خلاصه کتاب دونده مادرزاد اثر کریستوفر مک دوگال
عناوین
Toggleدرباره کتاب
- عنوان اصلی: Born to Run: A Hidden Tribe, Superathletes, and the Greatest Race the World Has Never Seen
- نویسنده: کریستوفر مک دوگال
- سال انتشار: ۲۰۰۹
- ژانر: ورزشی، سلامتی، علمی
- امتیاز کتاب: ۴.۳۰ از ۵ (بر اساس وبسایت goodreads.com)
کتاب دوندهی مادرزاد به ظرفیت شگفتانگیز انسان در دویدنهای طولانی میپردازد. این کتاب با استفاده از داستانهای شخصی، آشنایی با قبیلهی مرموز تراهومارا که به خاطر توانایی بینظیرشان در دویدنهای طولانی مشهورند، و تحقیقات علمی به این ایده میپردازد که شاید انسان ذاتاً برای دویدن آفریده شده باشد.
درباره نویسنده
کریستوفر مکدوگال نویسنده، سخنران TED و روزنامهنگار آمریکایی است که مقالاتی برای نشریاتی چون اسکوایر، نیویورک تایمز مگزین، منز ژورنال، نیویورک و اوتساید نوشته است. او همچنین به عنوان ویراستار مشارکتی برای منز هلث فعالیت داشته است.
مقدمه: به سوی ندای واقعی بدن خود بدوید.
چرا پای من درد میکند؟ جستجوی پاسخی برای این سوال ساده، خبرنگار کریستوفر مکدوگال را به سفری ماجراجویانه کشاند تا قوم بومی تراهومارا در مکزیک را بیابد؛ مردمانی که به عنوان بزرگترین دوندگان مسافتهای طولانی در جهان شناخته میشوند.
بسیاری از افراد تراهومارا قادرند صدها مایل را بدون استراحت بدوند، آنها نمونهای از سلامت کامل هستند و آرامشی شگفتانگیز دارند.
کریس در مسیر کشف رازهای حیرتانگیز آنها و بررسی مرزهای استقامت انسانی، از جمله تواناییهای خودش، با شخصیتهای جذاب، مهارتهای بینظیر ورزشی و دیدگاههای علمی چشمگیری روبهرو شد.
این خلاصه هرگونه باور غلطی را که ممکن است دربارهی تواناییهای بدن انسان داشته باشید، از بین میبرد و شاید شما را نیز تشویق کند که کاری را انجام دهید که برایش زاده شدهاید؛ دویدن.
دویدن دو انگیزهی اولیه و غریزی ما را متحد میکند، ترس و لذت.
در ایالات متحده، دویدن مسافتهای طولانی سه بار به شدت افزایش یافته است:
اولین بار در دوران رکود بزرگ بود، زمانی که بیش از ۲۰۰ دونده روزانه ۴۰ مایل را در مسابقهی بزرگ دویدن آمریکا دویدند.
دومین موج در اوایل دههی ۱۹۷۰ و پس از دوران جنگها، شورشهای نژادی و یک رئیسجمهور مجرم رخ داد.
سومین موج نیز یک سال پس از حملات یازدهم سپتامبر آغاز شد، زمانی که دویدن در مسیرهای طبیعی به سریعترین ورزش رو به رشد فضای باز در کشور تبدیل شد.
و درست مطابق با روندهای گذشته، در طول پاندمی کووید نیز شاهد یک رونق دیگر در دویدن بودیم، زیرا باشگاههای ورزشی تعطیل شده بودند.
شاید این تنها یک تصادف باشد که مردم در زمان بحرانهای ملی به دویدن روی میآورند، یا شاید هم ماشهای در روان انسان وجود دارد که در چنین لحظاتی مهارت بقای ابتدایی ما را فعال میکند.
ما وقتی میترسیم میدویم، و وقتی خوشحالیم نیز میدویم. برای رفع استرس میدویم و چون دویدن حس خوبی به ما میدهد.
