیت را کشف کنید

در دنیای پرشتاب امروز، شما به دنبال استفاده از هر مزیتی هستید که بتوانید با کمک آن از رقبا پیشی بگیرید. اغلب امید این است که با بهره‌گیری از موفقیت‌های خود، در نهایت به جایی برسید که دستاوردها و ثروت‌تان سطحی از شادی را برایتان به ارمغان بیاورد.

اما به‌زودی خواهید فهمید که این طرز فکر کاملا درست نیست. در واقع، شادی نه تنها نتیجه همه تلاش‌های شما نیست، بلکه ابزاری است که می‌توانید از آن برای افزایش عملکرد و در نتیجه بهبود کیفیت زندگی خود بهره بگیرید.

در این خلاصه‌ها، با هفت اصل اساسی آشنا خواهید شد که به شما کمک می‌کنند سطح شادی‌تان را افزایش داده و شما را به موفقیت در دستیابی به اهدافتان نزدیک‌تر کنند.

روان‌شناسی سنتی بر جنبه‌های منفی تمرکز می‌کند و مثبت‌ها را نمی‌بیند

روان‌شناسی سنتی اغلب به میانگین‌ها توجه می‌کند. آیا افراد کمتر از حد میانگین احساس رضایت دارند؟ آیا کمتر از میانگین شاد هستند؟ اگر پاسخ مثبت باشد، هدف روان‌شناسی سنتی این است که افراد را به سطح میانگین شادی یا رضایت بازگرداند.

علاوه بر این، روان‌شناسی سنتی روی جنبه‌های منفی تمرکز می‌کند و به دنبال این است که بفهمد چه عواملی باعث می‌شوند افراد از حد میانگین پایین‌تر بیایند، نه اینکه چه چیزهایی باعث می‌شوند از میانگین فراتر بروند.

مشکل این رویکرد این است که ما در وسواس نسبت به میانگین‌ها، نمی‌توانیم فراتر از آن به سوی برتری حرکت کنیم. وقتی فقط روی بهبود نقاط ضعف تمرکز می‌کنید، فرصت‌های پیشرفت فراتر از میانگین را از دست می‌دهید.

برای مثال، در نظر بگیرید که چهار نفر از هر پنج دانشجوی دانشگاه هاروارد دچار افسردگی هستند و درس‌های خود را به عنوان منبع استرس می‌بینند. روان‌شناسی سنتی با مشاهده این داده‌ها ممکن است این چهار دانشجو را به عنوان نمونه‌ای از سطح میانگین شادی در نظر بگیرد، زیرا آن‌ها نماینده اکثریت هستند.

اما این روش یک نکته مهم را نادیده می‌گیرد: دانشجوی پنجم که افسرده نیست.

این دانشجوی استثنایی احتمالاً همان کسی است که بیشترین موفقیت را هم در تحصیل و هم بعدها در زندگی کاری تجربه می‌کند. این آگاهی که باید بر جنبه‌های مثبت تمرکز کنیم، زمینه‌ساز پیدایش روان‌شناسی مثبت‌گرا شد. روان‌شناسی مثبت‌گرا بررسی می‌کند که چه عواملی باعث برتری افراد می‌شود و هدف نهایی آن، به‌کارگیری این دانش برای بالا بردن سطح میانگین است.

پس چه چیزی باعث موفقیت آن یک دانشجوی هارواردی می‌شود، در حالی که چهار نفر دیگر شکست می‌خورند؟

نویسنده، پس از ۱۲ سال زندگی در میان دانشجویان هاروارد و سفر به سراسر جهان برای کشف عواملی که افراد را از میانگین بالاتر می‌برند، به این نتیجه رسید که افراد موفق به دلیل برداشت خاصی که از واقعیت دارند، موفق هستند.

برای مثال، تجربه او با دانشجویان سووتو در آفریقای جنوبی نشان داد که اکثر آن‌ها از تحصیل خود لذت می‌برند، زیرا درس‌ها را به‌عنوان یک چالش و امتیاز می‌بینند. این در حالی است که بسیاری از دانشجویان هاروارد، تحصیل را منبعی از استرس تلقی می‌کنند.