پیام اصلی این است که دویدن دو انگیزهی اولیهی ما، یعنی ترس و لذت را با هم متحد میکند.
مشکل این بود که دویدن برای کریس، مردی ورزشکار در ۴۰ سالگی احساس خوبی نداشت. از وقتی که تصمیم گرفته بود به یک ماراتنکار تبدیل شود، با مصدومیتهای متعددی مواجه شده بود، از پارگی همسترینگ و پیچخوردگی مچ گرفته تا دردهای کف پا که به هیچ وجه از بین نمیرفتند. پزشک او گفته بود بدنش برای تحمل فشار دویدن ساخته نشده است. در واقع بسیاری از متخصصان پزشکی آسیبهای ناشی از دویدن را دلیلی برای عدم دویدن میدانند و اشتباه هم نمیکنند.
هر سال بین ۶۵ تا ۸۰ درصد از دوندگان دچار آسیب میشوند. این یعنی اکثر دوندگان، هر سال آسیب میبینند. هیچ وسیلهای نتوانسته جلوی این آسیبها را بگیرد، و حتی نرخ آسیبدیدگیها افزایش یافته است. طبق گفتهی انجمن جراحان ارتوپدی آمریکا، دویدن مسافتهای طولانی تهدیدی جدی برای سلامت زانو به حساب میآید. اما کریس حدس میزد که راهی وجود دارد تا بتوان بدون درد دوید و از آن لذت برد.
او به شادی دوران کودکیاش در هنگام دویدن با نهایت سرعت و آزادی کامل فکر کرد. و چطور ممکن بود کسی مثل آن ترسون (Anne Treson)، که دوندهای حرفهای بود، دویدن مسافتهای طولانی در کوهها را رومانتیک ببیند؟ چه چیزی باعث شده بود امیل زاتوپکِ افسانهای (Emil Zatopek) آنقدر دویدن را دوست داشته باشد که پس از یک روز کامل تمرینات نظامی در پادگان، چراغ قوه بردارد و در تاریکی و سرمای جنگلها، با بوتهای نظامیاش ۲۰ مایل بدود؟
کریس عاشق دویدن نبود، اما میخواست که باشد. بنابراین، به جای پیروی از توصیهی پزشک و خرید دوچرخه، تصمیم گرفت راهی پیدا کند تا بدون درد بدود. جستجوی او سرانجام او را به قبیلهای مخفی در مکزیک رساند، مردمانی که به نظر میرسید میتوانند تا ابد بدوند و در هر قدم لبخند بزنند.
اعضای قبیلهی تراهومارا، دویدن را بخشی از هویت خود میدانند.
بسیاری از ماجراجویان وارد درههای مسی در شمال مکزیک میشوند، اما همه نمیتوانند از آن خارج شوند. این منطقه به مثلث برمودای مناطق مرزی مشهور است. تراهوماراها ۴۰۰ سال پیش برای فرار از ظلم استعمارگران اسپانیایی به این درهها پناه بردند و از آن زمان، سکونتگاههای خود را پنهان و پراکنده نگه داشتهاند. تراهوماراها برای حرکت سریع بین این نقاط دورافتاده، توانایی بدنی خارقالعادهای را توسعه دادهاند.
تراهوماراها خود را “راراموری” مینامند که تقریباً به معنای “مردمان دونده” است و این نام یک شوخی نیست؛ گزارش شده که آنها میتوانند در یک نوبت، ۳۰۰ مایل بدوند، یعنی نزدیک به ۱۲ ماراتن کامل پشت سر هم. از این گذشته، آنها بسیار کمتر از دوندگان دیگر دنیا دچار مصدومیت میشوند.
اما راز آنها چیست؟
می خواهید ادامه خلاصه کتاب دونده مادرزاد اثر کریستوفر مک دوگال را مطالعه کنید؟
با فعال سازی عضویت ویژه، به خلاصه کامل این کتاب و 100 ها کتاب دیگر دسترسی داشته باشید.
ارتقاء عضویت
دیدگاهتان را بنویسید